کامبیز درم بخش، در مستندی که به زندگی شخصی و هنری او پرداخته بود خودش را این طور معرفی کرد:
« من در خردادماه سال ۱۳۲۱ در خانوادهای به دنیا آمدم که پدرم افسر نظام وظیفه و ارتشی بود و به همین دلیل، زمان به دنیا آمدنم به شیراز منتقل شده بود و در آن جا ماموریت کوتاهی داشت و فقط به مدت یک سال در شیراز بودم و اصالتا تهرانی هستیم و منزل ما در کوچه نظامیه میدان بهارستان بود و دوران دبستان را در مدرسه «امیر اتابک» گذراندم.
در آن زمان، تهران واقعی در منطقههای ما بود و روزنامههایی هم که بعدا با آنها همکاری کردم در اطراف خیابان فردوسی بودند و خیلی دسترسی به آنها آسان بود و پیاده همه جا میرفتم. چون آن زمان مثل الان نبود که این قدر شلوغ باشد و برای سالها دوست و آشنا را نبینید و خیلی از هنرمندان معروف را داخل خیابان میدیدیم و با آنها سلام و علیک میکردیم.
دوران کودکی خیلی سختی داشتم به دلیل این که نامادری داشتم و خیلی من را اذیت میکرد و درواقع، اگر آن شکنجهها نبود کامبیز درم بخش فعلی نمیشدم.
از ۸-۷ سالگی شروع به طراحی و نقاشی کردم و بادبادکهایی درست میکردم که کاملا با دیگران فرق میکرد و زیباترین بادبادکها بود یا فانوسهایی که درست میکردم در آسمان مخملی تهران بسیار زیبا بودند.
محله ما در ایام محرم سینه زنی برپا میشد و بچهها علامت و علَم درست میکردند و تلاش میکردم که علَم من از همه زیباتر باشد و به همین خاطر، از ترمههای مادربزرگم استفاده میکردم.
با وجود این که هنوز کلاس چهارم، پنجم ابتدایی بودم در اولین روزنامههای دیواری که با دو سه نفر از بچهها درست میکردیم طرحهای جالبی در آنها میکشیدم و وقتی وارد دبیرستان شدم و ۱۴ ساله بودم کارهای طراحی کاریکاتورم در بزرگترین روزنامهها و مجلههای تهران چاپ میشدند و بعدا سبک کاری خودم را پیدا کردم. »
او به دبیرستان «ادیب» و سپس، از سوم دبیرستان به هنرستان هنرهای زیبا رفت و اگرچه پدرش ارتشی بود، اما فعالیتهای هنری هم انجام میداد و همین موضوع باعث شد که وارد عرصه هنر شود؛ به طوری که درم بخش میگفت صبحها قبل از اینکه به مدرسه برود به کشیدن کاریکاتور مشغول بود و این کار را با اشتیاق فراوان انجام میداد و دو سه روز هم به تحریریه میرفت و افراد بزرگی مثل فریدون مشیری و احمد شاملو و... که صاحب اسم و رسم بودند در آن جا مینشستند و بعدا با مجلاتی مثل کیهان و تهران مصور و... و همچنین، با مطبوعات معتبر خارجی مثل نیویورک تایمز، اشپیگل، نبل اشپالتر و… همکاری کرد و قدمت همکاری اش با رسانههای مطرح ایرانی و خارجی به ۶۰ سال میرسید.
کامبیز درم بخش با وجود این که سالها در آلمان زندگی کرد و توانست صاحب جوایز متعددی شود به ایران بازگشت چراکه معتقد بود به عنوان یک ایرانی، همیشه دلش در این جاست و حس وطن پرستی و ایران پرستی در وجودش هست و به همین دلیل، پس از این که مادرش با او تماس گرفت و از نابینا شدن خود خبر داد به سرعت به ایران بازگشت.
این کاریکاتوریست برجسته، در دوران زندگی خود بیش از ۵۰ نمایشگاه داخلی و خارجی به صورت انفرادی و گرو هی برگزار کرد و توانست موفقیتهای زیادی، هم در داخل کشور و هم به صورت بین المللی بدست آورد؛ به طوری که توانست جایزه اول بزرگترین و معتبرترین مسابقههای بین المللی کشورهایی چون؛ ایتالیا، سوئیس، آلمان، برزیل، یوگسلاوی، ژاپن، بلژیک، ترکیه و ... را بدست آورد.
او علاوه بر داور مدعو در چندین نمایشگاه بزرگ بین المللی کاریکاتور، توانست به بسیاری از موزههای معتبر ایران و جهان به منظور نگهداری از آثار آنها راه پیدا کند که موزه هنرهای معاصر تهران، کتابخانه ملی، موزه سندیکای گرافیستهای ایران، موزه ضدجنگ یوگسلاوی، موزه آوینیون پاریس، موزه هیروشیما در ژاپن، موزه کاریکاتور بازل سوئیس، مجموعه شهرداری شهر فرانکفورت آلمان، موزه کاریکاتور ورشو در لهستان، موزه کاریکاتور استانبول در ترکیه و... اشاره کرد.
همچنین، کامبیز درم بخش سابقه تدریس به عنوان استاد کاریکاتور در دانشگاه تهران و فعالیت در حوزههای طراحی روی جلد کتاب، تصویرگری کتاب کودک، پوستر، فیلم کوتاه، کارت پستال، تقویم و انتشار کتابهای متعددی در زمینه تصویرسازی و کاریکاتور را دارد.
او درمورد سادگی آثارش گفت: پشت سادگی کارهای من سالها کار و زحمت وجود دارد. مثل یک سنگ الماس که شروع به تراشیدن آن میکنید و بعد از مدتها خالص و کریستالیزه میشود. کار هنری هم همینطور است و باید سالها کار کنید تا به این سادگی برسید. انسان رسیدن به سادگی را ارج مینهد و، چون امروز فرصت کمی دارد، چیزهای کوتاه و تأثیرگذار میخواهد. مردم به من میگویند هر کاریکاتور تو یک کتاب است. کارهایم بدون کلام است و مردم از هر ملیتی میتوانند آن را بفهمند. رسیدن به این زبان بینالمللی زحمت زیادی میخواهد و من توانستم به درجهای برسم که با جهان صحبت کنم. کاریکاتور کوتاهترین وسیله پیامرسانی جهان است.
این کاریکاتوریست مطرح که در دوران شیوع کرونا و قرنطینه در صغحه شخصی خود به انتشار آثاری با این مضمون و کرونانگاری پرداخت، متاسفانه، در آبان سال ۱۴۰۰ به دلیل ابتلا به کرونا درگذشت.