حالا با این تفاصیل، سفر کردن به مشهد ۱۵۰ سال قبل، خیلی دور از دسترس به نظر نمیرسد؛ کافی است تاریخ را جستوجو کنیم و عکسهای به جا مانده را ببینیم؛ خیلی زیاد نیستند، اما آنقدر عکس و نوشته در اختیار ما هست که جوابگوی یک سفر رؤیایی و جذاب باشد؛ یک سفر رؤیایی به ۱۵۰ سال قبل.
بیشتربخوانید
مشهد از همان ابتدای شکل گرفتنش در هزار و ۲۰۰ سال قبل، هویتی زیارتی داشت و مقصد زائرانی بود که از همه جای دنیا به پابوس حضرت رضا (ع) میآمدند. شیخ صدوق در «عیون اخبارالرضا (ع)» روایتهایی از زائران مصری و حتی افرادی از اندلس نقل میکند که به مشهد آمدند، زیارت کردند و برخی، ماندند برای خدمت. بنابراین، وقتی از مشهد ۱۵۰ سال قبل حرف میزنیم، زائران و مسافران، بخش دایمی و همیشگی آن را تشکیل میدهند و اصلاً، هویت فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی شهر، حول همین مقوله دور میزند. مشهد ۱۵۰ سال قبل، هفت دروازه داشت که غیر از یکی، بقیه باز بودند و میشد از طریق آنها وارد شهر شد؛ دروازههای «بالاخیابان»، «پایینخیابان»، «عیدگاه»، «ارگ»، «نوغان»، «سراب» و «میرعلی آمو». دروازه میرعلی آمو را بسته بودند؛ چون مشهدیها اعتقاد داشتند اگر باز شود، بلایی بزرگ بر شهر نازل خواهد شد؛ حق هم داشتند، آخر در دوره صفوی هر وقت ازبکها هوس غارتگری به سرشان میزد، از سمت همین دروازه به شهر هجوم میآوردند! مشهد ۱۵۰ سال قبل، یعنی دورهای که ناصرالدینشاه سلطنت میکرد، بارویی به طول بیش از هفت کیلومتر داشت و طبق گزارش برخی جهانگردان خارجی، به جز برجهای دو طرف دروازهها، ۳۷ برج دیدهبانی روی باروی شهر ساختهبودند؛ یعنی تقریباً هر ۱۸۰ متر، یک برج دیدهبانی. دیوار شهر، یادآور خاطرات دوره شاه تهماسب یکم صفوی (درگذشته ۹۵۵ خورشیدی) بود. دروازهها را از چوب ساختهبودند و آن طور که هانری دالمانی، جهانگرد فرانسوی، مینویسد، باروی شهر نیز، با کاهگل پوشانده شدهبود و نمای خانههای شهر هم، اعم از کوچک و بزرگ، تفاوتی با نمای باروها نداشت. بنابراین، در مشهد ۱۵۰ سال قبل، شما با شهری مواجه میشدید که رنگ آن از تناسب و هارمونی بسیار جذابی برخوردار و البته بسیار چشمنواز بود.
۱۵۰ سال قبل، بستگی داشت که بخواهید از کدام طرف شهر وارد آن شوید. معمولاً مسافران از دو دروازه بالاخیابان و پایینخیابان که در دو سوی «خیابان» مشهد، به طول بیش از دو کیلومتر قرار داشت، وارد شهر میشدند. تراکم جمعیت شهر، طبق گزارش زینالعابدینمیرزای قاجار در کتاب «نفوس ارض اقدس»، در محله پایینخیابان بیشتر بود؛ پس اگر شما در سفرتان، برای ورود به مشهد، از دروازه این بخش عبور میکردید، با غلغله جمعیت، کوچههای تو در تو و دستفروشهای متعددی روبهرو میشدید که در کنار کاروانسراها و تیمچههای پایینخیابان، دربهدر به دنبال مشتری میگشتند.
دروازه پایینخیابان، ورودی شرقی شهر مشهد بود. اما اگر میخواستید از ورودی غربی وارد شهر شوید، منظرهای که میدیدید، کاملاً فرق میکرد. دروازه بالاخیابان، در کنار باغهای بزرگ شهری قرار داشت و نمایی که مسافر میدید، به ویژه در بهار و تابستان، نمایی سبزرنگ و جذاب بود. در کنار نهر نادری که از وسط خیابان مشهد میگذشت و آب چشمه گیلاس و چند قنات مهم را به سوی حرم رضوی میبرد، تعدادی آسیاب آبی وجود داشت که به آنها در ادبیات قدیمی «طاحونه» میگفتند. علاوه بر اینها، در آن منطقه، میشد دهها یخچال سنتی را دید که یخ مورد نیاز شهر در تابستان، به وسیله آنها تأمین میشد. آب نهر نادری، در مسیر بالاخیابان، بسیار تمیزتر بود؛ چون قرار بود آب نهر از حرم رضوی بگذرد، زائران و مجاوران، به احترام آن مکان مقدس، از آلوده کردن آب، خودداری میکردند؛ این وضعیت، در پایینخیابان و بعد از عبور آب از صحن عتیق حرم رضوی، دیگر وجود نداشت و استفاده از آب نهر نادری، به هر شکلی مجاز میشد!
اما برگردیم به مهمترین بنای شهر مشهدِ ۱۵۰ سال قبل که در دوره ما و البته در دوره فرزندان و نوادگان ما، همچنان مهمترین بنای شهر و بلکه دلیل شکل گرفتن مشهد است؛ یعنی حرم مطهر امام رضا (ع). خیابان مشهد، از دو سو، به حرم رضوی میرسید و این مکان مقدس، توسط محلات ششگانه مشهد، یعنی «نوغان»، «بالاخیابان»، «سراب»، «سرشور»، «عیدگاه» و «پایینخیابان» احاطه میشد. هر کدام از این محلات، از نعمت مجاورت حرم رضوی برخوردار بود. ۱۵۰ سال قبل، هر کدام از محلات مشهد، برای خودش قبرستان مجزا داشت، اما مهمترین قبرستان شهر، یعنی قبرستان «قتلگاه» در شمال حرم رضوی، جنبه عمومی به خود گرفتهبود و حتی مردم دیگر مناطق ایران و کشورهای همجوار نیز، اموات خود را برای دفن به آنجا منتقل میکردند. قتلگاهِ ۱۵۰ سال قبل که نام خود را از واقعه سال ۵۱۲ ق و حمله مردم تابران به مشهد گرفتهبود، وسعت بسیار داشت و شاید هزاران قبر را در بر میگرفت. در داخل حرم رضوی ۱۵۰ سال قبل، افزون بر صحن عتیق که یادگار امیرعلیشیر نوایی (درگذشته ۸۷۹ خورشیدی) و دوران حکومت سلطانحسین بایقرای تیموری بود و در دوره شاهعباس یکم صفوی (درگذشته ۱۰۰۷ خورشیدی) به چهار برابر اندازه اولیه گسترش یافت، صحن نو هم، در دوره فتحعلیشاه قاجار (درگذشته ۱۲۱۳ خورشیدی) بر زمینی موسوم به «باغ ایلخانی» پا گرفت و در دوره ناصرالدینشاه، یعنی همین عهدی که داریم دربارهاش صحبت میکنیم، کارهای مربوط به معرقکاری و طلاکاری ایوان آن، رو به پایان بود. ایوان طلای این صحن، بعدها به «ایوان ناصری» معروف شد. در همین دوره، کتیبههای بسیار زیبای این صحن، توسط محمدحسین شهیدی مشهدی به رشته تحریر درآمد و در زمره آثار هنری نفیس و ارزنده جهان اسلام قرار گرفت. آثاری که همچنان بر اطراف ایوانهای صحن نو، خودنمایی میکند.
تمام انسان ها توانایی خروج از بُعد زمان رو دارند!البته به سمت آینده.
اما تنها عده ای خاص از پس این عمل برمیان،
همانطور که شب برای تمام انسان ها زمان خواب محسوب میشه در دل خودش هزاران راز به همراه داره،
زمان خواب،زمان عبور از بُعد زمان محسوب میشه،
البته بعضی علم ها،علم ممنوعه بشمار میان و فوقالعاده خطرناک هستند،