محمدرامز، متهم ردیف اول این حادثه با حضور در جایگاه چگونگی نقشآفرینی خود را در این عملیات بازگو کرد.
در بخش سوم که در اختیار رسانهها قرار گرفته است، چنین آمده است:
خبر نداشتم!
محمد رامز، متهم ردیف اول این پرونده با بیان اینکه بعد از بیعت گرفتن از حامد (عامل حرکت تروریستی که مردم را به رگبار بست و سپس بر اثر شدت جراحات به هلاکت رسید)، گفت: عبدالله به من گفت فردا طرف غروب، حامد را به سمت شاهچراغ برده و پس از آن مرا مطلع کن.
وی ادامه داد: از حامد که بیعت گرفتم، نیم ساعتی بیرون رفتم و تا نصف شب نخوابیدم.
در این لحظه قاضی پرسید که چرا از حامد بیعت گرفتی؟ و محمد رامز (متهم ردیف اول دادگاه عاملان حمله تروریستی حرم شاهچراغ) پاسخ داد که عبدالله س. گفت برای عملیات شاهچراغ. زمانیکه شنیدم، تعجب کردم و به عبدالله گفتم: آنجا مملو از زن و کودک و افراد بی گناه و غیر مسلح است. عبدالله گفت: به تو ربطی ندارد، آدم بی گناه و زن و بچه آسیبی نمیبینند. با وجودیکه خیلی تاکید کردم، اما عبدالله س. قبول نکرد.
قاضی پرونده از محمد رامز میپرسد که مگر جرات داشتی توی روی رئیست بایستی؟ و متهم پاسخ میدهد: در حد حاکم نبود. عبدالله نیز به حامد گفته بود که با افراد بی گناه کاری نداشته باشد.
قاضی که کمی صدایش بالا رفته میگوید: مگر مسئولی آنجا بود؟ مگر مقر حکومتی بود که عبدالله به حامد بگوید کاری به افراد بی گناه نداشته باشد؟
(در این هنگام بود که) پنجمین متهم و یکی از وکلا وارد اتاق (جلسه دادگاه) شدند.
قاضی در ادامه پرسید: وقتی باخبر شدی که چه قصدی دارند، چرا اطلاع ندادی؟ و رامز میگوید که از تیراندازی و کشتن افراد خبر نداشته است.
قاضی مجدد رو به متهم میکند و میپرسد که اسلحه برای چه کاری ست؟ برای حمله و محمد رامز جواب میدهد: واقعاً خبر نداشته و نمیدانسته میخواهند کسی رو بکشند.
متهم در پاسخ به سوال قاضی که اگه نمیخواست کسی را بکشد، پس میخواسته پرنده بزند؟ گفت: خطایی بوده، اشتباهی کردم. تصور نمیکردم این همه آدم را بکشد.
قاضی پرونده با خواندن آیاتی از قرآن کریم و گفتن جمله داعش بی ریشه، مصداق شجره خبیثه هست و شهدا، مصداق شجره طیبه ادامه داد: تو که کار داعش و هدفش را میدانستی. پس چرا همراهی کردی؟ به شما گفتند میخواهیم در شاهچراغ عملیات انجام دهیم توسط حامد، آن هم با اسلحهای که تو تهیه کرده بودی. اگر جای من بودی در مورد خودت چه حکمی صادر میکردی؟
زود از شیراز خارج شو
در ادامه جلسه به درخواست قاضی، محمد رامز از روز حادثه گفت. بخشی از روایت متهم از این قرار بود: عبدالله س. از من خواست امانتی را به حامد بدهم. از صندوقچه، اسلحه و جلیقه جا خشابی را برداشتم و تحویل حامد دادم. جلیقه جای هشت خشاب داشت که پر از فشنگ بود. خودش جلیقه را پوشید. (حامد) اسلحه را توی کوله پشتی گذاشت و با تاکسی جلوی در شاهچراغ رسیدیم. حامد لحظه رفتن، از من خداحافظی نکرد و فقط گوشی اش را به من داد و تاکید کرد زود از شیراز خارج شوم.
مستشار (دادگاه) حرف محمد رامز را قطع کرده و از وی پرسید که چگونه از تعداد فشنگها اطلاع داشته است که وی پاسخ داد مشخص است و مجدد مستشار گفت: در اظهارات اولیه متهم نوشته شده تعداد فشنگهای هر خشاب یکی نبوده و این به این معناست که متهم خودش خشابها را پر کرده است.
متهم در دفاع از خود این اتهام را نپذیرفت و ادعا کرد از ابتدا خشابها پر بوده است و در پاسخ به پرسشهای مستشار در خصوص تهیه عکس و فیلم از ورود حامد به حرم، گفت: نه؛ و تنها به عبدلله اطلاع داده است و عبدلله گفت که فوراً شیراز را ترک کن و به زاهدان برو. اما به سمت تهران رفته و تا پنج روز در خانه نزد خانواده مانده و راه ارتباطی ام را با عبدالله قطع کردم. ۹ آبان ساعت ۳ نصف شب بود که در خانه دستگیر شدم.
در ادامه متهم در خصوص ارتباطش با سایر متهمین پرونده اضافه کرد: کرمان که بودم، چند دفعه «محمد ر» را دیدم، اما نعیم را از زندان بگرام میشناختم. مصطفی هم با ما در زندان بود. «محمد ک» [حمدالله ک] قبل از پیوستن من به داعش، با هم رفاقت داشتیم و اطلاعی از داعشی شدن من نداشت. وقتی به شیراز آمدم گاهی او را میدیدم و با وی تلفنی در تماس بودم.
مستشار (دادگاه) از متهم برای بار دوم میپرسد که آیا لحظه ورود به شاهچراغ عکسی گرفته است یا خیر که متهم با ابراز اینکه چیزی را به خاطر نمیآورد ادامه میدهد: روز دوم در حیاط عکس گرفتم و لحظه ورود نیز فیلم گرفتم، اما ارسال نکردم.
داعش اصولا با انفجارهای انتحاری کارش رو انجام داده،
خداوند لعنت کنه اول تا آخر دشمنان شیعیان رو،و ریشه تک تک شون رو بسوزونه،
البته جواب این سوال رو خودم تا حدودی میدونم،
مشخصه که یک ائتلاف بین تکفیری ها و صهیونیستها و منافق ها شکل گرفته،