پخش مجموعههایی که رنگوبوی ماورایی دارند از دهه ۸۰ به بعد آغاز شد. سریالهایی که به بهانه ماه مبارک رمضان پخش میشد و حال و هوایش روایتگر دنیای ماورا یا برزخ بود. مثل سریال «او یک فرشته بود» که یک ماه تمام مخاطبان درباره شخصیتهای مختلف و قصه کار صحبت میکردند.
روال ساخت این سریالها چند سالی در همان ماه رمضان ادامه داشت. سریالهایی مثل «روز حسرت» یا «کمکم کن» در ادامه همین خط سیر قصههای ماورایی بود که خوب هم توانست مخاطبان را جذب خود کند. بخش مهم این مجموعهها نشاندادن دنیای ماورایی، برزخ یا روح بود که در کنار آن مضامین مختلف مذهبی و اخلاقی بیان میشد.
تاثیرگذاری این سریالها بهخصوص با پخش آن در ماه رمضان که فضای معنوی حاکم بر خانوادهها، امکان تاثیرگذاری بیشتری را برای این پیامها فراهم میکرد، به گونهای بود که کارگردانهای بیشتری به سمت این سوژهها رفتند. بهتازگی برخی خبرها حاکی از ساخت سریالی ماورایی است که مسعود دهنمکی ساخت آن را برعهده دارد. به بهانه پیشتولید این سریال، مروری به برخی مجموعههای پخششده سیمای ملی داشتیم که با رویکرد ماورایی ساخته شدهاست.
خرافات به شیوه «احضار»
اگر بخواهیم به متاخرترین سریال پخششده با محوریت مسائل ماورایی اشاره کنیم، «احضار» در صدر لیست قرار دارد. سریالی که ترکیبی از نمایش مسائل آمیخته به خرافه و دنیای ماورا داشت. قصه از جایی شروع میشد که چند دختر جوان به شمال کشور سفر کردهاند و شروع به صحبت درباره مسائل خرافی میکنند. در همان سفر، خواستگار یکی از این دختران فوت میکند و پای آنها به فالگیر و احضار ارواح باز میشود. بسیاری معتقدند وقتی فردی اقدام به احضار روح میکند، احتمال اتصال به جن یا شیطان را پیدا میکند و صحبتهایی که ممکن است بهعنوان ارتباط با ارواح بشنود، صحبتهای ارواح درگذشته نیست. همین اتفاق در سریال احضار هم افتاد. زمانی که مائده و زهره تصمیم به ارتباط با روح فردی به نام کامرانی میگیرند، چیزی شبیه شیطان برایشان نمایان میشود که تمام نشانهها و علامتهایی که میدهد اشتباه و در راستای گمراهکردن بیشتر آنهاست. احضار درمجموع توانست بعد از مدتها حالوهوای ماورایی را به تلویزیون بازگرداند و در ادامه سریالهای قبلی قرار گیرد. هرچند که پرداختن به مسأله احضار ارواح در نوع خود تازه بود. کارگردان احضار، علیرضا افخمی بود که سال ۱۴۰۰ آن را روی آنتن شبکه یک برد.
او یک فرشته نبود!
سریال «او یک فرشته بود» از همان ابتدای پخش بهواسطه موسیقی و قصه خاصی که داشت، توانست مخاطب را با خود همراه کند. روایت افرادی که هرکدام مجری ماموریتهای شیطانی و تجسم او بودند، قصه را متفاوت میکرد. داستان سریال از جایی شروع میشود که فردی مومن و معتبر به نام بهزاد، با کسی روبهرو میشود که گمراه شده و اعتبارش را از دست دادهاست. در قسمتهای اول سریال، روبهرو شدن بهزاد با او و سرزنش کردنش، آغاز ماجراهایی است که برای خودش رقم میخورد و در همان قسمتهای ابتدایی سریال است که فردی جدید وارد مسجد میشود و بهزاد با او دست میدهد. به مرور مشخص میشود که آن فرد تجسمی از شیطان بوده و قرارگرفتن او در مسیر بهزاد، به همان سرزنش کردن مرد گمراه برمیگردد. بهزاد درنهایت با دختری تصادف و او را وارد سرنوشتی متفاوت میکند. از نقاطقوت سریال او یک فرشته بود، میتوان به برخی جلوههای ویژه این سریال در کنار موسیقی خاصی اشاره کرد که برای القای حس پشتصحنهها استفاده میشد. او یک فرشته بود به کارگردانی علیرضا افخمی سال ۸۴ روی آنتن شبکه دو رفت.
رستگاری به روایت دهنمکی
یکی از سریالهایی که قرار است بهزودی در فهرست سریالهای ماورایی قرار گیرد، سریال رستگاری به کارگردانی مسعود دهنمکی است. این سریال با حالوهوای ماورایی خود، قرار است قدری متفاوتتر از دیگر سریالها باشد. دهنمکی درباره جزئیات این سریال به جامجم میگوید: کارهای پیشتولید و جلوههای ویژه و رایانهای این سریال در حال انجام است. میتوان این سریال را بهنوعی یک کار مذهبی مناسبتی دانست. البته شاید در زمان پخش، کمی محتوایش تغییر کند. رستگاری مانند برخی از سریالها به عالم برزخ و روح میپردازد اما تم اصلی سریال این نیست. وی درخصوص تفاوت این کار با دیگر سریالهای ماورایی عنوان میکند: این سریال میتواند مثل دیگر سریالهای ماورایی باشد اما در شکل اجرا ژانر ترسناک نیست. هرچند به طور کلی به مسأله روح میپردازد. متن قصه تمام شدهاست. طرح قصه از من بود، ولی متن را حسن وارسته نوشتهاست. هنوز هم بازیگران آن مشخص نشدهاست.
گمراهی به شیوه الیاس
سریال «اغما» قصه دکتر طه پژوهان با بازی مرحوم امین تارخ بود که نقش یک پزشک متخصص مغز و اعصاب را بازی میکرد. او بهواسطه جراحیهای موفقیتآمیزش به پنجهطلایی مشهور است و در ابتدای قصه، برای عمل همسرش بر سر دوراهی قرار میگیرد. به مرور یکی از دوستان قدیمیاش را میبیند که سالهاست او را ندیده. چهره او گاهوبیگاه حین عمل جراحی به ذهن دکتر طه میرسید و توصیههایی به او میکرد که درست مثل سریال احضار، منحرفکننده و خلاف چیزی بود که باید انجام میشد. گاهی این جراح کارکشته تمام زور خود را میزد و بیماری را نجات میداد اما در ادامه متوجه میشد که این فرد نباید زنده میماند. افخمی استاد نشان دادن موضوعات اینچنینی است که در اغما هم مثل او یک فرشته بود و احضار توانست بهخوبی از پس آن برآید. کارگردان اغما علیرضا افخمی بود که در سال۸۶ آن را روی آنتن شبکه یک برد.
کمک به شیوه کما رفتگان
یکی از متفاوتترین سریالهای ماورایی که میتوان در میان مجموعههای پخش شده از سیمای ملی به آن اشاره کرد، سریال کمکم کن به کارگردانی قاسم جعفری است که سال ۸۳ روی آنتن شبکه دو رفت. این سریال قصه جوانی با بازی حمید گودرزی بود که طی یک تصادف به کما رفت. چند جوان دیگر هم در همان زمان به کما رفتهبودند که از این بین دو نفر به هوش آمدند تا کارهای اشتباه بقیه را جبران کنند. روایت این سریال، به صورت خاص به مسأله برزخ متمرکز بود. افرادی که بعد از بیرون آمدن از کما باز هم دنبال هم میگشتند تا متوجه شوند آنچه دیدهاند حقیقت دارد یا خیر.
چشم برزخی دکتر مودت
سریال آخرین گناه متمرکز بر مسأله چشم برزخی بود که سال ۸۵ از شبکه دوی سیما پخش شد. قصه این سریال مربوط به دکتر اکرمی، فردی مومنی بود که وصیت میکند قرنیه چشمش به فرد دیگری پیوند بخورد اما دخترش با اصرار فراوان باعث میشود چشم پدرش به نامزدش دکتر مودت پیوند بخورد. مودت بعد از مدتی چیزهای عجیب و غریبی میبیند که روایت همان چشم برزخی است. هر فردی که دکتر مودت میبیند، با تجسمی از اعمالش مقابل او نشان داده میشود. یکی از نقاط قوت سریال آخرین گناه را باید موسیقی خاص آن دانست که در القای فضای ماورایی به سریال، کمک بسیاری کرد. جلوههای ویژه این سریال هم در نوع خود عاملی برای جذب مخاطب بود. هرچند که در سریالهای بعدی، این جلوههای ویژه قدری کاملتر و به بلوغ بیشتری رسید.
۵ کیلومتر تا برزخ!
سریال ۵ کیلومتر تا بهشت دومین کار ماورایی علیرضا افخمی بود که سال ۹۰ از شبکه سه روی آنتن رفت. این سریال فضای برزخی ارواحی را نشان میداد که بهدلایل مختلف هنوز نمردهبودند یا وضعیت پروندهشان در عالم برزخ مشخص نشدهبود. یکی از این افراد امیرحسین است که تلاش میکند با نشان دادن علامتهایی به نامزدش، او را از محل جنازه خود باخبر کند تا بتواند زنده بماند. فرد دیگر دختری به نام میناست که خودکشی کرده و زندگی نباتی دارد. نشان دادن مسأله خودکشی از زاویه مسائل شرعی و اهمیت برخی مسائل اخلاقی، چیزی است که ۵ کیلومتر تا بهشت توانست از پس آن بربیاید و مخاطب را با خود همراه کند.
روح مهربان علیاکبرخان
سریال روح مهربان به کارگردانی امیر قویدل بود که سال ۸۴ از شبکه یک روی آنتن رفت. قصه سریال درباره روح میرزا علیاکبرخان، فردی متدین و معتمد بود که بعد از فوتش در خانهاش ظاهر میشود و تنها فردی که موفق به دیدن او میشود، سوگل نوه اوست. آنچه روح مهربان را از دیگر سریالها متمایز میکند، نشان دادن روح علیاکبرخان با بازی بهزاد فراهانی است که به دور از تکنیکهای عجیب و غریب و به گونهای نمایش داده شد که مخاطب آن را باور میکند.
روزی برای حسرت
سریال روز حسرت روایتگر زنی است که دری از دنیای غیب برایش باز میشود و در ادامه موفق میشود با عروس تازه درگذشتهاش صحبت کند. ماجراهایی که برای این زن میافتد، روایتگر یک قصه ماورایی است که اتفاقا در همان زمان ماه رمضان هم روی میدهد. سیروس مقدم، کارگردانی این سریال را بهعهده داشت اما فیلمنامه آن به قلم علیرضا افخمی بود که این مجموعهها را سال ۸۷ به شبکه یک رساند. روز حسرت بهواسطه تصاویری که نمایشی از عالم غیب بود، مخاطب را تحت تاثیر خود قرار میداد.
ملکوت و برزخ حاج فتاح
سریال ملکوت به کارگردانی محمدرضا آهنج سال۹۴ روی آنتن شبکه دو رفت. این سریال روایتگر فردی به نام حاج فتاح سلطانی با بازی محمدرضا شریفینیا بود که بعد از تصادف دچار مرگ مغزی میشود و به برزخ میرود. فرشتهای با او همراه میشود تا به گناهانش رسیدگی کند. نمایش گذشته زندگی فردی که به کما رفته و تلاش فرشته ملکوت با بازی کوروش تهامی برای کمک به او برای اصلاح اشتباهاتش، روایتی ماورایی را به نمایش درآوردهبود. فرشته عالم ملکوت بارها آیاتی از قرآن میخواند و مسیری را به حاجفتاح نشان میداد که باید انتخاب میکرد و به بیراهه رفتهبود. درعینحال تلاش شدهبود گریم بازیگران اصلی به خصوص حاج فتاح و فرشته همراه او به گونهای باشد که برای مخاطب امروزی باورپذیر باشد.
تکامل در قصهپردازی
آنچه به وضوح در سریالهای ماورایی یک دهه گذشته تلویزیون مشهود است، رسیدن به یک بلوغ در روایت و ساخت چنین سریالهایی است. در عین حال، قصههایی که در این سریالها پرداخته شده، به مرور تنوع بیشتری پیدا کرد تا مخاطبان را بیشتر همراه کند. شاید تولیدکنندگان این سریالها در ابتدا امکانات و خلاقیت کمتری نسبت به سریالهای سالهای اخیر داشتند اما از همان هم برای جذب مخاطب و نگهداشتن آن پای جعبه جادو استفاده میکردند. هرچند بیشتر از جلوههای ویژه، قصه این سریالها بود که میتوانست حرفی برای گفتن داشتهباشد و کشش ایجاد کند. چیزی که به وضوح در قیاس قصه سریالهایی مثل کمکم کن و او یک فرشته بود مشخص است؛ اولی فقط یک قصه مربوط به دنیای برزخ بود و دومی با قدری پیچیدگی در روایت و شخصیتها همراه شدهبود. به طور کل داستانهای معمایی ویژگی سریالهای ماورایی است و به همین دلیل برای مخاطب جذابتر از سریالهای دیگر است.
کارهای ماورایی نیاز به پژوهش دارد
ساخت سریال بر اساس داستان ماورایی، ملاحظات خاص خود را دارد. سریالهایی که داستان آن بر باورهای مذهبی و ماورایی استوار است، باید دقیق و محکم بوده و جذابیت لازم را برای مخاطب داشتهباشد. برخی معتقدند ساخت این سریالها در سالهای قبل سختتر بود و اکنون به کمک فناوری و رشد امکانات مورد نیاز تولیدکنندگان و کارگردانان سادهتر است. با این حال لازم است تهیهکنندگان آثار ماورایی با انجام پژوهش و بیان استدلالهای محکم، بنیان کارهایی این چنین را قویتر و برای مخاطب باورپذیرتر کنند. کما اینکه بسیاری از کارهایی چون «روز حسرت» یا او یک فرشته بود به کاری ماندگار و مخاطبپسند تبدیل شد. مهران رسام، تهیهکننده آثاری چون روز حسرت و «آخرین گناه» معتقد است اساس و اصل ساختن این سریالها بر انجام پژوهش است. وی در این خصوص به جامجم میگوید: ساختن سریالهای ماورایی به تحقیق و بررسی بسیاری نیاز دارد. شاید در ژانر و گونههای دیگر، کار به پژوهش نیازی نداشتهباشد و بیشتر تلاش شود تا کار به ثمر بنشیند اما در تمام کارهایی که من حضور داشتم، تلاش کردیم پژوهش و مشاوره صورت گیرد. ما در کارهای ماورایی پژوهش کردیم و مشاوری درجه یک کنار خود داشتیم. تهیهکننده سریالهای روز حسرت و آخرین گناه میگوید: اگر پژوهشی پشت یک کار باشد و مشاورانی در این باره حضور داشتهباشند، درصد خطا کم میشود.
وی عنوان میکند: اصولا ما برای مردم کار میکنیم و کارهایی که تاکنون ساختهایم مورد توجه مخاطب قرار گرفتهاست. مثلا بعد از پخش سریال آخرین گناه، برخی پرسشها درباره آن، در واحدهای درسی دینی گنجانده شد که نشان از دیده شدن سریال و در حقیقت تاثیرگذاری روی مخاطب داشت. هدف ما هم همین تاثیرگذاری در جامعه است. اگر قصدمان جذب مخاطب است، باید کارهایی بسازیم که موردتوجه آنها قرار گیرد.
رسام میگوید: در زمانی که سریالهایی مثل آخرین گناه را ساختم، امکانات رایانهای کم بود. الان بهتر میتوان در این حوزه کار کرد. چون مخاطب هم دوست دارد سریالهای این چنینی ببیند. البته بازی و واقعی شدن آن، بیشتر در حیطه کار کارگردان است. بازیگرانی که در سریالهای ماورایی بازی کردند و موفق ظاهر شدند، توانستند محبوب شوند و بازی آنها دیده شد.
سختیهای نگارش یک سریال ماورایی
نگارش کارهای ماورایی حتی از ساخت آن هم چالش بیشتری دارد. روند پژوهش و نوشتن چنین سریالی، نیاز به توجه و مطالعه بسیار دارد. حرکت نویسنده کارهای ماورایی روی لبه تیغ است که به هر سمتی بلغزد، کار خود را زیر سؤال بردهاست. کارهای ماورایی به واسطه اطلاعات اندکی که از جهان آن وجود دارد، به بررسیهای بسیار نیاز دارد. توجه به مذهب و عرف به صورت همزمان، بررسیهای مختلف و سنجیدن سندهایی که قرار است کل سریال بر پایه آن تولید شود، یک مسیر طولانی است که تا رسیدن به نقطه آخر فیلمنامه، ادامه دارد. برخی معتقدند کارهای ماورایی به طور کامل بر فیلمنامه استوار است. یعنی اگر فیلمنامه آن دقیق و درست نوشته شود، میتوان به خروجی یک کار حرفهای و دقیق مطمئن بود. اما اگر روند نگارش فیلمنامه به هر دلیل به سمت و سویی برود که از عیار و اعتبار آن کم کند، آن وقت با اثری روبهرو خواهیم بود که برای مخاطب باورپذیر نیست. کارهایی که در طول سالیان گذشته به سریالهایی پرمخاطب تبدیل شدهاند، همگی این ویژگی را داشته و نگارش آن با دقت انجام شدهاست. اما چالشهای ساخت سریالهای ماورایی یکی دوتا نیست. برخی نویسندهها معتقدند محتوای نهایی باید از نظر دین و عرف باورپذیر باشد. در همین رابطه با جلالالدین دری گفتوگو کردیم که نگارش سریالهایی مثل کمکم کن را در کارنامه خود دارد.
جلالالدین دری، نویسنده سریال کمکم کن، در خصوص چالشهای ساخت کارهای ماورایی و نگارش آن میگوید: سریال کمکم کن جزو اولین سریالهایی بود که در این حوزه ساخته شد. به طور کلی، کارهای ماورایی یکی از پر چالشترین کارها در نگارش است. چون این کارها میتواند هم خیلی ساده و هم سخت باشد؛ درست مثل حرکت روی لبه تیغ. کارهای ماورایی در حین سادگی، میتواند خیلی پیچیده باشد چون کسی از دنیای ماوراء اطلاعی ندارد. ما در واقع از عالمی صحبت میکنیم که چیزی از آن نمیدانیم. به همین دلیل هرچیزی درباره آن بگوییم، ممکن است مخاطب باور کند و از ما بپذیرد. در عین حال، در کار نگارش این سریالها باید به برخی منابعی مراجعه کرد که در عرف و دین پذیرفتهشدهتر است. این کار را مشکل میکند. اینکه هم عرف و هم دین را میگویم به این دلیل است که برخی مسائل در دین گفته شده که شاید عرف آمادگی پذیرش آن به صورت بیانش در یک سریال نباشد.
وی ادامه میدهد: در عین حال برخی عناصری را که ممکن است باعث تمسخر یا تخریب دین شود، باید کنار بگذاریم. ساختن چنین سریالهایی مرز باریکی دارد. نویسنده باید مراقب باشد موضوع و محتوایی که مینویسد موردپذیرش همزمان دین و عرف باشد تا پس زده نشود. باید کفه هر دو بخش یعنی دین و عرف به گونهای متعادل نگه داشته شود که به بیراهه کشیده نشود.
دری درباره واقعبینانه شدن شخصیتهای آثار ماورایی میگوید: نویسنده تنها کاری که میتواند انجام دهد، شناخت جامعه و حساسیتهای آن است. در عین حال باید تلاش کند متن را به گونهای بنویسد که برای عموم باورپذیر باشد. اگر قرار باشد همین موضوع را دوباره بسازیم، باید از یک منظر دیگر آن را ساخت. یعنی باید به مقتضیات زمان در کنار شناخت جامعه توجه کرد تا نسبت به نوع تفکر مردم درباره موضوعات خاص آگاه شد. ماوراء برای مخاطب مثل هندوانه دربسته است. سازندگان و مردم از آن چیزی نمیدانند و هرچیزی که گفته میشود در حد شنیدههاست.
وی تاکید میکند: حتی در فیلم خارجی روح هم تلاش شد ورای کارهای عجیب و غریب و نشان دادن مبالغهآمیز یک روح، قصهای ساده روایت شود. شخصیت روح در آن فیلم، به صورت عادی نشان داده شد تا برای مخاطب قابل باور باشد. عادیسازی و باورپذیرکردن شخصیت در سریالهای ماورایی به جذب مخاطب کمک بسیاری میکند.
دری درباره روند ساخت سریالهای ماورایی عنوان میکند: پرداختن به موضوعات ماورایی نباید به شکل تکراری درآید و عادیسازی شود. شاید برخی موضوعات در سالهای قبل جذابتر بود و مخاطب بیشتری به سمت خود میکشاند اما اگر قرار است به آن پرداخته شود، باید با رویکردی تازهتر باشد. نمیتوان گفت جای کار ندارد. به نوع پرداخت نویسنده و کارگردان و ساخت آن اثر بستگی دارد. برخی مواقع میتوان با توجه به نیاز روز به سمت کارهای نو در این ژانر رفت. در واقع باید این ملاحظه را داشت که قبح یک موضوع شکسته نشود و تازگی داشتهباشد.
منبع: جام جم