نشانههای تغییر در نظم جهانی آشکار شده و حالا به تعبیر رهبر انقلاب، خطوط اساسی ابعاد نظم جدید قابل ترسیم است و در نظم جدید، آمریکا جایگاه مهمی ندارد، منزوی است و ناچار خواهد شد دستوپایش را از نقاط مختلف جهان جمع کند.
از نظر آمریکاییها تا سال ۲۰۲۵ دو نقطه تعیینکننده در سال ۲۰۲۲ و سال ۲۰۲۴ وجود دارد. در این فاصله زمانی، چند اتفاق مهم در حال شکلگیری است. یکی مسأله انتخابات اسرائیل، دوم انتخابات ریاستجمهوری آمریکا و موضوع سوم زمستان تعیینکننده برای اروپاست. با این پیشفرض آمریکاییها معتقدند در این زمان کم هم باید مسائل داخلیشان حل شود و هم از چالشها عبور کنند.
بیشتربخوانید
در ادامه مهمترین چالشهای آمریکا در تغییر نظم جدید و مسأله ایران را مورد بررسی قرار دادهایم.
اما این چالشها دقیقا چه موضوعاتی هستند؟ مهمترین چالش آنها، ایران است. طبق سند ۲۰۲۲ آمریکاییها، وقتی دموکراتها حکومت را تحویل گرفتند، گفتند که ما برای مسأله برتری جهانی با چند چالش جدی روبهرو هستیم. چالش اول قدرتهای تجدیدنظرطلب، چالش دوم قدرتهای سرکش و چالش سوم گروههای فراملی است. آنها ایران را در گروههای سرکش قرار داده و گفتهاند که ایران از گروههای فراملی مانند انصارا...، حزبا...، حماس، جهاد اسلامی و ... حمایت میکند.
آمریکاییها در سند ۲۰۲۲ مدعی شدهاند که ایران در هر سه تهدید علیه ما نقش دارد. یعنی تهدید اول قدرتهای تجدیدنظرطلب، کسانی که میخواهند هندسه قدرت را بههم بریزند. مثلا در گذشته در کشورهای صاحب قدرت با حضور آمریکا کم و زیاد میشدند یا در شورای امنیت با امتیازاتی رای چین و روسیه را هم برای خود میکردند، اما در هفت سال گذشته این ایران است که درباره ما معامله میکند. یعنی جمهوری اسلامی اکنون به گونهای رفتار کرده که آن فرصت بهاضافه و منها هم در اختیار ایران قرار گرفته و ایران ضلع سوم این قدرتهای تجدیدنظرطلب شده است.
اتهام دومی که آنها متوجه ایران میکنند، بیاعتمادی و اتهام سوم علیه کشورمان را هم نفوذ ایران در منطقه در حال توسعه عنوان کردند.
درحالیکه جهان در آستانه یک نظم جدید در مقابل نظم تکقطبیای که بوش پدر ۲۰ و چند سال پیش اعلام کرد قرار گرفته است، آمریکا تلاش میکند که سه چالش اصلی را تا حدودی کنترل کند.
چالش اول چین، چالش دوم روسیه و چالش سوم برایشان ایران است، اما جنس چالشها با یکدیگر فرق دارد. آمریکا معتقد است چین در عرصه اقتصادی، تکنولوژی و دفاعی با آنها رقابت میکند که میتواند ادعای رهبری جهان را هم مطرح کند، اما میزان چالش روسیه مانند چالش چین نیست، چراکه قدرت روسیه مثل چین نیست، اما در حال حاضر صلح اروپا را تهدید میکند و بیثباتی را از اروپا به سایر مناطق توسعه میدهد.
ایران نیز از آن جهت برای آمریکا چالش است که مدل جدیدی از حکمرانی را به جهان عرضه کرده و در حال تضعیف مدل تثبیتشده دموکراسی غربی به سمت مردمسالاری مبتنی بر دین است.
البته دموکراتهای دولت آمریکا درحالحاضر سیاست بیثباتی ایران در کنار امتیازدادن به ایران را دنبال میکنند تا پروژه اصلی خود را برای توافق با ایران بهدستآورند. البته طرح بیثباتی نهفقط برای ایران بلکه برای همه کشورهای حوزه مقاومت در دستورکار است و آمریکا از لبنان تا عراق این طرح را دنبال میکند؛ کمااینکه آنها پرونده عراق را به انگلیسیها سپردند تا بیثباتی در این کشور شکل گیرد که البته این بحران، حتی به راهپیمایی اربعین نرسید و نهایتا دولت عراق هم تشکیل شد. با وجود تضعیف کشورهای همپیمان ایران در حوزه مقاومت، باز هم برآورد دولت آمریکا این است که جمهوری اسلامی در توسعه قدرت خود در منطقه موفق بوده است. آنها یکی از دلایل این امر را اصلاحات اساسی توسط دولت جدید ایران میدانند که معتقدند ایران در داخل به سمت ایجاد یکپارچگی و حرکت به سمت قدرتیابی به سبک دهه ۶۰ پیش میرود؛ بنابراین با این مختصات تضعیف مهار قدرت انقلاب اسلامی را با بیثباتی در منطقه و با بیثباتی در ایران در دستورکار اصلی خود قرار دادند.
البته در این فضاسازی جدید نمیتوان از نقش موساد در تحریک آمریکا برای ایجاد بیثباتی در ایران چشمپوشی کرد؛ کمااینکه بازخوانی سناریوی آمریکایی - صهیونیستی برای ایجاد آشوب در ایران نشان میدهد از چندین ماه قبل و حداقل از خردادماه که رهبر انقلاب در مراسم سالگرد امام به آن اشاره کردند، این سناریو مطرح و قرار بوده از مهرماه دانشگاهها را به تنش بکشانند تا مسائل دانشگاه با دو موضوع حجاب و معیشت پیوند بخورد.
در این چارچوب بنا بوده است چپ مارکسیستی، مسأله حجاب را مطرح کند و وضعیت معیشت هم توسط سایر گروهها عنوان شود و از دانشگاه به مدارس و فرهنگیان و سایر اقشار سرریز شود. البته موضوعات قومی و مذهبی هم مانند همیشه برای آنها چاشنی کار بوده است تا بتوانند با حرکت روی گسلهای حساس جامعه وارد مرحله ترور شوند، اما اتفاقات بعد از مرگ مهسا امینی، این پروژه را بههمریخت. زمانی که ناجا درگیر برقراری امنیت مراسم اربعین بود، این اتفاق افتاد و ناجا هم متاسفانه در روایت اول چگونگی فوت مهسا غفلت کرد و سبب شد موجی علیه نیروی انتظامی شکل بگیرد. آنها در این مرحله احساس کردند که زمینه خوب است و از این رو پروژه را دنبال کردند. پروژه آنها در نظم خاص خود پیش نرفت و بهاصطلاح همه یگانها به خط زدند و نظم مدنظرشان برهمخورد.
در این فضای جدید وقتی که نظم اجرای پروژه بههمخورد، فرمانده سنتکام آمریکاییها به پنتاگون اعلام کرد که این شکست به معنای پایان نیست و در این مرحله تصمیم گرفتند برای استمرار موج آشوب در ایران تا بعد از انتخابات آمریکا کار را ادامه دهند، چراکه برآورد اولیه آمریکاییها این بود که ایران در مواجهه با تقابل اجتماعی ضعیف میشود، آنها هم این برنامه را تا انتخابات آمریکا ادامه میدهند و اگر بعد از انتخابات آمریکا، ایران ضعیف یا آمریکا و اسرائیل قوی شدند، پروژه را تغییر میدهند و پرونده را از هستهای به پرونده کل ایران تبدیل میکنند.
گذشته از تغییر مختصات نظم فعلی جهان، باید بررسی کنیم چه زمینههایی در داخل ایران سبب شد که آمریکا به سمت طراحی این پروژه پیش برود. اتفاق مهم اول امضای ۱۳۰میلیارد دلار تفاهمنامه خارجی در مدت اخیر با کشورهای همسایه بوده است که اگر این روند را با بیثباتی متوقف نکنند، اکثر این تفاهمنامهها به قرارداد تبدیل میشود.
از سوی دیگر بزرگترین اصلاحات اقتصادی هم در این دیدگاه موثر بوده است. البته نکته دیگر این است که در دولت قبلی، به واسطه فشارهایی مبنی بر اینکه پول نیست و نمیتوانیم نفت بفروشیم همچنین حرکت در مسیر خودکفایی گندم هم حائز اهمیت بوده است.
سرمایهگذاری ۶۵۰میلیون دلاری در حوزه آب، افزایش تولید و صادرات برق و صادرات بنزین هم از موارد موثر بوده است؛ بنابراین تجمیع این فضا سبب شده آمریکاییها تحلیلشان این باشد که انقلاب اسلامی قدرت پیدا میکند و بر مبنای این واقعیت، باید بیثباتی را در ایران گسترش داد.
بهکارگیری جنگ ترکیبی در فتنه اخیر کاملا مشهود است و وضعیت به چند اغتشاش خیابانی محدود نمیشود، لذا آنها معتقدند که جنگ ترکیبی میتواند کار را تمام کند.
در شرایط فعلی دشمن در حال اجرای پروژه هویتزدایی در ۹ گام است که گام اول شبهه است. در این مرحله شبهه باید تکثیر شود. به این صورت که یک سؤال راهبردی، عملیاتی و تاکتیکی مطرح و تکرار و پاسخ به آن هم دروغ منتشر میشود و باید آنقدر تکرار شود که جواب واقعی گم شود.
گام دوم اینکه فرآیند تردید شکل میگیرد. این فرآیند، تردید در صداقت، موفقیت، امید، اعتماد و محبوبیت و آخرین مرحله تردید در مشروعیت است، اما القای بیتفاوتی و ترس هم تکنیک سومی است که فضایی را حاکم میکند که توده مردم بیتفاوت میشوند و خواص میترسند، همه اینها درنهایت به ایجاد گسستها منجر میشود.
منبع: روزنامه جام جم