به بلوار خلیج فارس زاهدان رفتم، بلواری که یکی از جایگاههای سوخت گیری گازوییل این شهر در آن واقع شده است.
تقریبا از میانههای این بلوار بود که اخرین ماشین سنگین حاضر در صف را مشاهده کردم، بعد از عبور یک ونیم کیلومتر و گذر از تریلیها و کامیونهای منتظر به جایگاه رسیدم.
راننده کامیونی را دیدم که با بستههای غذا ایستاده و وقتی از او در خصوص غذاها پرسیدم گفت:برخی از رانندهها از دو روز و برخی از دیروز در صف ایستاده اند و من به نمایندگی از انها از رستوران غذا تهیه میکنم و برایشان به اینجا میرسانم.
راننده دیگری میگفت:دور بودن از سرویسهای بهداشتی در مدت دو روزه انتظار برایشان دردسر ساز شده است و حتی گاهی آب آشامیدن را به سختی تهیه میکنند.
رانندهها به صورت دستههای کوچک در کنار هم نشسته بودند و انتظار فرارسیدن نوبتشان را می کشیدند.
به میانشان که رفتم، یکی گفت اگر سهمیه جایگاهها زیادتر شود این مشکل رفع خواهد شد و یکی میگفت راننده تره بار است و ممکن است در این صف بار او خراب شود.
این صفها هر روزه در این جایگاه دیده میشود و انتظار میرود تدبیری اندیشیده شود تا مردم کمتر با این معضل دست و پنجه نرم کنند.