احمد محبی شاعر و نوحه سرای یزدی یازدهمین مهمان، مهمان خانه برنامه «آن» بود، این شاعر در این برنامه در پاسخ به سوال مجری درباره عزاداری و نوحه سرایی در یزد گفت: یزد از دیرباز به عنوان دارالعباده معروف بوده است. درباره اسم دارالعباده میشود کتابها نوشت و الان مدتهاست که به نام حسینیه ایران شناخته میشود این عناوین بسیار بزرگ و افتخار آمیز است.
مردم آتش به جان فهادان
وی افزود: مردم قدیم یزد از دیرباز بسیار متدین و پرتلاش بودند مردمش باعث شدند که این شهر عنوان دارالعباده بگیرد. مردم یزد بسیار به امام حسین و واقعه کربلا علاقمند هستند و وقتی درباره آن میشنوند آتش به جان میشوند.
محبی در پاسخ به سوال مجری فهادان چه جایگاهی در یزد دارد، گفت: فهادان از زمان یزدگرد بنیان گذاشته است مردم مسلمان و پاک داشته است فهادان از قدیمیترین محلات. یزد است مردم بسیار مهربانی دارد همه در مسیر امام حسین حرکت کردهاند. عزاداریهای پرشور از زمانهای قدیم داشته اند.
وی درباره انسانهای بزرگی پایه گذار این هیئت بودهاند گفت: از ۲۰۰ سال پیش اسنادش وجود دارد که مردم فهادان در ایام محرم و صفر عزاداری میکردند حتی زنها در کنار مردان در کنار هیئتهای سینه زنی، عزاداری میکردند و خانواده در گسترش هیئت بسیار دخیل بوده، اما در ۵۰ سال اخیر که خودمان شاهد و ناظر بودهایم بسیار تغییر و تحول در امر سینه زنی اتفاق افتاده است. فهادان محله شلوغ در محله شمال یزد است که مردمش عاشقانه امام حسین را دوست دارند.
محبی گفت: انسانهای والا و شایستهی سرپرست هیئتها بودند که همه مردمان محل به حرف آنها گوش میدادند و این افراد نقش داشتند که اصالت در هیئت وجود پیدا کند. در هیئت یکی نوحه میخواند یکی چاوشی. سینه زنان هم خیلی مهم بودند. همیشه فهادان به سینه زنان خوب و توانا معروف بوده است.
مواریث ادبی و هنری بیانگر عظمت مردمان این دیار
در ادامه برنامه مجری درباره راز ماندگاری هیئت فهادان و نوحه خوانی و شیوههای سینه زنی سوال پرسید، که مهمان برنامه پاسخ داد: مواریث ادبی و هنری خود بیانگر عظمت مردمان این دیار بوده است آنها مسلمان با سواد و قرآنی بودند و خوشبختانه هنرمندان خوب و ادیبهای بزرگی مثل مرحوم صابر یزدی مثل استاد عبدالله کاسب تربیت کردهاند که همه در خدمت محله بوده اند. در این ۵۰ سال اخیر هیئتی که بسیار با عظمت بود هیئت مرحوم حسین سعادتمند بود. ایشان پسر خاله من بود و در خانوادهای مذهبی متولد شد. پدرش سرپرست هیئت فهادان بود.
سعادتمند از هر خرمن خوشه برگرفت
وی افزود: در منزل سعادتمند هفتگی روضه خوانی بود و در سرداب زیرزمین روضه برگزار میشد ، سعادتمند هم در این فضا رشد میکرد، یک روحانی بزرگواری بود بسیار صوت دلنشینی داشت و موسیقی هم میدانست. سعادتمند پای منبر این روحانی که به سید حسین آبادی معروف بود مینشست. خیلی خوش صدا بودند. سعادتمند پای منبر این روحانی زمزمه خوانی میکرد و اشعار مذهبی میخواند و کسب فیض میکرد. در دوران دبیرستان درسش را میخواند و از هر خرمن خوشه برگرفت در مجلس ادبا شرکت میکرد. شعر و شاعری میپرسید از پسر خالهاش مرحوم صابر یزدی سوال میپرسید. از محضر استاد صمصام یزدی و مرحوم عامل حسینی تلمذ کرد و موسیقی یاد گرفت و روز به روز بر اندیشه و فکر خودش اضافه کرد. به کتابخانه مرحوم وزیری در یزد میرفت و مقاتل را میخواند و در مجموع از نوجوانی عاشق امام حسین بود و صدای خیلی خوبی هم داشت در نوجوانی به تهران آمده، اما هیچ وقت فهادان و هیئت یزد را فراموش نکرد.
محبی گفت: بعد از اینکه برادرش سرپرست هیئت فهادان شد دامادشان مرحوم نصرالله سخندان، نوحه خوانی هیئت را انجام میداد گاهی اوقات هم به سعادتمند اجازه نوحهخوانی میداد وقتی که سعادتمند آمد جوانان و بزرگان از چهره زیبا و صوت او بسیار خوشحال شدند و جذب هیئت شدند.
زیبایی کربلا را به نوحه خوانی آورد
وی افزود: مرحوم سعادتمند در شروع نوحه خوانی جمله زیبایی داشت که هنوز من در خاطرم است به من میگفت زینب در کربلا در جواب بی غیرتها گفت من به جز زیبایی چیزی در کربلا نمیبینم. ما هم باید کاری کنیم که همان زیبایی در کار نوحه خوانی بیاید.
در ادامه این شاعر درباره تسلط ویژه مرحوم سعادتمند به موسیقی و دستگاهها و گوشهها گفت: مرحوم سعادتمند به موسیقی بسیار تسلط داشت. کلاسهای زیادی دیده بود موقعی که نزدیک به محرم بود ملودی اش را آماده میکرد زحمت میکشید گاهی تا ۲۳ ملودی آماده میکرد با اینکه خودش صاحب نظر بود باز با دوستان دیگر مشورت میکرد. با هم ملودی را انتخاب میکردیم بعد آن را به من میداد که بر اساس ملودی شعر بگویم. او ادبیات هم به خوبی میدانست. گاهی روی واژه واژههای نوحهها با ما بحث میکرد تا اثر پخته شکل بگیرند. پسرخاله و بزرگتر من بود. شعر برایش میگفتم خودش با اشعارش گریه میکرد و به آنها تسلط پیدا میکرد و شعر و موسیقی را تلفیق میکرد واو باعث میشد که من شاعر شعر خوبی بگویم.
وی افزود: یک بار از ۱۵ روز قبل از محرم به من یک ملودی داد تا بر اساس آن نوحه بسرایم. سرودم شعر را خواند و از خواندنش فهمیدم که شعر مورد پسندش نیست. من گفتم وقتی نیست، چون یک روز تا محرم مانده بود. اما به من گفت برو خانه به شما کمک میکنند. من هم رفتم و نشستم به دعا کردن که خدایا به من کمک کن شعری بگویم که مورد پسند باشد. داشتم دعا میکردم که کسی گفت توان ما تمام شده است. از همین کلمه توان، جرقهای در ذهنم زد و توانستم نوحه بگویم که یک ساعت یک ساعت و نیم سرودنش طول کشید. نوحه قشنگی هم شد.
مجبی گفت: در همین خانواده سعادتمند فرزندانی بزرگ شدند که همه هنرمند بودند فرزند بزرگش استاد فرید سعادتمند که آهنگساز برجستهای است از زوایای هنر پدر استفاده میکرد آثار شاخصی هم در موسیقی با کلام و هم در حوزه آیینی دارند وقتی پسرش بزرگ شد در نوحه سراییها به پدر کمک میکرد الان هم در بیش از ۲۰ حسینیه در یزد نوحههای استاد را میخوانند.
ماجرای آخرین نوحه سعادتمند بعد از نماز
این شاعر درباره کرامتهایی در این حوزه شاعری برای امام حسین نصیب انسان میشود، گفت: لذتی که انسان در خانه امام حسین میگیرد بسیار شیرین است. آخرین شعری که سعادتمند توانست اجرا کند و پس از آن حنجره اش را بیرون آوردند نوحه بود به نام «غریب تشنهای فریاد میزد»، اما تا یک روز قبل نوحه خوبی آماده نشده بود. همه جمع شده بودیم، اما والله در آن مانده بودیم که سعادتمند به زیرزمین رفت و وضو گرفت نماز را خواند و وقتی بالا میآمد در پلهها شروع کرد خواندن. همه متحیر شدیم و بقیه اش را همه با هم درست کردیم فردا ظهر این نوحه آماده شد.
وی افزود: شعری که از شعر حافظ استفاده کردیم در سال ۱۳۶۸ در دستگاه بیات اصفهان خوانده شده، این نوحه هم به قدری زیباست که الان هم گوش کنیم این که انگار الان سروده شده است.
زد خیمه شه خوبان در سینه صحرایی
تا آنکه دهد درس از هریت و شیدایی
آنگه که به میدان شد او در مرکب تنهایی
ناگه ز قفا آمد از زینبش آوایی
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی
باز آی برادر جان باشدای تشنه لب مهمان
در سینه مرا باشد یک راز نهانای جان
آمد چو به آغوش زینب شه مظلومان
حلقوم برادر را زد بوسه زهرایی
هنگام وداع زینب آن شیر زن والا
از جان به تماشا شد بر قامت آن مولا
رفت از بر زینب، چون آن سرو سهی بالا
در خیمه هجرانش شد محشر کبریی
در یاری دین حق باید که سر و جان داد
هم اکبر و هم اصغر قربانی جانان داد
حق هرچه پسندد او باید که ز جان آن داد
با ظلم و ستم اینسان شه کرده صفآرایی
یک نوحه امروزی، ایرانی و حماسی
محمدمهدی سیار شاعر و نوحه سرا که این برنامه را در یکی از آیتمها همراهی میکرد درباره استاد سعادتمند گفت: جایی که حس کردم با یک پدیده متفاوت طرف هستم باید کارهای دیگرش را بشنوم نوحه شکوهمند «نهاد پا در فرات خواست لبیتر کند» بود این این شعر بسیار هنری بود یعنی هم در ساختمان کلام هم در چیدمان آهنگ و موسیقی این نوحه به شدت هنرمندانه است
سیار گفت: یک گمشده من داشتم که چرا انقدر نوحههایی که میشنویم حماسه کمرنگ است، اما این نوحه کاملا شکوه حماسه را به مخاطب القا میکرد یعنی روایت هنری و هم حماسی است، سوم اینکه روایت ایرانی بود از عاشورا، چون با آنچه ما از شعر فارسی و موسیقی ایرانی انتظار داریم در این میشنویم.
او می گوید: روایت امروزی از عاشورا است و در گذشته نمانده بود بلکه روایتی بود که کاملاً برای انسان ایرانی امروز الهامبخش بود و اینکه بی پروا از مقابله با ظلم و ستم سخن میگوید ابوالفضلای که مادر نوه میشنویم بسیار باشکوه و ظلم ستیزی دارای اندیشه و حرکت بود.
وی افزود: سوز و دلشکستگی که با صدای حسین سعادتمند به مخاطب منتقل میشد کمنظیر است و این ویژگی در بیشتر نوحههای حسین سعادتمند هست و هرگز نخواسته یک روایت معمولی و دم دستی و گریه آور بدهد و این با زندگی زمانه ما بسیار هماهنگ است که در زمان جنگ و پس از جنگ به گوش مردم رسید و مردم به به این شور و حماسه بسیار نیاز داشتند.
برنامه «آن» به تهیه کنندگی احمدرضا بلیغ، کاری از گروه معارف شبکه دو سیماست که شنبه و یکشنبه هر هفته ساعت ٢٢:٣٠ به مدت ۵۰ دقیقه روی آنتن میرود. بازپخش این برنامه روز بعد ساعت ٧:٠٠و ١۵:٠٠ خواهد بود.