شاید از نظر ما بزرگترها «انیمیشن» یک دنیای خیالی باشد که صرفا برای سرگرمی ساخته میشوند، اما واقعیت این است که برای بچهها شخصیتهای کارتونی خیلی بیشتر از یک موجود خیالی هستند. آنها آنها نمیدانند که «مرد عنکبوتی» که از یک ساختمان به ساختمان دیگر میپرد و یا «سوپرمن» که دارای قدرت فوقالعاده زیاد است؛ در واقع اصلا وجود ندارند. کودک با یک ذهن خالی انیمیشن میبیند و این وظیفه والدین است که «انیمیشن» مناسب برای فرزندش انتخاب کند. اما چگونه باید بفهمیم که یک انمیشن برای روح و روان کودک مناسب است؟
پرستو عسگرنجاد (نویسنده و پژوهشگر در حوزه انیمیشن) در این باره اطلاعات زیادی دارد که بخشی از آن را در این گفتگو در اختیار ما قرار داده است:
دوست دارم بحثمان را از اینجا شروع کنیم که یک پدر و مادر آگاه برای اینکه یک انیمیشن مناسب برای فرزندشان انتخاب کنند، باید دقیقا چطور این کار را انجام دهد؟ یک والد آگاه چطور برای خوراک بصری فرزندش برنامهریزی میکند؟
اولین چیزی که هر والدی باید برای انتخاب انیمیشن برای کودکش بداند، این است که حتما از قبل آن «انیمیشن» را تماشا کرده باشد و البته که این یک گزاره زمانبر و سخت خواهد بود. اکثر والدین میگویند که وقت کافی ندارند و اصلا برای بچههایشان انیمیشن پخش میکنند که با خیال راحت به کارهای شخصیشان برسند؛ اما واقعیت این است که ما غذایی که خودمان آن را نچشیدهایم، هیچگاه به کودکمان نمیخورانیم. پس انیمیشنی هم که ندیدهایم را نمیتوانیم به فرزند کوچکمان نشان دهیم، چون قطعا آن برنامه روی روان کودکمان اثر میگذارد و شکل این تاثیر برای ما مهم است.
قطعا که این گزاره خیلی برای والدین امروزی شدنی نیست. چون اغلب شاغل هستند و فرصت کافی برای مرور اولیه انیمیشنها را ندارند.
اگر والدینی خیلی پرمشغله باشند و توان تماشای اثر قبل از کودکشان را نداشته باشند، میتوانند از تحلیلگران و منتقدان این حوزه کمک بگیرند و از نقدها و یادداشتهای این تحلیلگران استفاده کنند و پیش مطالعهای درباره آن اثر هنری داشته باشند. اگر این شرایط هم نبود، یک انجمنی با عنوان «انجمن متحرکسازی آمریکا» وجود دارد که ردهبندی آثار سینمایی ـ انیمیشنی را لحاظ میکند و آن را به مخاطب نشان میدهد. اگر بخواهیم از طریق این وبسایت درباره انیمیشنی اطلاعات کسب کنیم، اولین قدم انتخاب اثر برای فرزندمان این است که اسم اثر را جستجو کنیم و ببینیم ردهبندی اثر چگونه است که اینجا با چند علامت اختصاری مواجه هستیم! علامت اول حرف (G) است که به معنای آن است که این اثر برای عموم مناسب است و نکته خاصی ندارد. در واقع یک اثر امن برای کودک محسوب میشود و خاطر خانواده میتواند کاملا آسوده باشد؛ البته باید بگویم شاید این ردهبندی چندان با معیارهای اسلامی انطباق نداشته باشد.
دوم علامت (PG) است و به این معناست که دقت و توجه والدین در زمان تماشای این اثر لازم است. یعنی باید با کودکتان درباره آن اثر صحبت کنید و شاید برای بچه سوالی پیش بیاید.
سوم علامت (۱۳-) است که یعنی اینجا ما وارد جهان خط قرمزها میشویم و ممکن است انیمیشن حاوی صحنههایی با محتوای استعمال دخانیات، کلمات رکیک و صحنه جنسی باشد؛ پس کودک اصلا نباید آن را ببیند. ما گاهی فکر میکنیم، چون برای یک اثر عنوان انیمیشن به کاربرده شده است، یعنی از همه لحاظ برای کودک مناسب است؛ در صورتی که اینطور نیست. اگر یادتان باشد، قدیمیها از عنوان «کارتون» استفاده میکردند و تصورشان بر این بود که هر کارتونی برای بچهها مناسب است، اما الان دیگر چیزی به عنوان «کارتون» وجود ندارد؛ ما ممکن است با یک اثر سینمایی مواجه باشیم که برای کودک تولید شده است و در عین حال ممکن است یک انیمیشنی را ببینیم که اصلا مناسب کودک نباشد. مثلا انیمیشنهای ژاپنی که این روزها خیلی باب شدهاند، از این دستهاند که چندان مناسب کودکان نیستند.
علامت بعدی حرف (R) به معنای محدود شدن است. این یعنی مصرف دخانیت و رفتارهای جنسی به طور واضح در اثر وجود دارد.
در نهایت علامت (۱۸-) یعنی تمام مراقبتها باید در زمان تماشای اثر مورد توجه قرار گیرد. وقتی اثری چنین برچسبی دریافت میکند، در واقع اجازه اکران عمومی در سینماهای آمریکا را هم ندارد.
پس والدینی که فرصت تماشای اثر از پیش را ندارند، میتوانند از طریق این وبسایتها به علائم توجه کنند. فقط باید توجه داشت از آنجا که دین ما اسلام و فرهنگمان متفاوت است، شاید این خط قرمزها چندان برای کودکان ما امن نباشد. شاید اگر دین و مذهبمان فرق داشت این خطکشیها خیلی برایمان مناسب بود، اما در شرایط اضطراری میتوان به عنوان یک مرجع نسبی به آن نگاه کرد.
آیا علاوه بر این، مرجع دیگری هم وجود دارد؟ آیا ما اصلا یک مرجع فارسی برای انیمیشنهای کودک داریم؟
ما میتوانیم، سراغ سایتهایی که مرجع نقد و معرفی فیلمها هستند، برویم. مثل IMDB که یکی از مهمترین مرجعهای جهان است. «Rotten tomatoes» و «Metacritic» که البته این سایتها به زبان فارسی نیستند و نیاز به دانش نسبی زبان انگلیسی دارند. این وبسایتها هم اطلاعات کلی درباره اثر را به ما میدهند و هم کمک میکنند که درون مایه اثر را درک کنیم و از تاثیر آن روی فرزندمان آگاه شویم. مثلا من نوعی به عنوان مادر انیمیشن (LUCK) را بدون اینکه نظارتی داشته باشم به فرزندم نشان دادم و این باعث شد که فرزندم به شانس اعتقاد پیدا کند و ناکامیهایش را به تقدیر نسبت دهد. این در واقع میشود همان خوراکی که بدون چشیدن به کودکمان میدهیم.
اما مشخصا درباره پرسش شما اگر والدین سواد انگلیسی نداشته باشند، دو وبسایت ایرانی به نام «کدومو» و «چی خوبه» وجود دارند که تقریبا کار همان نمونههای خارجی را انجام میدهند. یعنی خلاصهای از اثر را با نکات مهم در اختیار مخاطب میگذارند و حتی پیشنهاد میدهند که بعد از تماشای اثر، چه سوالی باید از کودک پرسیده شود و جدولی هم برای نمره دادن طراحی کردهاند که بر مبنای آن میفهمیم با چه اثری مواجه هستیم.
فکر میکنید، چقدر خواندن نقد و تحلیلهای آثار انیمیشنی که منتقدان تهیه و منتشر میکنند برای والدین مفید است؟
اینکه والدین، تحلیلگری که جهانبینی، ساختار ذهنی و خط قرمزهایش به آنها نزدیک است را پیدا و کارش را دنبال کنند، باعث میشود که فرامتن یک اثر را درک کنند. خواندن مرتب نقد آثار به پدر و مادرها کمک میکند که خودشان صاحب نگاه و صاحب رای شوند. ما نباید از تاثیر شخصیتهای انیمیشنی بر روان فرزندمان غافل شویم و از طرفی باید با فضای ذهنی بچهها آشنا باشیم. معمولا بچهها وقتی اثر ابرقهرمانی میبینند، تلاش میکنند که شبیه او باشند و اگر منِ والد با آن اثر بیگانه باشم، شکاف من و فرزندم دائما بیشتر میشود. پس مهم است، همانطور که دوستان و کتابی که فرزندم میخواند، برایم مهم است، اینکه فرزندم چه میبیند هم برایم اهمیت داشته باشد.
متاسفانه رویکرد اغلب پدر و مادرها اینگونه است که برنامه کودک را صرفا یک سرگرمی میدانند و فکر میکنند همین که یک انیمیشن خالی از صحنههای جنسی و الفاظ رکیک باشد، کافی است، اما خیلیها از تاثیر برنامهها روی روان کودک غافل هستند.
بله؛ متاسفانه خانوادهها فکر میکنند که مثلا صرف ماهواره نداشتن در خانه کافی است و فکر میکنند فضای امنی برای کودک فراهم کردند. در واقع روح کودکشان را نادیده میگیرند؛ چرا؟ چون انیمیشن را فقط سرگرمی میبینند نه ابزاری که حتی میتواند آسیبزننده باشد. ما نسلی هستیم که جلوی تلویزیون رها شدیم و برای والدینمان مهم نبوده است که چه میبینیم؟ ما کوسه و کشت و کشتار در تلویزیون میدیدیم و این برای کسی مسئله نبود. همه میگفتند همین که بدون صحنه جنسی باشد، کافی است. من خیلی به پدر و مادرها حق میدهم؛ چون آنقدر فشار زیست آپارتمانی بدون معاشرت برایشان زیاد است که آن دو ساعت برنامه کودک دیدن فرزندشان برایشان غنیمت است؛ اما همه مثل هم هستیم و من هم این مشکلات را دارم.
موضوع این است که هیچ وقت در مدرسه به ما در این باره آموزش ندادهاند و تنها قاب بندی شرعی برایمان داشتند. فکر کنید یک ظرف پاستا جلوی شما بگذارند و فقط بگویند همین که سس چیلی نداشته باشد کافی است، اما اندازه کره و ادویههایش مهم نیست. انیمیشن مثل غذا برای روح کودک مهم است. انیمیشن یک خوراک بصری است که وارد ذهن کودکمان میشود و اگر ورودیهای ذهنش را مدیریت نکنیم، شاهد تغییر رفتارهای او خواهیم بود.
خانم عسگرنجاد! فکر میکنید، والدین ناآگاه به این مقوله چه آسیبی به فرزندشان میزنند؟
نخستین موضوع این است که سکان تربیت فرزندشان را به دست غیر سپردهاند که از دایره شناخت و کنترلشان بیرون است و آن بیگانگی باعث جبههگیری کودک میشود. شخصیتهای کارتونی به شدت برای بچهها الگو میشوند و در نهایت فاصله میان والدین و فرزند زیاد میشود.
فکر میکنم این شکاف خیلی بیشتر از شکاف نسلی ما با والدینمان باشد.
بله، دقیقا. ما در کودکی فرصت مغتنمی برای بازی در کوچه یا بازی با همسایه داشتیم. آن زمان تلویزیون فقط دو ساعت برنامه کودک داشت، اما الان تنوع برنامهها خیلی زیاد است و بچهها همبازی ندارند. سازندهها هم از این خلاها استفاده میکنند و اهداف سیاسی و اجتماعی خودشان را پی میگیرند.
آیا شما مثال مشخصی از یک انیمیشن دارید که با استقبال زیادی مواجه شده باشد، اما خانوادههای از پیامهای پنهان آن اثر غافل باشند؟
بله؛ مثلا انیمیشن «لکلکها» اثری بسیار جذاب بود که گرافیک و طیف رنگ فوقالعادهای داشت و استدیوهای مختلفی هم دوبلهاش کردهاند. این اثر خیلی واضح از مقوله «ال. جی. بی. تی» حمایت میکند. محور اصلی انیمیشن این است که بچهها از کجا میآیند؟ در صحنه آخر که خیلی هم دراماتیک و قشنگ است، «لکلکها» بچههایی را با رنگهایی که خیلی آگاهانه و معنادار انتخاب شدهاند، به دو خانم و یا دو آقا تحویل میدهند و اینها در غالب خانواده وارد خانه میشوند که قطعا این موضوع برای آن ذهن خالص بچهها سوال ایجاد میکند. خیلیها به من میگویند که تو توهم توطئه داری! بچه فکر میکند این خاله یا عمو است! من میگویم بله اصلا همان عمو است، اما وقتی این صحنهها خیلی تکرار شوند، رنگ آشنایی میگیرند و عادی میشوند که دو زن یا دو مرد با هم زندگی کنند. ببینید، آن صحنهای که دنبالش میگردیم، الزاما آغوش و بوسه نیست، چیزی عمیقتر است. ما باید به هنر همانطور که برای هنر نگاه میکنیم به عنوان ابزار انتقال پیام هم نگاه کنیم. «انیمیشن» فقط ابزار سرگرمی نیست؛ بلکه؛ ابزار سرگرمی هم هست.
اجازه دهید، برایتان مثال بزنم. بعد از پخش «داستان اسباب بازی ۴» یک جنبشی با عنوان «یک میلیون مادر شکل» گرفت. ماجرا چه بود؟ در بک گراند تصویر که حتی کوتاه از یک پلان اسـت، دو تا خانم در مهد کودک دنبال بچه میآیند. همین تصویر محو یک، جنبشی در آمریکا راه انداخت که یک میلیون مادر معترض بودند که نباید این صحنه در انیمیشن بچهها باشد. یک گرافیست همیشه جهان انیمیشن را با تمام جزییات خلق میکند و برای هر خلق کوچکی هدفی دارد. میداند که کارش اثرگذار است و اگر واکنش به موقع وجود نداشته باشد، کارتونیستها در راستای اهدافشان قدمهای بلندتری بر میدارند.
بیشتربخوانید
منبع: ایسنا