باشگاه خبرنگاران جوان - بعضی نوحهها هیچ وقت از ذهن آدم پاک نمیشود. مثل نوحهای که هر پنجشنبه مداح مسجد دوره کودکی پشت بلندگو میخواند: «عباس را رها کن بشیر! سرباز را رها کن بشیر! از مولایم حسین بگو برایم سفیر...» نوحه خوش آهنگ و محزون بلندی در وصف حضرت ام البنین (س) بود. دو، سه بانو در صف نماز هق هق گریه امانشان نمیداد. ما طفلهای خرده پای دهه شصت بودیم زادههای بین جنگ و قطعنامه. عقلمان، اما آنقدر قد میداد که بدویم و سریع آب بدهیم دست مادران شهدای محله. مادر یکی از شهدای محله همیشه میگفت: «کاش این آب میرسید به دست طفل رباب...» و همه چشمها دوباره باران میشد.
ام البنین (س) بودن یعنی
با انگشت عکس چهار مزار را روی خاک ترسیم و با لحنی حزین نوحه سرایی و گریه میکرد. ام البنین (س) در مویههای غریبانه خود آشکارا بنی امیه را لعن میکرد. میگفت که کاش پسران بیشتری داشت و فدای حسین (ع) میکرد. مادری داغدار که وقتی بشیر سفیر و پیک شهادت آمد و یک یک نام فرزندانش را برد و خبر شهادت داد با لحنی سرشار از جذبه، وقار و در عین حال منتظر میپرسید: «بشیر! از مولایم از حسین بن علی (ع) چه خبر؟!» نام حضرت عباس (ع) و خبر شهادتش را که شنید، اما زانوهایش کمی سست شد، نپرسید چگونه شهید شد، پرسید اول عباس من شهید شد؟ با اینکه خودش میدانست یک عمر درس فدایی بودن به دست پرورده اش داده و خوب درس پس خواهد داد. ام البنین (س) نمونه اعلای یک مادر شهید بودن است، نمونه اعلای ولایت مداری؛ عباس داشته باشی و پسران داشته باشی و مدام بپرسی از مولایم حسین چه خبر؟!
مادری سربازپرور...
ازدواج امیرالمومنین علی علیه السلام با بانو نکته جالبی دارد. حضرت پس از شهادت جانسوز حضرت زهرا سلام الله علیها از برادر خود عقیل که خبره بود در تبارشناسی عرب خواست زنی از طایفهای جنگاور و دلیر به او معرفی کند و ام البنین (س) معرفی و انتخاب شد. این بانو خودش بهتر از همه فلسفه حضور خود در خانه علوی را درک کرد؛ به دنیا آوردن و تربیت سربازان ولایت. یاران حسین بن علی (ع) برای واقعه عاشورا و مکتب کربلایی مولا. هر چهار فرزندش را چنان تربیت کرد که خودشان را در خدمت خاندان عصمت میدانستند. از زینب (س) با عنوان بانوی من یاد میکرد با اینکه هنگام ورودش به این خانه عقیله بنی هاشم (س) کم سن و سال بودند. امام حسین (ع) که بیمار میشد جانانه از او پرستاری میکرد و نوشته اند از غصه بیماری اباعبدالله الحسین (ع) و پس از بهبود او خودش بیمار میشد. همیشه امام حسین (ع) را «سیدی» و جانم به فدایت یا اباعبدالله (ع) صدا میکرد.
وقتی با فرزندان حضرت زهرا (س) کار داشت با ادبی مضاعف سراغشان میرفت و صدایشان میزد. فرزندانش به خصوص حضرت ابالفضل (ع) وفا، ادب و حرمت را از مادر یاد گرفتند. وقتی پیک کربلا آمد و خبر شهادت امام سوم شیعیان را از زبان او شنید زانوهایش سست شد. کسی نشنید گله و شکایت کند که چرا فرزندانش شهید شده اند. مویههای مادرانه اش درس شور و شعور حسینی (ع) است؛ دیگر مرا ام البنین نخوانید/کاش پسران بیشتری داشتم تا فدای سرورم حسین (ع) میشدند و آشکارا بنی امیه را لعن میکرد.
شرمنده تو شدم طفل رباب...
تمام حرکات و سکنات پخته و ولایی او سبب شد سالروز وفات او را به عنوان سالروز تکریم مادران و همسران شهدا و جانبازان انتخاب کنند. بررسی محتوایی روضههای این بانو به خوبی ثابت میکند مادران شیعه چه راه و مسیری برای تربیت فرزند دارند. رهبر معظم انقلاب در بیاناتی در وصف احوال این مادر میگویند: «مادری است؛ صورت قبر چهار جوانش را که در کربلا شهید شدند، در بقیع میکشد و نوحه سرایی میکند و حماسه میآفریند.»
ویدئویی که در ادامه میبینیم هم بیانی هنری و از سر ذوق برای گرامیداشت مقام این بانو و پرسشی مکتبی از والدین است که گروهی آن را تهیه کرده اند. پاسخها شنیدنی است و دیدن اشکهای والدینی که از آنها سئوال میشود، دیدنی. اشکهایی که من یکی را یاد همان نوحه مسجد محله دوره کودکی انداخت و روضههای ام البنینی شرمنده تو شد عباس منای طفل رباب... دل آدم از سنگ که نیست الحمدلله؛ آب میشود میچکد برای مادر سقای ادب و آب برای طفل رباب...
منبع: فارس
انتهای پیام/