به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان،عزت شاهی از شمار مبارزانی است که توانست در جریان رویارویی با رژیم شاه از زیر ضربات مهلک ساواک و شکنجههای روحی و جسمی دوران بازجویی و زندان جان نه چندان سالم (اما زنده) به در بَرد و خود را به پیروزی انقلاب برساند.
در ادامه خاطرهای از این مرد خستگی ناپذیر روزهای انقلاب و چهره شناخته شده زندانهای ساواک خواهید خواند که درباره شکنجهاش در بیمارستان پس از زخمی شدن در زمان دستگیری است.
از اولین لحظات پس از به هوش آمدن و نماز خواندن بود که مامورین کتک زدن را در همان بیمارستان شهربانی شروع کردند.
نمیتوانستند صبر کنند، چون کسب اطلاعات در ساعات اولیه دستگیری برای آنها حیاتی بود. با زدن سیلی و مشت شروع کردند و بعد نوبت به سوزندان جاهای مختلف بدن مثل کتف، ناف و بینی، با کبریت و آتش سیگار رسید.
کم کم، زدن با کابل را هم شروع کردند. مدتی میزدند و مدتی هم دست میکشیدند و مهلت میدادند تا فکر کنم و به سوالاتشان جواب دهم. چون من جوابی نمیدادم، لذا از نو شروع میکردند.
از آنجا که موقع زخمی شدن و دستگیری فریاد زده بودم: حسین آمدم! حسین آمدم! آنها فکر میکردند که حسین یکی از افراد مرتبط با من است، بازجویی و شکنجه را هم با این سوال که «این حسین کیست و چیست؟» شروع کردند. هی میزدند و میگفتند: بگو این حسین کیست؟ و من هرچه میگفتم و توضیح میدادم که منظورم امام حسین (ع) بود آنها باور نمیکردند و میگفتند فلان فلان شده مگر امام حسین (ع) بچه توست که اینطور صدایش میکنی. نه! باید بگویی این حسین کیست و چه رابطهای با او داری و چرا آنجا صدایش میزدی؟
منبع:جهان نیوز
انتهای پیام/