به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، پنجشنبه هفته گذشته (۱۱ شهریور ۱۴۰۰) خبر درگذشت سردار حاج عباس سرخیلی از فرماندهان و پیشکسوتان دفاع مقدس باعث تألم و ناراحتی دوستان و همرزمان ایشان شد. حاج عباس از نخستین روزهای جنگ در جبهههای حق علیه باطل حضور پیدا کرد و همواره در صف اول مبارزه حضور داشت.
پنجشنبه هفته گذشته (۱۱ شهریور ۱۴۰۰) خبر درگذشت سردار حاج عباس سرخیلی از فرماندهان و پیشکسوتان دفاع مقدس باعث تألم و ناراحتی دوستان و همرزمان ایشان شد. حاج عباس از نخستین روزهای جنگ در جبهههای حق علیه باطل حضور پیدا کرد و همواره در صف اول مبارزه حضور داشت. این مجاهد خستگی ناپذیر تجربیات گرانبها و ارزشمندی از هشت سال دفاع مقدس داشت و در عملیاتهای مهم و سرنوشتسازی حضور پیدا کرده بود.
بیشتربخوانید
افسوس بزرگ
رفتن هر رزمنده افسوس زیادی را به دنبال دارد. هر کدام از این رزمندگان دریایی از خاطرات و ناگفتههای زیادی از هشت سال دفاع مقدس هستند و متأسفانه درگذشت هر کدام از این انسانهای مخلص و بیادعا عموم مردم و به ویژه نسلهای جوان را از این خاطرات و تجربیات محروم میکند.
حاج عباس سرخیلی نیز یکی از همین نیروهای بیادعا، گمنام و مخلص بود. سخت حاضر به گفتگو میشد، ولی وقتی که لب به سخن باز میکرد، پر از حرف و گفتنی بود. او با شهدای زیادی رفاقت داشت و خودش در موقعیتهای مختلفی حاضر شده بود و حرفهای زیادی برای گفتن داشت.ای کاش اجل مهلت میداد و بیشتر پای صحبتهای حاج عباس مینشستیم و او بیشتر از فرهنگ دفاع مقدس و آن مردان خدایی و باصفا میگفت.
آنطور که از زبان خود حاج عباس شنیدیم، وی با شروع جنگ تحمیلی خیلی زود به جبههها شتافت و پس از اشغال خرمشهر به همراه دیگر همرزمانش در جبهه آبادان مستقر شد و در تقویت خطوط دفاعی منطقه تلاش کرد. سرخیلی در یکی از گفتوگوهایش ، درباره شرایط آن روزها و حضورش در جبهه چنین گفته بود: «در کل جنگ ما آنچه بلد بودیم را انجام دادیم. من کارمند صنعت نفت بودم، جنگ که شد آمدم بسیجیوار در سپاه خدمت کردم. مثل شهید مهدی باکری که شهردار بود و تا لحظه شهادتش هم عضو رسمی سپاه نشد. یا آقای مرتضی قربانی قبل از ورود به سپاه بنا بود. شهید همت معلم بود و... ما آنچه را که بلد بودیم انجام دادیم. برادران ارتشی هم همینطور. هرچه در توان داشتند در طبق اخلاص گذاشتند.»
فرماندهی تیپ زرهی
پس از عملیات موفق ثامنالائمه و شکست حصر آبادان، واحد زرهی تطبیق آتش سپاه آبادان به فرماندهی عباس سرخیلی تشکیل شد. این فرمانده جوان غنائم جنگی بهدستآمده در عملیات ثامنالائمه (ع) که عمدتاً تجهیزات تانک تی ۵۵ بودند را ساماندهی و تعدادی از همرزمانش را برای گذراندن دوره آموزشی زرهی راهی پادگان شهید غیور اصلی دیلم کرد. در عملیات الیبیتالمقدس و فتح خرمشهر، عباس سرخیلی علاوه بر فرماندهی واحد زرهی تطبیق آتش سپاه آبادان، مسئولیت تطبیق آتش قرارگاه نصر را هم بر عهده داشت و همراه لشکر ۳۰ زرهی، برای پشتیبانی از تیپ ۴۶ فجر در غرب رودخانه کارون وارد عمل شدند.
ورود به خرمشهر لحظهای تاریخی برای عباس سرخیلی و دیگر رزمندگان بود. او سوار بر یک دستگاه موتور تریل ۱۲۵ از منطقه کشتارگاه خرمشهر وارد شهر شد و همراه دیگر نیروها هنوز چند متری بیشتر نرفته بودند که به یکباره سپاهیان شکست خورده دشمن را با بدنهایی عریان و خسته زیر تابش سوزان آفتاب دیدند که دستهایشان را به نشانه تسلیم بالا برده بودند و اللهاکبر میگفتند و الموت الصدام سر میدادند. این صحنهها یکی از خاطرهانگیزترین و ماندگارترین لحظات برای حاج عباس و دیگر رزمندگان بود.
حاج عباس سرخیلی در عملیات رمضان حضوری پررنگ داشت. ایشان در یکی از گفتوگوهایش عملکرد نیروها در عملیات رمضان را چنین بیان کرده بود: «عملیات رمضان دارای قرارگاههای «قدس، فجر، فتح و نصر» بود و من به عنوان مسئول تیپ زرهی قرارگاه قدس مشغول کار شدم. قرارگاه قدس در عملیات رمضان دارای دو تیپ بعثت به فرماندهی شهید امینی و تیپ ۴۱ ثارالله به فرماندهی حاج قاسم سلیمانی بود.
عملیات رمضان برخلاف عقبنشینیهایش موفق بود، چراکه توانستیم از دژ مرزی ایران تا پاسگاه «زید» به فاصله ۱۰ کیلومتر وارد خاک عراق شویم و تا پشت دیوارهای شهر بصره و کانال پرورش ماهی پیشروی کنیم. عراق دارای جدیدترین استحکامات مثلثی شکل بود که به صورت مثلثی و کیلومتری آنها را ایجاد کرده بود. مثلثهای زرهی دشمن به شکلی طراحی شده بود که ضلع دوم آن نامعلوم بود و این نکته را میرساند که توان نظامی روسها و اسرائیلیها، عراقیها را در این عملیات مورد حمایت قرار داده است. کانال پرورش ماهی با داشتن ۳۰ کیلومتر طول و یک کیلومتر عرض در نزدیکی «تنومه و بصره» به عنوان بزرگترین مانع برای پیشروی ما محسوب شد.»
این رزمنده جوان در آن روزها در مدت زمان کوتاهی پر از تجربههای ارزشمند شده بود. حضور در میدان جنگ و مواجهه مستقیم با دشمن، نیروها را پخته و آماده کرده بود. آنها در میدان نبرد همه چیز را در مقیاس حقیقی تجربه میکردند و جنگ برای آنها مثل دانشگاهی بزرگ با دستاوردهایی عظیم بود. هر کدام از این عملیاتها آزمونهایی بزرگ بودند که درسهای زیادی برای آموختن و یادگیری داشت.
در عملیات والفجر مقدماتی، عباس سرخیلی که همچنان فرماندهی واحد تطبیق آتش سپاه آبادان را بر عهده داشت، مسئولیت تطبیق آتش قرارگاه قدس را نیز عهدهدار بود و پشتیبانی آتش لشکر ۷ ولیعصر (عج) و لشکر ۱۵ امام حسن مجتبی (ع) را انجام میداد. پس از عملیات والفجر مقدماتی، فرمانده کل سپاه تصمیم به سازماندهی تیپهای مستقل زرهی گرفت و در خرداد ۱۳۶۲، حکم فرماندهی تیپ مستقل زرهی ۷۲ محرم برای عباس سرخیلی ابلاغ شد. فرمانده همراه تیپ ۷۲ محرم راهی منطقه عملیاتی پاسگاه زید شدند و سپس در عملیات خیبر در منطقه طلائیه حضور داشتند و پس از پایان عملیات، یگان در احتیاط عملیاتی قرارگاه کربلای ارتش قرار گرفت.
سرخیلی نحوه راهاندازی تیپ زرهی را اینگونه توضیح داده بود: «تیپ زرهی سپاه، بیشتر با غنیمتهایی که از دشمن به دست میآورد، تجهیزاتش را تأمین میکرد. نخستین تیپ زرهی توسط «امانی» که معاون سردار فتحالله جعفری بود، شکل گرفت و نیروهایی از کرمان، خوزستان، لرستان و فارس در آن حضور داشتند و من هم با دریافت حکمی از سوی سردار «شمخانی» عهدهدار تشکیل تیپ زرهی سازمان یافته و تکمیل شده «۷۲ محرم» شدم. اول خرداد ۱۳۶۲ بود که موفق شدیم یک تیپ زرهی سازمان یافته با چند گردان شکل دهیم، هر چند قبل از ما تیپ ۳۰ زرهی توسط سردار جعفری وجود داشت، اما تیپ ۷۲ محرم با تشکیل گردانهای مشخص و پرسنل آن به صورت مستقل به آموزش نیروهای خود پرداخت.»
کربلای ۴ و ۵
از سال ۱۳۶۴ به این سو، تیپ ۷۲ محرم در لشکر ۸ نجف به فرماندهی حاج احمد کاظمی ادغام شد و در عملیات کربلای یک و آزادسازی مهران در کنار رزمندگان ۸ نجف نقش مهمی ایفا کرد. اما در آستانه عملیاتهای مهم کربلای ۴ و ۵ تیپ ۷۲ محرم از لشکر ۸ نجف منفک شد و گردان زرهی مستقل ۷۲ محرم، مجدداً سازماندهی و در مقر سپنتا در کیلومتر ۵ جاده اهواز- خرمشهر مستقر شدند. در پایان سال ۱۳۶۵، عباس سرخیلی که فرماندهی گردان زرهی مستقل ۷۲ محرم را بر عهده داشت، نیروهایش را برای عملیات کربلای ۴ و ۵ سازماندهی کرد و در این دو عملیات حضور یافتند.
سرخیلی عملکرد نیروها در این دو عملیات بزرگ را اینگونه توصیف کرده بود: «اواخر جنگ ما باید دست به انجام شیوههای جدید میزدیم. یا تونل میزدیم یا هلیبرد میکردیم. اگر تونل آن زمان به فکرمان میرسید جواب میداد. البته نباید هیچ ایرادی گرفت، چون ما هر چه بلد بودیم را انجام دادیم. این هدیهای الهی بود که جوانان ۲۳، ۲۴ ساله آمده بودند و چیزی را که در ذهنشان بود به بهترین شکل انجام میدادند. با تمام این تفاسیر عملیات کربلای ۴، دریچهای برای انجام عملیات بزرگ کربلای ۵ با فاصله کوتاهی بود. وقتی ما کربلای ۴ را از شلمچه انجام دادیم استحکامات عراق در شلمچه شرق به غرب و رو به خرمشهر بود. فکر میکرد ما از جاده شلمچه مستقیم میآییم، اما ما در کربلای ۵ از شمال به جنوب عمل کردیم و تأسیسات و استحکامات دشمن پشتمان واقع شد. این یکی از راهکارهای بکری بود که از تجربه کربلای ۴ به دست آمده بود. عراق اینجا باید شمال به جنوب با ما میجنگید؛ بنابراین آن استحکامات جلوی ما نبود و یکی از موانع از پیشرویمان برداشته شده بود و ما در کربلای ۵ موفقتر عمل کردیم.»
حاج عباس بیادعا
حاج عباس سرخیلی تا آخرین روزهای دفاع مقدس به همراه نیروهایش در منطقه حضور داشت و مشغول حفاظت و حراست از مرزهای کشورمان بود. در دوران دفاع مقدس یکی از برادرانش به نام محمود به شهادت رسید و برادران دیگرش همپای خودش در مناطق عملیاتی حضوری پررنگ داشتند.
حبیب احمدزاده پس از درگذشت حاج عباس، در متنی دلنشین درباره این فرمانده خوشنام و شجاع چنین نوشت: «چند روز پیش یکی از بزرگترین کارشناسان پژوهشی اسرائیلی درباره دلیل شکست نیروهای امریکایی و اسرائیلی و کشورهای عرب منطقه در برابر ملت ما گفته بود ایرانیان با هوش ذاتی و تاریخیشان در جنگ ایران و عراق نفراتی پرورش دادهاند که وزن هر تک نفرشان در هر ارتشی در جهان نیز با طلا قابل مقایسه نیست؛ چون چنین افرادی هر کدام به مثابه یک لشکر پر از تجربه در سازماندهی، تاکتیک رزمی و جانفشانی بیدریغ در صحنه جنگ عمل میکنند. حاج عباس بیادعای ما هم با تمام تجربیاتش از انواع تانکها، خمپارهها و توپخانهها در نبردهای بزرگ، یقیناً از این افراد بود. روحت شاد فرمانده من.»
منبع: روزنامه جوان
انتهای پیام/