بیش از ۸۰ سال از حادثه کشتار زائران امام رضا (ع) در مسجد گوهرشاد می‌گذرد، اما هنوز هم داغ این فاجعه بر دل مردمان مشهد تازه است.

به گزارش خبرنگار گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از مشهد، رضاخان در همان سال‌های اولیه حکومتش غرب‌گرایی در ایران را کلید زد، او تمام تلاشش را برای غربی شدن کشور کرد از ممنوع کردن استفاده تاریخ  هجری قمری گرفته تا قانون گذاشتن برای پوشیدن لباس علما.

رضاخان نمی‌دانست که اگر بخواهد فرهنگی که مردم با آن سالیان سال  خو گرفته‌اند را از آن‌ها جدا کند نیاز به زمانی طولانی دارد، اما او آنقدر شتاب زده کار اسلام‌زدایی را انجام داد که با مقاومت مردم روبه‌رو شد و نتوانست آنچه در سر داشت را عملی کند.

بعد از آن که رضا شاه با مقاومت مردم روبه‌رو شد تمام توان نظامی خود را به کار گرفت تا هرچه سریع‌تر ایران مانند کشور‌های غربی شود.


بیشتر بخوانید 


سفر به ترکیه یکی از سفر‌هایی است که بر روی روحیات معنوی رضاشاه تأثیرات عمیقی به‌خصوص در بحث حجاب زنان گذاشت؛ رضا شاه در این سفر بسیار تحت تاثیر بی‌حجابی زنان تُرک قرار گرفت و او بی‌حجابی را نوعی پیشرفت برای زنان قلمداد می‌کرد.

از آنجا که خود او سواد چندانی نداشت برای توسعه و پیشرفت کشور نمی‌توانست مبتکرانه، ابداع کننده الگویی متناسب با جامعه ایرانی باشد و بر همین اساس او به تقلید از آتاتورک اروپا را الگو قرار داد و سیاست غربی‌سازی را در پیش گرفت.

قصه‌ی خونین چادر گوهرشاد/

رضا شاه به پیروی از آتاتورک تمام هم و غم خود را معطوف به اجرای سیاست‌های غرب‌گرایانه و اسلام‌زدایی خود کرد؛ منع کردن مراسم‌های عزاداری مذهبی به خصوص تعزیه خوانی در سوگ امام حسین علیه السلام، اجباری کردن لباس متحد الشکل و متوقف کردن صدور روادید برای زائران مکه، مدینه، نجف و کربلا مثال‌هایی برای سیاست اسلام‌زدایی رضا شاه است.

یک سال بعد از سفر به ترکیه، رضاخان طرح کشف حجاب و مخالفت با چادر را کلید می‌زند؛ اولین جرقه کشف حجاب در مراسمی در شیراز زده شد.


بیشتر بخوانید


در آن مراسم عده‌ای دختر جوان، با چهره‌ای باز و گیسوان نمایان به پایکوبی پرداختند؛ فردای آن روز مردم شهر در اعتراض به این کار در مسجد وکیل جمع شدند.

جرقه‌های کشف حجاب در مشهد

جرقه‌های بعدی کشف حجاب در کشور با اجرای برنامه‌های سازماندهی شده یکی پس از دیگری زده می‌شد؛ تا اینکه شاه به اجرای برنامه بالماسکه در شهر مذهبی مشهد فرمان داد که باعث اعتراض علمای تراز اول مشهد شد.

علمای حوزه علمیه مشهد بعد از جلسات فراوان به این نتیجه رسیدند که حاج آقا حسین قمی به نمایندگی از آن ها  به تهران برود و مخالفت خود را اعلام کند، اما او بعد از رفتن به تهران بازداشت شد، بعد از اعلام بازداشت شدن حاج آقا قمی، شیخ بهلول پیشنهاد تحصن در مسجد گوهرشاد را داد.

مسجد گوهرشاد محل سخنرانی و اجتماع مردم علیه متحدالشکل کردن لباس مردم بود که با بازداشت حاج آقا قمی و پیشنهاد بهلول حال و هوایی دیگر پیدا کرد. 

قصه‌ی خونین چادر گوهرشاد/

مأمن حرم‌ امام رضا؛ مسجد گوهرشاد

مردمان این شهر با آمدن اسم مسجد گوهرشاد ناخودآگاه یاد صحن و سرای ملکوتی سلطان هشتم حضرت علی بن موسی الرضا عليه السلام می‌افتند؛ اما خیلی قدیمی‌تر ها یاد مسجد گوهرشاد برایشان یادآور روزگار خفقان رضاشاهی است.

از آقای خداوردی که یکی از شاهدان عینی این فاجعه است درباره حضورش در مسجد گوهرشاد می‌پرسم که اشک در چشمانش حلقه می‌زند و می‌گوید: یاد جوانی بخیر، جوان ۲۰ ساله‌ای بودم که برای کار در آستان قدس به مشهد آمده‌ بودم، پنج‌شنبه وقتی وارد مشهد شدم حال و هوای شهر به شدت با چند روز قبل فرق کرده بود؛ فضایی شبیه به حکومت نظامی در شهر حاکم بود، نیرو‌های قزاق در گوشه و کنار شهر دیده می‌شدند و مشهد در تصرف کامل آن‌ها بود.

او می‌افزاید: نمی‌دانستم که فرمان کشف حجاب به مشهد هم رسیده و مادرم را هم همراه خودم برای زیارت به مشهد آورده بودم، همان زمان مامور جوانی نزدیک ما شد و به مادرم گفت چادرت را از سرت دربیار وگرنه بازداشتت می‌کنم؛ من از این حرف مامور عصبانی شدم و به او گفتم حق نداری با مادرم اینگونه صحبت کنی. او با این حرف من عصبانی شد و با هم درگیر شدیم و بعد از درگیری من را به پاسگاه شهربانی بردند.

این شاهد عینی ادامه می‌دهد: در پاسگاه خدا به دادم رسید و با کمک یکی از سربازان توانستم فرار کنم، تازه آن زمان بود که متوجه شدم فرمان کشف حجاب به مشهد هم رسیده است.

قیام گوهرشاد؛ قیامی علیه قانون ضداسلامی رضاخان/ آدم‌کُشهای اجباری همان سربازان نظامی بودند

خداوردی بیان می‌کند: عصر جمعه بعد از فرار از پاسگاه، مادرم را به خانه یکی از آشنایان بردم و خودم به حرم امام رضا علیه السلام، کانون درگیری، رفتم. اوضاع خیابان‌های اطراف حرم به شدت بهم ریخته بود و سربازان با توپ‌های سنگین نظامی روبروی صحن مسجد گوهرشاد آماده باش بودند حتی نیرو‌های سواره نیز دور تا دور حرم را محاصره کرده بودند.

او تصریح می‌کند: با توجه به حضور ماموران نتوانستم وارد مسجد گوهرشاد شوم، ولی دیدم که خیلی از مردم با چوب، چماق و سنگ به استقبال سربازان شاهنشاهی رفتند و آن‌ها را زخمی کردند.

این شاهد عینی تاکید می‌کند: غیرتم اجازه نمی‌داد که برگردم، با زحمت بسیار به صحن مسجد گوهرشاد رفتم، از بالا تا پایین منبر صاحب الزمان (عج) روحانیون نشسته و پشت سر هم و به ترتیب صحبت می‌کردند که مردم زیر بار این خفت نروید و استقامت کنید. شیخ بهلول هم یکی از این روحانیون بود؛ برای اولین بار او را می‌دیدم لباسی مانند بقیه روحانیون برتن نداشت، لباس‌های او شامل پیراهن و شلوار به همراه عمامه‌ای بر سر بود و برای مردم خطابه می‌گفت و آن‌ها را به مقاومت تشویق می‌کرد.

خداوردی اظهار می‌کند: در صحن مسجد گوهرشاد بودم ساعت از ۱۲ نیمه شب گذشته بود؛ صدای پا کوبیدن سرباز‌ها از پشت در مسجد می‌آمد بعد از حدود ده دقیقه ناگهان همه در‌های چوبی مسجد شکسته شد و سربازان مسلح وارد مسجد شدند.

قصه‌ی خونین چادر گوهرشاد/

او می‌افزاید: مسجد از مردم پر بود، برق‌ها را خاموش کرده بودند، سربازان رو پشت بام مسجد شلیک را شروع کردند و می‌دیدم که مردم چه زن، چه مرد حتی بچه‌ها هم از تیر مستقیم نیرو‌های شاهنشاهی در امان نبودند، تاجایی که امکان داشت زنان و بچه‌ها را از تیررس گلوله‌ها به کنار می‌کشیدیم، اما باز هم نمی‌توانستیم مانع کشتار مردم شویم.

این شاهد عینی ادامه داد: نزدیک اذان صبح جمعه بود، جنازه‌ها روی هم انباشته شده بودند و به زحمت می‌شد روی زمین قدم گذاشت و پا روی جنازه‌ها نگذاشت. به هر طرف که نگاه می‌کردی خون بود و جنازه بی‌گناهانی که جرمشان مخالفت با قانون ضداسلامی رضاخان بود.

خداوردی بیان می‌کند: واقعا نمی‌شود صحنه‌هایی که رخ داد را توصیف کنم، کشتار مردم به قدری بود که کاشی‌های فیروزه‌ای مسجد گوهرشاد به رنگ خون درآمده بودند، بر تمام در و دیوار‌های شبستان‌ها خون ریخته بود، چند روز پشت سرهم ایوان مسجد و شبستان‌ها را شستشو می‌دادند که مردم متوجه نشوند چقدر در مسجد کشته شده اند.

قصه‌ی خونین چادر گوهرشاد/

چادرم را تکه تکه کردند!

خانم خدیجه از خاطرات آن روز‌ها برایمان تعریف می‌کند و می‌گوید: آن زمان من حدود سه یا چهار سال سن داشتم، ولی دقیقا یادم است که همراه با عمه‌ام که آن زمان ۱۸ سال سن داشت بعد از زیارت از حرم امام رضا علیه السلام برمی‌گشتیم که چند مامور به طرف او حمله‌ور شدند و سعی داشتند چادر را از روی سر ما بردارند و موفق هم شدند و چادر مشکی ما را با چاقو تکه تکه کردند.

او می‌افزاید: من و عمه‌ام با وجود اینکه لباس‌هایمان پوشیده بود برای حفظ حرمت امام رضا علیه السلام به یکی از مغازه‌ها رفتیم و دو تا چادر رنگی خریدیم و به سر کردیم.

این خانم ادامه می‌دهد: علی‌رغم تلاش‌ها و دشمنی‌های زیاد در این سال‌ها کسی نتوانست دین مردم ایران را از آن‌ها بگیرد، چه رضا شاه و زیر دستانش و چه شبکه‌های معاند خارج از کشور.

قصه‌ی خونین چادر گوهرشاد/

دین‌ستیزی به اجبار رضا قلدر!

شاید به جرأت بتوان گفت اغلب سربازانی که در واقعه گوهرشاد نقش داشتند با انگیزه و میل باطنی خود به جنگ با دین نرفته‌بودند و اکثر آن‌ها به اجبار، یا از ترس و یا به طمع منصب گوش به فرمان رضاخان شدند؛ حتی شنیده‌شده برخی از آن‌ها برای اینکه جان مردم را به خطر نیندازند جان خود را گرفتند و خیلی از آن‌ها از گروه جدا شدند و فرار کردند.

یکی از سربازان حاضر در آن واقعه می‌گوید: بعد از آماده‌باش کامل رضاخان به ارتش، همه‌ی ما را که سربازان ارتش بودیم مجبور کردند تا دو برابر قبل خود را آماده‌ی درگیری کنیم.

او می‌افزاید: پس از رسیدن گزارش تحصن در مسجد گوهرشاد به ما گفته‌شد امروز باید بدون رحم و عطوفت همه را به سزای عمل خود برسانیم، چند تن از سربازان به مردم‌کشی اعتراض کردند که با بی‌رحمی تمام آن‌ها را با یک گلوله جلوی چشم بقیه کشتند تا حساب کار دسته همه بیاید.

این آقا ادامه می‌دهد: بدون اینکه به ما گفته شود چه اتفاقی قرار است بیفتد، همه‌ی ما را به سمت حرم بردند، با دیدن حرم امام رضا علیه السلام و نزدیک شدن به بارگاه منور متوجه شدیم که درگیری در حرم اتفاق می‌افتد و می‌دانستیم این عمل موجب حرمت‌شکنی امام رضا علیه السلام است؛ به همین منظور من و چند تن دیگر از سربازان به صورت پنهانی از گروه جدا شدیم و خودمان را به جمع مردم رساندیم.

او بیان می‌کند: وقتی به داخل مسجد رفتم همه جا را خون فرا گرفته‌بود؛ چادر زن‌ها، تكه‌پاره‌ لباس‌ها و كفش و كلاه‌ها بود كه در مسجد ريخته شده بود اما كسی نبود، روی در چوبی مسجد كه از بس جنازه ريخته بودند که روی آن خون می‌غلتید. مرده‌ها را با کمپرسی در يك گودال ريختند. در بین آن‌ها کسانی بودند که هنوز نفس می‌کشیدند اما حق نفس کشیدن از آن‌ها نیز گرفته‌شد.

او تصریح می‌کند: طبق آن چیزی که به ما گفته‌شد، درگیری اولیه در مسجد گوهرشاد باعث کشته شدن ۲۰ نفر شد ولی در نتیجه این تحصن بیش از ۱۶۰۰ نفر کشته شدند؛ با گذشت سال‌ها هنوز داغ و حسرت این واقعه و اینکه نتوانستیم برای نجات جان مردم کاری انجام بدهیم  بر دل ما باقی مانده است. 

قصه‌ی خونین چادر گوهرشاد/

قدر خون‌های ریخته شده برای حجاب را نمی دانیم

هادی وکیلی استاد تاریخ دانشگاه فردوسی مشهد در تیرماه ۹۷ در گفت‌وگو با خبرنگار باشگاه خبرنگاران جوان، در ارتباط با اینکه چرا تاریخ معاصر ایران شاهد جنبش‌ها، قیام‌ها و نهضت‌های متعددی است می‌گوید: زیاد بودن این جنبش‌ها نشان‌دهنده تراکم مطالبات مردمی است که توسط حکومت‌ها در دوره قاجار و پهلوی به شکل جدی پاسخ داده‌نشده است، از جمله این حرکت‌ها و قیام‌ها که خیلی اهمیت دارد و به آن کم‌توجهی واقع شده، همین قیام گوهرشاد است که از سوی مردم مشهد به پا می‌شود.

همچنین او در مصاحبه‌ای در سال ۹۹ می‌افزاید: قیام گوهرشاد به این دلیل اهمیت دارد که نقطه برخورد و تلاقی دو جریان فرهنگی است، جریان فرهنگ اصیل اسلامی ایرانی و فرهنگ مهاجم غربی که با پیچیدگی‌های خاصی در حال ورود به جغرافیای فرهنگی ما بود و عملا به جنگ فرهنگ اسلامی‌- ایرانی آمده بود.

استاد تاریخ دانشگاه فردوسی مشهد ادامه می‌دهد: به نظر من شناخت درست قیام گوهرشاد به عنوان یک مورد می‌تواند به ما کمک کند تا کل حرکت‌های معاصر اعم از جنبش‌ها و نهضت‌ها را درست تحلیل کنیم.

وکیلی بیان می‌کند: واقعه گوهرشاد و آنچه در خرداد و تیر‌۱۳۱۴ اتفاق افتاد و مردم به کشف حجاب اعتراض داشتند، ظاهر قضیه این است که دولت و ملت مقابل هم قرار گرفتند. وقتی مردم را تحلیل می‌کنید، می‌بینید در راس حرکت مردم، علما و مراجع هستند. آیت‌الله سید‌حسین قمی در رأس حرکت مردم مشهد قرار دارد، علمای تراز مثل آیت‌الله نهاوندی، سید یونس اردبیلی، آیت‌الله آشتیانی و دیگران هستند، در رده بعدی خطبا و سخنرانانی مثل شیخ غلامرضا طبسی، بهلول، شیخ غلامحسین تبریزی و دیگران هستند، یعنی مردم به رهبری علما به صحنه می‌آیند.

او تصریح می‌کند: اصل ماجرا این است که پروژه تغییر لباس از کلاه گرفته تا کت و شلوار تا تمام لباس زن و مرد (به اجبار و با خشونت)؛ این پروژه اگر اختصاص به رضاشاه داشت، می‌توانستیم بگوییم این پروژه‌ای درونی بوده و از ذهن خود رضا شاه بیرون آمده است.

استاد تاریخ دانشگاه فردوسی مشهد تاکید می‌کند: خفقان خیلی شدیدی بعد از قیام گوهرشاد در شهر حاکم می‌شود، هیچ چیزی قرار نبود از این واقعه ثبت و ضبط شود و حکومت داشت قضیه را می‌بست، در روزنامه‌ها چیزی نمی‌بایست در این مورد درج شود، حتی نقل سینه به سینه این موضوع هم با ترس همراه بود.

وکیلی اظهار می‌کند: مقاومت برای کشف حجاب که اختصاص به مشهد نداشت، مقاومت در همه جا شکل گرفته بوده پس رضاشاه با این تحلیل به این نتیجه رسید که سریع‌تر این قیام را سرکوب کنیم تا گسترش پیدا نکند و در کشور عمومی نشود.

کشتار بی رحمانه مردم مشهد در مسجد گوهرشاد، هر چند در حافظه تاریخی مردمان این شهر حک شده و این حکایت را سینه به سینه برای نسل‌های بعد از خود تعریف می‌کنند اما همانطور که بعد از این فاجعه، مطبوعات به دستور رضا خان چیزی از ماجرا ننوشتند در حال حاضر نیز این هیچ تلاشی برای حفظ و نشر این فاجعه عظیم نمی‌شود.

 

گزارشگران: فاطمه بک‌زاده و رزا اروند

انتهای پیام//ف.ب

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۳
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۹:۰۹ ۲۱ تير ۱۴۰۰
آزادی، عفاف و حجاب و حیای بانوان سرزمینم با ریخته شدن خون های زیادی بدست آمد. اما بعضی ها قدر آنرا نمیدانند.
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۷:۳۴ ۲۱ تير ۱۴۰۰
حافظه تاریخی یک ملت تاریخ اون ملته که هیچوقت پاک نمیشه...
اتفاقات و رویدادهای این عصر جدید هم در حافظه تاریخی محفوظ هست برای فرزندان مان
باید از گذشتگان درس گرفت و عبرت تاریخی را چراغ راه فردا گرفت
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۷:۱۹ ۲۱ تير ۱۴۰۰
گزارش جالبی بود، ممنون