خاطرهای که سالها قبل این جانباز دفاع مقدس از شهادت فرزندش بازگو کرده بود:
" همه ما در گردان عاشورا سازماندهی شده بودیم، هادی هم مثل بقیه آموزش غواصی دیده بود، یک روز به ما گفتند هر نیرو باید تنها غواصی کند، فرماندهان آن طرف اروند بودند و میخواستند برای عملیات غواص انتخاب کنند.
هادی من تنها کسی بود که زیر ۲۰ سال بود و بهسرعت غواصی کرد و رفت آن طرف، حاجبصیر به هادی گفت: «از کجا آمدی؟» پسرم جواب داد: «مازندران»، حاجی گفت: «برای چی آمدی؟»، هادی نگاهی به حاجبصیر کرد و گفت: «شما برای چی آمدی!»، شب عملیات که شد، به هادی گفتم: «بابا! امشب نیا عملیات، فردا صبح بیا»، هادی جواب داد: «آقا! من فقط برای عملیات آمدم، فردا دیگر همه میآیند».
وقتی از برادرش محمود که او هم جزو غواصان بود، خداحافظی کرد، انگار داشت پرواز میکرد، محمود گفت: «نگاه کن چهجوری داره میره»؛ گفتم: «توکل به خدا ...»، از یک ستون ۵۰ نفره ۲۰ نفر شهید شدند، من بعد از ۱۵ روز فهمیدم هادی شهید شده، چون همان شب مجروح شده بودم"
باشگاه خبرنگاران جوان مازندران این مصیبت را به بیت معظم شهید محمدزاده و ارادتمندان خانوادههای مکرم شهدا تسلیت عرض میکند.
با سلام درسی که من از جانباز عزیز حاج آقا محمد زاده گرفتم این بود که با همه خدمات وایثار گری در طول عمر شریفشان چه در مقطع جنگ تحمیلی وبعد ازآن همیشه خود را بدهکار نظام مقدس جمهوری اسلامی می دانستند نه طلبکار.