کتاب «چشمان تاریکی» نوشته دین کونتز درباره شیوع بیماری عجیب به نام ووهان ۴۰۰ است.

به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات  گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان،کتاب صوتی «چشمان تاریکی» نوشته‌ی دین کونتز، رمانی دلهره‌آور، عجیب و شنیدنی درباره‌ی افرادی است که بدون هیچ دلیلی از بین می‌روند. داستان این کتاب شباهت بسیاری به ماجرای شیوع ویروس کرونا دارد.

کتاب صوتی چشمان تاریکی (The Eyes of Darkness)، به روایت داستانی مملو از هیجان و غیرقابل‌باور می‌پردازد. داستانی که حدود ۴۰ سال پیش به نگارش درآمده  و حالا با سپری شدن چهار دهه مجددا و به خاطر شباهتی که با موضوع همه‌گیری ویروس کرونا دارد، سر زبان‌ها افتاده است. ماجرای این کتاب درباره‌ی ویروس مرگباری با عنوان «ووهان=۴۰۰» است که به صورت سلاحی بیولوژیک مورد استفاده قرار گرفته است.

شباهت‌های رویداد‌های کنونی (شیوع ویروس کرونا) و این رمان که در سال ۱۹۸۱ چاپ شده، به حدی است که همگان را حیرت‌زده کرده؛ با این حال ماجرای کتاب از جهت‌هایی هم با واقعیت کرونا فرق دارد؛ به عنوان نمونه در این کتاب صوتی، آمار جان‌باختگان از میان مبتلایان به ویروس «ووهان ۴۰۰» صد درصد است؛ در حالیکه مبتلایان به کرونا شانس بیشتری برای بهبود دارند و تنها حدود دو درصد از آن‌ها می‌میرند. مهم‌ترین تشابه این کتاب با ویروس کرونا، مبدا شیوع ویروس یعنی شهر ووهان است.

خلاصه‌ی داستان کتاب صوتی «چشمان تاریکی»

چشمان تاریکی به روایت زندگی مادری می‌پردازد که فرزندش را به همراه عده‌ای به سفر می‌فرستد. رهبر این گروه تاکنون بار‌ها این سفر‌ها را بدون خطر به اتمام رسانده است. اما این‌بار رهبر گروه و تمام بچه‌هایی که در این سفر همراه او بودند، بدون هیچ دلیل و توضیحی نابود می‌شوند. مادر به این ماجرا مشکوک است، اما تصمیم می‌گیرد که با این شرایط کنار بیاید. مدتی بعد پیغام‌های عجیب و غریبی دریافت می‌کند و درمی‌یابد که بیماری تنفسی تازه‌ای به سرعت در سراسر دنیا فراگیر شده که در برابر کلیه درمان‌های شناخته شده مقاوم است. تمام این‌ها برای او یک پرسش به وجود می‌آورد که آیا ممکن است پسرش هنوز زنده باشد؟

این کتاب صوتی دربردارنده‌ی داستانی است که شما را مجذوب خود می‌کند. اگر به رمان‌های جنایی، ترسناک و علمی - تخیلی علاقه دارید، شنیدن این اثر به شما پیشنهاد می‌شود.

در بخشی از کتاب صوتی «چشمان تاریکی» می‌شنویم:

تینا از اینکه دنی فهمیده بود آن‌ها مشکل دارند، ناراحت بود، اما نمی‌خواست مشکلاتش را با او در میان بگذارد. چه می‌توانست بگوید؟ «دنی‌جان نگران چیز‌هایی که شنیدی نباش. پدر دچار بحران هویت شده. مثل یک الاغ رفتار می‌کند، اما بالاخره می‌گذرد...»

تینا هیچ حرفی با دنی نمی‌زد، مشکلاتش با مایکل را برای او توضیح نمی‌داد. فکر می‌کرد مشکل آن‌ها موقتی است و بالاخره حل می‌شود. او آن موقع هنوز مایکل را دوست داشت و امیدوار بود دوباره زندگی خوبی داشته باشند. شش ماه بعد او و مایکل از هم جدا شدند و پنج ماه بعد هم طلاق گرفتند.

تینا در آن نیمه شب باید به جستجوی خود ادامه می‌داد. جستجو برای سارقی که به نظر می‌رسید مانند شب‌های دیگر خیالی بوده است. در اتاق دنی را باز کرد. چراغ را روشن کرد و یک گام به عقب برداشت. هیچ‌کس آنجا نبود.

گفتنی است کتاب صوتی «چشمان تاریکی» با ترجمه ناهید هاشمیان و روایت مریم محبوب از سوی نشر نیستان راهی بازار نشر شده است.

 

انتهای پیام /

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.