به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، برای آن دسته از کسانی که به نیمه تاریک طبیعت انسانی علاقه دارند، قاتلان سریالی یا کسانی که قربانیان متعددی دارند جذابیت غیرقابل درکی را دارا هستند. قاتلان سریالی افرادی به ظاهر عادی هستند که توانایی کارهایی شیطانیتر از حد تصور دارند، مردان و زنانی که تنها و تنها برای خود و هنگام دستگیری اظهار دلسوزی میکنند. کارل پانزرام در اشاره به بیش از ۲۰ نفری که کشته و هزار نفری که به ادعای خودش مورد تجاوز جنسی قرار داده بود گفته است: «برای این کارها ذرهای متاسف نیستم».
بعدها وقتی پیش از اعدام خواسته شد حرفهای ناگفته اش را بزند، پاسخ این قاتل سریالی چنین بود: «زود باش، آشغال ایندیانایی، در این مدت زمانی که تو ول میچرخی من چند ده نفر را میکشتم». از جان وین گیسی تا تد باندی و ریچارد رامیرز، قاتلان سریالی مشهور عصر مدرن جملاتی را به زبان آورده اند که به اندازه توصیف جنایاتشان شما را در وحشت فرو میبرند. به قول تد باندی: «چیزهایی که در مورد آدم کشتن نیاز دارید را یاد میگیرید و مواظب جزییات هستید. مانند عوض کردن تایر است. اولین باری که این کار را میکنید مواظب هستید. دفعه سیزدهم دیگر یادتان هم نمیآید آچار چرخ را کجا جا گذاشته اید».
کارل پانزرام
پانزرام مدعی بود که بیش از ۲۱ نفر را به قتل رسانده و به هزار نفر نیز تجاوز کرده است. او در سال ۱۹۳۰ اعدام شد. وی گفته بود: «به نظر من تنها راه اصلاح مردم کشتن آن هاست».
جین توپان
توپان در سال ۱۹۰۱ به ۳۱ قتل اعتراف کرد، اما به دلیل دیوانگی گناهکار شناخته نشد. وی گفته بود: «رویای من این است که بیش از هر مرد و زن دیگری که تاکنون روی زمین زندگی کرده، انسانها را بکشم، انسانهای درمانده را».
آلبرت فیش
آلبرت فیش که با القاب خون آشام بروکلین و گرگینه وایستریا شناخته میشود مدعی شده که به بیش از ۱۰۰ کودک تجاوز کرده و جنازه آنها را خورده است. او در سال ۱۹۳۶ روی صندلی الکتریکی اعدام شد. فیش گفته بود: «همیشه به باعث درد کشیدن دیگران شدن یا اینکه دیگران مرا دچار درد کنند علاقه داشتم. همیشه از چیزهایی دردناک لذت میبردم. میل به زجر دادن دیگران، این بالاترین چیز است».
آرتور شاکراس
شاکراس با لقب قاتل رودخانه جنسی دستکم ۱۴ نفر را به قتل رساند و در مورد جنایات خود چنین گفت: «من پای راست جنازه آن زن را بریدم، از زانو تا لگن، چربی اش را جدا کردم و شروع به خوردن آن کردم در حالی که او به دختر دیگر خیره شده بود. وقتی آن را گاز میزدم او همانجا شروع به ادرار کرد».
آیلین وورنوس
وورنوس ۷ مرد را به قتل رساند و در سال ۲۰۰۲ با تزریق ماده سمی اعدام شد. این قاتل سریالی در مورد خود چنین گفت: «برای من، دنیا چیزی جز یک مکان شیطانی نیست و شیطان درون خودم نیز تنها به خاطر سرنوشت کارهایی که انجام میدادم ظاهر شد».
دنیس ریدر
ریدر که با عنوان قاتل بی تی کی (به معنای بستن، شکنجه کردن و کشتن) شناخته میشود بین سالهای ۱۹۷۴ تا ۱۹۹۱ بیش از ۱۰ نفر را به قتل رساند. وی در مورد علت قتل هایش چنین گفته است: «وقتی این هیولا وارد مغزم میشد، خودم متوجه نمیشدم، اما او میآمد که اینجا بماند. چگونه یک نفر میتواند خود را درمان کند؟ من نمیتوانستم مانعش شوم، هیولا به کار خودش ادامه میداد و به من نیز مانند جامعه آسیب میرساند. شاید شما بتوانید جلوی او را بگیرید. من نمیتوانم».
ادموند کمپر
کمپر که با لقب قصاب کو-اد یا کمپر غول پیکر شناخته میشود، ۱۰ نفر از جمله مادر و پدربزرگ و مادربزرگ خود را به قتل رساند. کمپر در مورد حسش هنگام قتلها چنین گفت: «به یاد دارم که یک هیجان جنسی وجود داشت. یک صدای خفیف شبیه باز شدن در نوشیدنی را میشنیدید و سرهایشان را جدا کرده و با گرفتن موهایشان در هوا نگه میداشتید. سپس سرهایشان را کناری پرت میکردید در حالی که بدنشان آنجا افتاده بود. این کار مرا ارضا میکرد».
بیشتر بخوانید
دیوید آلن گور
گور ۶ نفر را به قتل رسانده و در سال ۲۰۱۲ بعد از نزدیک به سی سال انتظار اعدام کشیدن بالاخره به سزای اعمالش رسید. این قاتل سریالی مخوف در مورد قتلهای خود چنین گفته است: «ناگهان فهمیدم کاری کرده ام که مرا از نژاد بشریت جدا کرده است و آن چیزی بود که نمیشد جبرانش کرد. فهمیدم که از آن لحظه به بعد دیگر نمیتوانستم مانند افراد معمولی باشم. شاید برای ۲۰ دقیقه در آن حالت باقی میماندم. هیچ وقت مانند آن لحظه احساس خالی بودن و پوچی نکرده بودم و هیچگاه آن احساس را فراموش نخواهم کرد. مانند این بود که انگار وارد قلمرویی شده بود که نمیتوانستم از آنجا بازگردم».
چارلز مانسون
مانسون مدعی بود که خودش هیچگاه کسی را نکشته است، اما به دلیل همدستی و آمر بودن در قتلهایی که پیروانش، که از آنها با عنوان خانواده مانسون یاد میکردند، انجام دادند محکوم شد. او در صحبت هایش گفته بود: «من کسی را نکشته ام. دستور کشتن کسی را نیز نداده ام. این بچهها که با چاقوهایشان نزد شما آمدند، بچههای شما هستند. شما آنها را برای کشتن آموزش دادید، نه من».
دیوید برکوویتز
برکوویتز که با لقب پسر سم شناخته میشود در تابستان ۱۹۷۶ به ۱۳ نفر سوء قصد کرد که مرگ ۶ نفر از آنها را در پی داشت. وی در مورد علت قتلها و حال و هوای خود در آن زمان چنین گفته است: «در راه خانه و بعد از قتلها داشتم برای خودم آواز میخواندم. میل به کشتن یک زن چنان بار سنگین در حال انفجاری در ذهنم ایجاد کرده بود که وقتی ماشه را کشیدم، تمام آن فشارها، تمام آن تنش ها، تمام آن تنفر به سرعت محو شد، از هم پاشید، اما برای یک مدت خیلی کوتاه».
جان وین گیسی
گیسی یا دلقک قاتل دستکم ۳۳ نفر را به قتل رساند و در سال ۱۹۹۴ اعدام شد. وی گفته بود: «یک دلقک میتواند از قتل قسر در برود».
هنری لی لوکاس
لوکاس در ۱۱ قتل گناهکار شناخته شده و اکنون دوران حبس ابد خود را میگذراند. این قاتل سریالی در مورد قتل هایش چنین گفته است: «رابطه جنسی یکی از نقاط ضعف من است. من به هر شکلی که بتوانم رابطه جنسی برقرار میکنم. اگر بتوانم کسی را وادار به چنین کاری بکنم این کار را میکنم. به آنها تجاوز میکنم، این کار را کرده ام. من حیوانات را به خاطر رابطه جنسی با آنها کشته ام و هنگامی که زنده بودند با آنها رابطه جنسی برقرار کردم».
یان بریدی
بریدی همراه با همدستش مایرا هیندلی یه یک سری قتلهای مورس متهم بود که بین سالهای ۱۹۶۳ تا ۱۹۶۵ در انگلستان انجام شدند. این دو پنج کودک را به قتل رسانده و به حبس ابد محکوم شدند. بریدی در مورد قتل هایشان گفته بود: «از هر کاری که لذت میبردیم انجامش میدادیم. تصمیم گیری در مورد این که کار خوب یا بدی بود بر عهده دیگران بود».
اچ اچ هولمز
هولمز یکی از اولین قاتلان سریالی بود که قتل هایش ثبت شد که در نهایت به قتل ۳۳ نفر اعتراف کرد اگر چه تعداد قربانیان او را بیش از ۲۰۰ نفر عنوان کرده اند. هولمز در سال ۱۸۹۶ به دار آویخته شد و به خاطر شکسته نشدن گردنش، مرگ او بیش از ۱۵ دقیقه به طول انجامید. این قاتل سریالی در مورد جنایت هایش چنین گفته بود: «با شیطان موجود در کالبدم به دنیا آمدم. از این واقعیت نمیتوانستم فرار کنم که یک قاتل هستم مانند شاعری که نمیتواند از الهام شدن شعر به او فرار کند. من در حالی به دنیا آمدم که شیطان به عنوان حامی کنار تختخوابم ایستاده بود، جایی که مرا به درون دنیا رهنمون میکرد و از آن زمان در کنار من بود».
جفری دامر
جفری دامر، قاتل سریالی مشهوری که با لقب آدمخوار میلواکی شناخته میشود به دنبال محکومیتش به خاطر قتل ۱۵ نفر در سال ۱۹۹۴، یکی از هم سلولی هایش را نیز به قتل رساند. او به قربانیان خود تجاوز میکرد و گوشت آنها را میخورد. دامر در مورد احساسی که هنگام جنایت هایش داشت چنین گفت: «من آنها را به شکل اشیاء میدیدم، به شکل موجودات فرازمینی. سخت است تصور کنم انسانی بتواند کارهایی که من کرده ام را انجام دهد».
پیتر کرتن
کرتن که لقب خون آشام دوسلدورف به او داده شده هفت نفر را کشته و به افراد بسیاری حمله کرده بود. او به نوشیدن خون دستکم یکی از قربانیانش اعتراف کرده و در سال ۱۹۳۱ به وسیله گیوتین اعدام شد. این قاتل سریالی مخوف گفته است: «وقتی سرم از تنم جدا شد، آیا میتوانم بشنوم، حتی برای یک لحظه، شنیدن صدای خونی که با فشار از گردنم بیرون میجهد؟ این بهترین احساس لذت بخشی است که به همه لذتها پایان میدهد».
جان هیگ
هیگ که با لقب قاتل حمام اسید شناخته میشود دستکم ۶ نفر را در بریتانیا به قتل رساند و در سال ۱۹۴۹ اعدام شد. این قاتل سریالی بیرحم در مورد انگیزه قتل هایش گفته بود: «در رویایم در مقابل خودم جنگلی از افراد به صلیب کشیده شده میدیدم که رفته رفته به درخت تبدیل میشدند. در ابتدا به نظر میرسد که شبنم یا باران است که از شاخهها میچکد، اما وقتی نزدیکتر میشدم میفهمیدم که خون است. ناگهان تمام جنگل شروع به خود پیچیدن کرد. درختان راست قامت و آخته، از خود خون تشرح میکردند. مردی به هر درخت میرفت تا با یک فنجان خونها را جمع کند. وقتی فنجانش پر میشد به سمت من میآمد و میگفت: بنوش؛ و من نمیتوانستم حرکتی بکنم».
تد باندی
باندی پیش از اعدام با صندلی الکتریکی در سال ۱۹۸۹ به قتل دستکم ۳۰ نفر اعتراف کرد. وی در مورد احساس آدم کشتن چنین گفته بود: «چیزهایی که در مورد آدم کشتن نیاز دارید را یاد میگیرید و مواظب جزییات هستید. مانند عوض کردن تایر است. اولین باری که این کار را میکنید مواظب هستید. دفعه سیزدهم دیگر یادتان هم نمیآید آچار چرخ را کجا جا گذاشته اید».
پیتر ساتکلیف
ساتکلیف که لقب درنده یورکشایر را دریافت کرده بود به خاطر قتل ۱۳ زن و تلاش برای قتل ۷ زن دیگر محکوم شد. او در سال ۱۹۸۱ دستگیر شده و هنوز در زندان است. این قاتل سریالی در مورد قربانیان خود گفته است: «زنانی که من کشتم زنانی که انحرافات جنسی داشتند بودند که خیابانها را به تعفن کشیده بودند. من فقط داشتم کمی خیابانها را تمیز میکردم».
ریچارد رامیرز
رامیرز دارای لقب تعقیب کننده شب بود که ۱۳ نفر را به قتل رساند. او بعد از ۲۳ سال انتظار برای اعدام در اثر سرطان غدد لنفاوی در زندان درگذشت. وی در مورد احساس خود گفته بود: «مرد من ۲۰ نفر را کشته ام. آن همه خون را دوست داشتم».
منبع: روزیاتو
انتهای پیام/
واقعا انسان بودن همون قدر که میتونه قشنگ باشه چقدر میتونه وحشتناک باشه
از اینکه آدمی اگر از خدا جدا بشه می تونه تا چه اندازه رذل باشه.
خدایا ما را آنی به حال خودمان وا مگذار...
پناه برخدا نعوذبالله من شر شیطان الرجیم