به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، ایرما گرزه، در سال ۱۹۲۳ میلادی در شهر مکلنبورگ آلمان به دنیا آمد. پدرش آدولفگرزه یک کارگر ساده شیرفروش و همه کاره خانواده بود. در سال ۱۹۳۸ میلادی، ایرما در پانزده سالگی شاید به دلیل شرایط خانوادگی مدرسه را ترک کرد، به خصوص که مادرش در سال ۱۹۳۶ میلادی به خاطر کشف خیانت و رابطه پدر ایرما با یک زن، خودکشی کرده بود.
بنا به ادعای خواهرش، ایرما در طول کودکیاش بسیار آرام و ساکت بود و در وقت مشاجره پا به فرار میگذاشت و شجاعت دعوا کردن نداشت. بعد از ترک مدرسه، شش ماه در مزرعه مشغول به کار شد، سپس در یک مغازه و دو سال هم در بیمارستان کار کرد. در زمان حضور در بیمارستان به حزب نازی پیوست، شاید به خاطر پدرش که در سال ۱۹۳۷ میلادی به همان حزب پیوسته بود.
در سن پایین تحصیل را رها کرد
در سال ۱۹۴۲ میلادی، ایرما به سازمان اتحاد دختران نازی پیوست. در ابتدا به ساخت کار دستی مشغول شد. سپس به دلیل نشان دادن خلوص نسبت به حزب و قدرت سلطهای که داشت به عنوان زندانبان در چند زندان به کار گرفته شد.
بعد از زندانبانی، رفتار او تا حد زیادی تغییر کرد. رحم و عاطفه از وجود او رفت. او به یک هیولای درنده تبدیل شد. زندانیان اسمهای مختلفی روی او گذاشته بودند از جمله: فرشته مرگ، شیطان موبور، هیولای زیبا و... او زندانیان را برای سرگرمی به بدترین شکل ممکن شکنجه میداد. او بود که تعیین میکرد کدام یک از زنان زندانی باید برای مردن به اتاق گاز برده شوند.
در سال ۱۹۴۳ میلادی به دلیلسنگ تمام گذاشتن برای حزب نازی، در حالیکه فقط ۲۰ سال داشت به عنوان ترفیع درجه به اردوگاه بازداشت اوشفتز بیرکینو انتقال داده شد. او مسئولیت سی هزار زن بازداشتی را بر عهده داشت. پوتینهای سیاه و بزرگی میپوشید و همیشه در کنار هفت تیرش یک شلاق هم داشت. ایرما حالا به یک زندانبان مخوف تبدیل شده بود که زنان زندانی را تا پای مرگ شکنجه میکرد و از این کار لذت میبرد.
بیشتربخوانید
او به داشتن سگ، شلاق و پوتینهای سنگین شهرت داشت
بنا به گفتهی برخی از شاهدان، او سگهایش را گرسنه نگه میداشت و بعد آنها را به سمت زنان زندانی آزاد میکرد. زندانیان را برای مدت زمان طولانی گرسنه نگه میداشت، بعد حجم زیادی از غذا را به سرعت به آنها میخوراند تا بر اثر مشکلات گوارشی بمیرند، حتی او برخی از زندانیان را زنده به گور کرد.
زنان بازداشتی در اردوگاه اوشفینز
بنا به گزارش برخی منابع، ایرما از نوعی سادیسم رنج میبرد، یک شرایط روانی خطرناک که فرد مبتلا وقتی که دیگران را آزار و شکنجه میکند، به آرامش میرسد.
در سال ۱۹۴۵ میلادی، ایرما به اردوگاه برگن بلزن نازیها منتقل شد. او نمیدانست که این اردوگاه آخرین ایستگاه زندگی او است. در آن سال متفقین موفق شدند آلمان نازی را شکست بدهند و نیروهای بریتانیایی وارد اردوگاه شدند و همه زندانبانها از جمله ایرما گرزه را دستگیر کردند.
نیروهای بریتانیایی ۶۰ هزار زندانی و ۱۰ هزار جسد در اردوگاه یافتند. آنها دادگاهی فوری برای زندانبانها و نگهبانان برگزار کردند، از میان ۱۶ متهم فقط سه تن به دلیل اقدامات غیرانسانی به اعدام محکوم شدند که ایرما هم یکی از آنها بود.
در طول محاکمه با داشتن ۲۲ سال از بقیه متهمان جوانتر بود
حکم اعدام در ژانویه سال ۱۹۴۵ میلادی اجرا شد. بنا به گفتهی یک افسر بریتانیایی مسئول اجرای حکم، او هیچ ترسی نداشت. در شب اعدامش با صدای بلند ترانههای نازی میخواند. در صبح روز اعدام با آرامش به سمت دار رفت و در آخرین دقایق بر سر جلاد فریاد زد که زودتر طناب را دور گردنش بپیچند و این پایان داستان هیولای موبور نازیها بود.
منبع: تابناک باتو
انتهای پیام/
اون وقت نه خبری از اسراییل بود و نه آمریکا کدخدا میشد
ما میماندیم و سامورایی ها و ژرمنها
کل یهودیها توی سرزمینهایی که آلمان و متحدینش اونجا بودند حتی اگه اونایی که برای یک روز بدست آلمان افتادند رو حساب کنی ۶ میلیون نمیشه بیشتر یهودیها هم به کشوهای دیگه مهاجرت کردند. سالنامه جمعیت یهودیهای جهان بعد از جنگ جهانی دوم رو با قبل جنگ مقایسه کنید افزایش داشته وقتی میبینن تابلو میشه برای سالهای بعد یکباره کمش میکنند. نمایندههای صلیب سرخ توی کمپها حضور داشتند و کل تلفاتی که گزارش کردند که بیشتر از بیماری تیفوس بوده حدود ۳۰۰ هزار نفر و از اونها فقط ۷۸ هزارتا یهودی بودند بعدا صلیب سرخ رو هم برای همین گزارشها تحت فشار گذاشتند.
دلیل گسترش تیفوس نبودن امکان انتقال دارو و غذا به خصوص در پایان جنگ به دلیل بمباران تمام راهها و تاسیسات آلمان توسط متفقین بوده و وضع مردم آلمان از این لحاظ که حداقل اردوگاههای کار بمبارون نمیشدند به مراتب از ساکنان کمپها بدتر بوده. همه کورههای موجود توی کمپها که برای کنترل بیماری تیفوس جهت سوزاندن جسد کسانی بوده که از این بیماری فوت شدند ۵۲ تا بوده و اگه کورهها میتونستند هر جسد رو دوساعته بسوزونند که غیر ممکن بوده و با فرض محال اینکه کورهها خراب نمیشدند و ۲۴ ساعته کار میکردند حداقل ۲۶ سال برای سوزوندن ۶ میلیون جسد زمان نیاز بوده و این یکی از دلایلی هست که بارها مجبور شدند داستان رو تغییر بدند تا تناقضها کمتر بشه. از طرف دیگه آلمان به شدت از لحاظ سوخت کمبود داشته و امکان استفاده از اینهمه سوخت برای سوزوندن جسدها رو نداشته. بطور مثال ادعا میشه زمستان ۱۹۴۲ هفتصد هزار یهودی منتقل شده از مجارستان در اتاقهای گاز اعدام و سوزونده شد ند که به کوهی از زغالسنگ نیاز داره ولی در عکسهای هوایی که آمریکاییها همون زمان از کمپها گرفتند نه اثری از زغالسنگ هست نه صف کسایی که به اتاقهای گاز برده میشدند و نه دود خارج شده از دودکش کورهها. جالبه ح ... زادهها این عکسها رو توی دادگاه نورنبرگ رو نمیکنند و چند سال بعد که آبها از آسیاب میافته منتشر میکنند.
اصلا چرا باید کمپی که برای کشتار دسته جمعی درست شده درمانگاه و زایشگاه، زمین بازی و تئاتر داشته باشه (میتونید از آرشیو هلوکاست (موسسه هشوا) استیون اسپسلبرگ، خاطرات یهودیهایی که باهاشون مصاحبه شده ولی عمدا توی مستند نیاوردند با چشمای خودتون ببینید). همین اردوگاهها رو آمریکاییها (برای ژاپنیهای ساکن آمریکا و اسیران جنگ) انگللیسیها و بدتر از همه شوروی کمپهای مرگ گولاگ رو داشته که شرایط زندگی تو اونها به مراتب از آشویتز بدتر بوده به غیر از انتهای جنگ که متفقین با بمباران کور و فراگیر اون بلاها رو سر آلمان میارند. چرا آلمانیها اینهمه خرج کنند تا زندانیها رو از جاهای دیگه به آشویتز منتقل و شماره روی بدنشون خالکوبی کنند و لباسها و کفشهاشونو ضد عفونی و شپش زدایی کنند تا بعد با کلی هزینه سوخت بخواند با گاز قتل عام کنند و اجسادشونو بسوزونند خوب میتونستند هرجا پیداشون کردند با یه گلوگه بکشندشون مثل خیلیهای دیگه که توی جنگها کشته میشند.
تنها مدارکی که برای هلوکاست میارند اعترافات تحت شکنجه و اظهارات پر از تناقض شاهدان دروغگو هست و نتونستند مدرک معتبری از دستور هیتلر یا اعضای دیگه حزب نازی برای نسل کشی یهودیان ارائه کننده بطوریکه به چرند گویی افتادند و ادعا میکنند نازیها به صورت رمزی یا با ایما و اشاره دستورات قتل عام رو صادر و منتقل میکردند. در مورد اعترافات بطور ویژه میشه به رودولف هاس (با رودولف هس دستیار هیتلر اشتباه نکنید) مسئول آشویتس از ۱۹۴۲ تا ۱۹۴۴ اشاره کرد که وادارش کردند به کشتار ۴ میلیون نفر اعتراف کنه. ستوان کلارک انگلیسی (یهودی) یکی از بازجوها در کتاب ضد نازی لژیون مرگ نحوه شکنجه هاس رو توضیح داده. از طرف دیگه با سقوط شوروی سابق و انتشار برخی اسناد پلاک ۴ میلیونی آشویتس رو به ۱.۱ میلیون یعنی دروغ جدید ولی کمتر تغییر میدند که تایید دیگهای بر گرفتن اعترافات دروغ تحت شکنجه بوده. جالبه حدود ۳ میلیون کاهش ولی ۶ میلیون کلی همونه که بود و اگه شک کنی تو کشورهای اروپایی مهد دموکراسی و آزادی بیان چند سال گوشه زندان آب خنک خواهی خورد.
نکته جالب در مورد رودولف هاس فرماندار آشویتز این هست که به دلیل اینکه اتهام بدرفتاری با زندانیان بهش وارد میشه سال ۱۹۴۴ از سمتش عزل و از طرف اس.اس تحت پیگرد قرار میگیره که این نشون میده برعکس آلمانیها مایل به زنده و سالم بودن زندانیها و استفاده از اونها به عنوان نیروی کار بودند. همین مورد برای ارتش آلمان هم صادق بوده و اگه سرباز ورماخت مرتکب قتل و غارت یا تجاوز به غیر نظامیان میشده اعدام میشده حتی موردی بوده که سرباز آلمانی به زن یهودی در لهستان تجاوز کرده و با شکایت اون زن و پس از اثبات جرم توسط خود ارتش آلمان اعدام میشه در این مورد میتونید به کارهای پروفسور رابرت فاریسون مراجعه کنید. حالا اینو مقایسه کنید با انگلیسیها و اون یانکیهای کثیف که حتی به زنان فرانسوی هم که به قول خودشون برای آزادسازیشون اومده بودند رحم نکردند و بعد که گندش در اومد و کاریش نمیشد کرد چندتا سیاهپوست بیچاره عضو ارتش آمریکا رو اعدام کردند حالا بگید کی نژاد پرسته؟
شاهدانی که وجود اتاق گاز رو ادعا کردند دچار تناقض با حرفهای دیگر شاهدان، خلاف علم یا حتی ناقص ادعاهای دیگه خودشون هستند مثلا ادعای امکان تشخیص یهودی روس یا غیره بودن افرادی که توی کوره میسوختند از دود خارج شده از دودکشها یا تغییر رنگ پوست قربانی به آبی بعد از اعدام با زایکلون بی که ماده کشدنش سیانید هیدروژن هست در حالیکه رنگ بدن سرخ میشه نه آبی. گاز سیانید هیدروژن برای آزاد شدن از قرصهای زایکلون بی به حرارت نیاز داره در صورتیکه این به اصطلاح شاهدان ادعا میکنند آلمانیها صرفا این قرصها رو از بالای سقف داخل اتاقها میریختند و گار خود به خود آزاد و ظرف ۱۵ دقیقه قربانیها کشته میشدند که این به خصوص برای دما و شرایط محیطی کمپها در کشور لهستان غیر ممکن هست. البته بعضی از به اصطلاح پروفسورهای طرفدار افسانه هلوکاست سعی کردن با منحیهای ترمودینامیکی فشار گاز و بخار هیدروژن سیانید اینو توجیه کنند ولی مشکل اینه که برای زایکلون ای که مایع هست این توجیهات شاید قابل استناد باشه ولی برای زایکلون بی به هیچوجه. برای نمونه دیگه از شاهدان دروغین پیشنهاد میکنم برنامه به اصطلاح مستند هشوا (هلوکاست) ساخته کلود لانزمن رو ببینید و روی ادعاهای شاهدی با نام آبراهام بومبا آرایشگر تریبلینکا دقت کنید. عملا ادعاش اینه که توی یه اتاق گاز ۴ متر در ۴ متر خودش و ۱۶ تا آرایشگر دیگه همزمان موهای ۲۵ زن که روی نیمکت نشسته بودند میتراشیدند تازه بچههای این زنها و ماموران مراقب اس.اس هم توی اتاق حضور داشتند حالا چطوری تو همچین اتاقی اینهمه آدم و نیمکت جا میشه خدا میدونه. این ادعاشون دقیقا مثل ادعای یک یهودی به ظاهر مسلمان شده با نام ابن اسحاقه که ۱۵۴ سال بعد از پیامبر اسلام میزیسته و ادعا میکنه حضرت محمد (ص) ۸۰۰ یهودی بنی قریظه رو بعد از شکست و اسارت به یک خانه در مدینه برده و بعدا دستور گردن زدن اسرا رو به حضرت علی علیه السلام داده حالا چطوری این همه آدم توی یه خونه جا میشدند خدا میدونه. متاسفانه این ادعای کذب در تاریخ طبری درج و بعضی از مسلمانان اونرو باور کردند.
گاز سیانید هیدروژن با آهن موجود در دیواره اتاقها واکنش داده و ترکیبی رنگ خاص آبی ایجاد میشه که به جز چمبرههای ویژه طراحی شده برای شپش زدایی که خودشون هم قبول دارند برای ضد عفونی لباس زندانیها و کنترل بیماریهایی مثل تیفوس بوده نه کشتار زندانیها، توی اتاقهای به اصطلاح گاز که مثلا برای اعدام دسته جمعی استفاده میشده اثری ازش نیست. حالا فکرشون بکنید به خاطر تحقیقات جامعی که گرمار رودولف دانشجوی دکترای شیمی موسسه ماکس پلانک در این مورد داشت از همه حق و حقوق و فعالیتهای عملی محروم و در نهایت دادگاهی و زندانیش کردند یا بلایی که به سر فرد لویچر آوردند.
فیلمهای اتاقهای به اصطلاح گاز نازیها رو حتما نگاه کنید که چطور درهای چوبی دارند که به داخل باز میشه یا داخلشون لامپ حبابی هست و نزدیک کورهها هستند در صورتیکه سیانید هیدروژن به شدت قابل انفجاره. حالا عکس یه اتاق گاز زندانهای آمریکا رو که فقط یکنفر رو میشه توش اعدام کرد جستجو و مقایسه کنید با اتاقهایی که ادعا میشه همزمان ۸۰۰ نفر توش اعدام میشدند. دیوید کول (اشتاین) از یهودیهای منتقد هلوکاست ویدئویی داره از آشویتس که در اون مسئول موزه اقرار میکنه دودکشهای اتاقهای گاز بعدا توسط نیروهای شوروی درست شدند. از طرف دیگه روزنههای موجود در سقف این اتاقها به وضوح بعدا کنده کاری شدند.
به خاطر اینکار سازمانهای صهیونستی مثل جی.دی.ال برای سر دیوید کول جایزه تعیین میکنند و عملا هرگونه فشاری برای پس گرفتن حرفهاش میارند که منجر به فرار و مخفی شدندش برای بیست سال میشه. همین بلا رو سر باقی بازنگرهای تاریخ جنگ جهانی دوم که به افسانه هلوکاست نقد داشتند هم آوردند. به جان پروفسور رابرت فاریسون بارها سوقصد میشه و از کار در دانشگاه اخراج میشه. دیوید آیروین ۱۴ ماه تو اتریش زندانی میشه. گرمار رودولف دو سال تو آلمان. ارنست زوندال ۷ سال تو آمریکا، کانادا و آلمان زندانی میشه. فرد لویچر متخصص طراحی اتاق گاز در آمریکا از کار بیکار و حتی برای مدتی ازآمریکا خارج و آواره میشه و صهیونیستها فرانسیس دوپرات رو با بمب گذاری تو ماشینش ترور میکنند که در جریان عملیات تروریستی خودش جانشو و همسرش هر دو پاشو از دست میده. بقول معروف حقیقت به قانونی که برای حمایتش تحقیقات رو ممنوع کنه نیاز نداره بر عکس اگه راست میگند باید از تحقیقات جامع و مستقل که به محکم کاری بیشتر منجر میشه حمایت هم بکنند. شواهد به نفع افسانه هلوکاست اینقدر کم و علیهش اینقدر زیاده که مجبور شدند بحث در این مورد رو تو ۱۴ کشور اروپایی ممنوع کنند و و تو دادگاه هم هرچی مدرک ارائه کنی فایده نداره و در نهایت حرفی که قاضی میزنه اینه: حقیقت دفاع محسوب نمیشه.
بقول زنده یاد پروفسور رابرت فاریسون قربانیان اصلی هلوکاست دو گروهند: مردم آلمان و فلسطینیهای بی پناه.
خدا قوت عزیز دل،واقعاً برام خیلی زیبا و جالب بود که یکی مثل شما وقت بگذاره ویه جوابیه قابل قبول و مستند را در رد همچین شایعه ای بنویسد، زنده باشی و امیدوار،که در آینده نسل جوان به اینگونه تحقیقات در هر زمینه ای بخصوص علمی نیاز مبرم دارند.در پناه خدا شاد و سالم باشی.
تاریخ را همیشه فاتحان مینویسند