به گزارش خبرنگار حوزه آموزش و پرورش گروه علمی پزشكی باشگاه خبرنگاران جوان، هوش در تعریف کلاسیک توانایی کلی برای استدلال منطقی است که هوش کلی (General intl) نامیده میشود، اما در دنیای معاصر به ظرفیتها، تواناییها، استعدادها و مهارتهایی گفته میشود و دیگر محدود به آی کیو یا بهره هوشی (Intelligence Quotient) نمیشود.
به طورکلی، هوش به توانایی پردازش، تفکر، تخیل، استدلال، یادگیری، حل مسأله، برنامهریزی، خلاقیت، ظرفیت منطقی، خودآگاهی، سازگاری با محیط، استفاده از تواناییها و استعدادها و غیره گفته میشود.
اما باید دید چه عواملی بر تقویت هوش تأثیرگذارند؟ عوامل گوناگونی مانند عوامل فیزیولوژیکی، وراثت، یادگیری، شرایط خانوادگی، شرایط محیطی و عوامل فردی در میزان هوش نقش دارند؛ بنابراین، هوش بخشی ذاتی و بخشی اکتسابی است و تلاش و تفکر نقش مهمی در رشد و پرورش آن داراست پس بهتر است دانشآموزان به ابعاد و انواع مختلف هوش توجه کنند و در صدد تقویت آنها در خود برآیند.
محمد فقیری عضو هیئت علمی و استاد دانشگاه فرهنگیان تهران در ادامه به به تشریح و طبقهبندی انواع هوش به ویژه هوش زبانشناختی (Linguistic Intl) میپردازد که در ادامه مشروح آن را دنبال میکنیم.
هوش زبانشناختی پایه تفکر و پردازش ذهنی است؛ هرچه این هوش قویتر و فرهنگ واژگان ذهنی (Mental dictionary) ما غنی باشد، از توانایی ادارک و ارتباط بالاتری برخورداریم؛ به عبارتی دیگر، قضایا و موضوعات را زودتر درک میکنیم، با دیگران ارتباط بیشتری ایجاد میکنیم و تفاهم و تعامل بیشتری داریم.
فرهنگ واژگان ذهنی یعنی ذخیر واژگانی مثل اینکه بگوییم کدهای یک رایانه چقدر است؛ بنابراین توان و میزان پردازش بسیار به تعداد کدها وابسته است؛ بهتر است بگویم که با توجه به سرانه خواندن در ایران، فرهنگ واژگان ذهنی مردم نباید چندان غنی باشد؛ به همین دلیل میزان درک مشترک و گفتگو و مشارکت و تعامل چندان مطلوب نیست.
امتحان تیمز که هر ۵ سال یکبار در جهان برگزار میشود، شاخصی خوبی برای بخش خوانداری هوش زبانشناختی است. شاخصهای دیگر میزان خواندن، نوشتن، گوش دادن فعال، گفتگو کردن، صلح و آشتی، نبود خشونت زبانی و رفتاری، درک مشترک، تعامل و ارتباط و غیره است.
حال این سوال مطرح میشود که چه خطراتی ممکن است جامعه را تهدید کند اگر هوش زبانشناختی پایینی داشته باشند، مهمترین خطر نبود درک مشترک و نبود فرهنگ گفتگو و مشارکت است.
طلاق عاطفی یا طلاق ارتباطی، سوء تفاهم، شکاف نسلی، همه چیزدانی، مطلق انگاری، قطعیت، تعصب، اُوتیسم زبانی فرهنگی، جهل مرکب و مواردی از این دست مهمترین خلاهای موجود ناشی از هوش زبانشناختی هستند.
داستان و رمان بخوانیم؛ لحظاتی در شبانهروز بنویسیم. تند بخوانیم: تندخوانی باعث میشود ۵۳ درصد ادراک داشته باشیم در حالی که میزان درک در کندخوانی ۳۵ درصد است.
خوب گوش کنیم؛ هنگام گفتگو به موضوعی دیگر فکر نکنیم و واگویی درونی نیز نداشته باشیم؛ یعنی به این فکر نکنیم که چه جوابی به مخاطب بدهیم یا اینکه ذهنش را بخوانیم و مرتب پیشفرض بسازیم.
نوبتگیری کنیم؛ در گفتگو، یکطرفه و متکلم وحده نباشیم و به دیگران نیز فرصت بدهیم صحبت کنند.
فن بیان تمرین کنیم؛ در صورت امکان، کلاس تئاتر برویم یا در خانه نمایش بازی کنیم؛ جدول واژگان حل کنیم. فیلم و تئاتر ببینیم و درباره آن با یکدیگر گفتگو کنیم؛ به یکدیگر نامه بنویسیم. گاهی خاطره یا داستان یا حکایتی هرچند کوتاه بنویسیم.
دوره حساس زبان آموزی (Critical period) کودکان باید جدی گرفته شود؛ برایشان داستان بخوانند، با آنها گفتگو کنند، برنامههای مدون برای تقویت واژگان کودکان در مهد کودکها و مدارس داشته باشند؛ تالار گفتگو ایجاد کنند.
داستانگویی و داستانخوانی، حرکت فراتر از کتاب درسی، اختصاص حداقل نوشتن در مدت زمان ۱۰ دقیقه به دانشآموزان از دیگر راهکارهای علمی و قابل توجه برای افزایش هوش زبانشناختی است.
انتهای پیام/