به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، دفاع مقدس و موضوعات مرتبط با آن سال هاست که دست مایه نگارش کتابهای متعددی شده است. یکی از این کتابها را احمد دهقان به رشته تحریر درآورد و در انتشارات کتاب نیستان برای سومین بار منتشر کرد.
«من خود را وابسته به نسل آدمهای جنگ کرده میدانم و خودم را در ادامه آنها میبینم. نمیخواهم به گذشته خود پشت کنم… گذشته در کولهپشتی من همیشه هست…»
این عبارات نقل شده از احمد دهقان را میتوان ایدئولوژی و نگاه این نویسنده برای خلق رمانی، چون «پرسه در خاک غریبه» به شمار آورد. رمانی که برای نخستین بار در سال ۱۳۸۸ از سوی انتشارات نیستان منتشر شد، اما روایت رئالیستی دهقان را در این کتاب همانند برخی از کتابهای سابق او تحمل نکردند و در نتیجه امکان تجدید چاپ این کتاب از آن گرفته شد.
دهقان در «پرسه در خاک غریبه» بر خلاف گرمای ذاتی و کلامی همیشگی خود به سراغ جبهههای سرد و برف گرفته غرب کشور رفته است و داستانی چنان بدیع را در این منطقه روایت میکند که در هر سطر آن چیزی جز انتظار و میخکوب شدن روی واژهها و صحنههای ترسیم شده توسط نویسنده نصیب خواننده نمیشود.
گروهی از رزمندگان در سرما و بوران منطقه کوهستانی غرب کشور و به منظور نجات مردم گرفتار در کردستان عراق به دل کوه میزنند تا با انجام عملیاتی، آنها را از دست مزدوران بعثی نجات بدهند. این ماجراجویی است که برای آنها در طول داستان حواشی فراوانی را به وجود میآورد.
سبک داستانی دهقان در این رمان که به گفته خود او نوشتنش دغدغه ۱۰ سال از عمر او بوده، به پختگی کامل رسیده است. به این معنی که او در این اثر جذابیت در روایت را در کنار چیرهدستی مثال زدنیاش در خلق موقعیتهای داستانی با طنز بیانی منحصر به فردی که از دهقان همواره سراغ داریم چنان در هم آمیخته که مخاطب او در هیچ بخش از خوانش این متن احساس نمیکند که یکی از این سه رویکرد بر دیگری توفق پیدا کرده باشد.
از سوی دیگر رمان را میتوان سرآغازی برای خلق آثار داستانی جدی و هنرمندانه بر پایه حقایق موجود در دفاع مقدس به دور از هر نوع مقدس مآبی و تصویرسازیهای گنگ و غیر شفاف دانست که چیزی جز ایجاد نوعی تقدس مجازی پیرامون این واقعه در درون خود ندارند.
احمد دهقان پیش از این و در یکی از معدود مصاحبههایش در مورد رمان اظهار کرده بود: در این رمان سعی کردم واقعیت جنگ را نشان بدهم. میگویند وقتی اسپیلبرگ فیلم نجات سرباز رایان را در کنار سربازان جنگ «نورماندی» دید و تأیید آنها را شنید، غرق لذت شد. من هم میخواستم هر کس که جنگ را دیده بگوید این خودش است، همین بود. خیلیها جنگ را اغراقآمیز یا کاریکاتوری میبینند. واقعیت جنگ درست در میان آتش است. در اینجاست که آدمها ماهیت درونی خود و جوهرشان را نشان میدهند. در این جنگ و آتش است که مادری پس از چند روز، فرزندش را به زمین میگذارد و میبیند چند روز است این بچه مرده است.
تمام سعی من این بود که جنگ را واقعی نشان دهم. صحنه گلوله باران جاده ماوت، صحنهای که لشکر و گردانها و گروهانها پشت جاده در برف دراز کشیده و بمباران میشدند، حتی صحنه لیسیدن خون تازه توسط سگها، همه چهره زمخت جنگ را نشان میدهد و در این میان زکریاست که دائم در پی کمک به زخمیهاست و بهرام سعی میکند خنده به لب دیگران بیاورد. اگر زکریا امدادگر خوبی در این آشوب باشد همه عمر میتواند برای انسانها امدادگر مناسبی باشد. یا جمال فرماندهای است که همه فکر و ذکرش بچههای دسته است و میخواهد آنها آسیبی نبینند.
الله مرادی فقط به فکر حیوانهاست و با نگاه روستایی وارد جنگ شده و بقیه را شهری و دست و پا چلفتی میبیند… تمام تلاشم این بود که صحنهها واقعی باشند و آدمها واقعی کنش و واکنش نشان دهند. مصنوعی نباشند، بترسند. بلرزند، ولی وقتی از صحنهها بیرون آمدند بفهمند که چه اتفاقی افتاده است؛ این میتواند برای همه آدمها تکرار شود.
رئالیسم احمد دهقان در روایت از جنگ را در پس این جملات میتوان به سادگی درک کرد. رئالیسمی که شاید گزاف نباشد، اگر در قامت مقایسه با سایر نویسندگان حاضر در عرصه دفاع مقدس بتوان صفت جادویی را نیز به آن داد؛ جادویی که نه از دل متفاوت بودن عبارات و صحنهها و رویدادها در داستانهای دهقان ظاهر میشود، بلکه رئالیسمی که ناشی از بیان حقیقی، تلخ و البته بهجا و زیبای دفاع مقدس توسط دهقان است و شاید همین موضوع باشد که وی را واداشته تا در سالهای گذشته از حیات ادبیاش و تا زمان کشف و ثبت نکردن تمامی بسترهای داستانی موجود در این حادثه شگرف، به سراغ موضوع و رویداد دیگری نرود.
انتهای پیام/