یکی از افتخارات ما ایرانیان، زبان شیرین فارسی است؛ زبانی که نه فقط در خاورمیانه، بلکه در همه جای دنیا، دل از دانایان و فرهیختگان میبرد. زبانی که بزرگانی همچون حافظ، سعدی، مولانا، بیهقی و... با آن سرودهاند و نوشتهاند و یادگاران مانای آن ها، گرانمایه میراث این مرز و بوم است. این ویژگی هویتی، در ایران باستان نیز مورد توجه قرار داشت.
در دوره هخامنشی با وجود غلبه زبان ایلامی به عنوان زبان رسمی دربار، عنایت به فارسی باستان بسیار جدی بود؛ به طوری که در کتیبههای مشهور این دوره تاریخی، مانند کتیبه بیستون، زبان فارسی باستان در کنار زبان ایلامی قرار دارد و به این ترتیب، به آن رسمیت داده میشود. خط مورد استفاده نیز میخی است که میراث اقوام ایرانی پیش از ورود آریاییهاست.
در دوره اشکانی، با وجود غلبه داشتن فرهنگ یونانی به دلیل استیلای بیش از یک قرن سلوکیان و جانشینان اسکندر، ایرانیان به ویژه پس از پیروزیهای غرورآفرین مهرداد بزرگ، به تدریج هویت پیشین را بازیافتند. در دوران سلطنت اشکانیان که طولانیترین دوره حکومت در تمام تاریخ ایران است، به تدریج زبان فارسی میانه نُزج گرفت و خط پهلوی رایج شد؛ خطی که همانندیهای بسیاری با خط اوستایی داشت. همین رویه در دوره ساسانی هم پیگیری شد؛ در این دوره زبان فارسی میانه، زبان رسمی ایران بود و مکاتبات رسمی و غیر رسمی با این زبان صورت میگرفت؛ اگرچه زبان و خط سُریانی هم، گاه به کار گرفته میشد. در واقع زبان فارسی میانه، نقش مهمی در تحکیم وحدت میان مردم سرزمین بزرگ و پهناور ایران داشت. با همین زبان بود که بسیاری از آثار مشهور این دوره تدوین شد؛ آثاری مانند خداینامهها و تکنگاریهایی مانند «کارنامه اردشیر بابکان» که عموماً رویکردی تاریخی دارند. نمونههای نثر حقوقی به زبان فارسی میانه نیز، در قالب آثاری مانند «ماذیگان هزار دادستان» تدوین شد؛ اما در دورههای بعد، از این دست نوشتهها، تعداد زیادی باقی نماند. ایرانیان، پس از ورود اسلام و پذیرش این دین الهی، کوشیدند تا محتوای فرهنگی خود را ابتدا در قالب ترجمه به زبان عربی حفظ کنند؛ ترجمههای عبدا... بن مقفع در همین زمینه صورت گرفت. از قرن دوم هجری به بعد، رونق به زبان فارسی با حمایت امیرانی مانند یعقوب لیث بازگشت و این ظرفیت فرهنگی سترگ، در قالب اشعار رودکی تولدی دوباره یافت و با سرایش شاهنامه در دوره سامانی، به اوج خود رسید.
منبع: خراسان
انتهای پیام/