به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، این شبها سریالی ۳۴ قسمتی با عنوان وارش از شبکه سه سیما پخش میشود که اتفاقا به دلیل قصه خانوادگی و اجتماعی که دارد توانسته بسیاری از مخاطبان را با خود همراه کند. سریالی که سرگذشت چند خانواده را در بستر وقایع تاریخی و اجتماعی ۶۰ سال از ملتهبترین برهه تاریخی ایران نشان میدهد، اما ورودی مستقیم به جریان انقلاب ندارد. احمد کاوری که تا به حال بیشتر در قالب بازیگر در سریالهای دفاع مقدسی شناخته شده است، برای اولین بار سریالی بلند را تخت عنوان «وارش» در تلویزیون کارگردانی است. با کاوری درباره جزئیات و چگونگی تولید این سریال در فضای شمال کشور گفتگو کردیم.
** این روزها مشغول انجام چه کاری هستید؟
- هنوز مراحل نهایی فنی سریال وارش تمام نشده است و این روزها مشغول انجام مراحل فنی صداگذاری قسمتهای پایانی این سریال هستیم و بعد از پایان این کارها مشغول کار دیگری خواهیم شد.
** پیشنهادی نداشتید؟
- پیشنهاد که بوده صحبتهایی هم انجام شده، اما هنوز به قطعیت نرسیده است.
** بازخوردهایی که از پخش سریال وارش گرفتید به چه صورت بوده است؟
- بازخوردهایی که تا الان داشتیم خوب بوده است و انتقادهای منفی ندیدم، اما برخیها معتقدند که بخش جوانی وارش از میانسالی او بهتر بود و برخیها هم نه و مخالفند. در کل تاثیر خوبی در جامعه و میان مخاطبان داشته است و حس و حال خودم نیز از ساخت این سریال خوب بوده است.
** از آنجایی که شما علاوه بر کارگردانی به بازیگری هم مشغول هستید، در این سالها بیشتر به سریالهایی تمایل داشتید که فضای دفاع مقدسی داشتند. این موضوع به اصالت عراقی شما برمیگردد؟
- معمولا به خاطر تسلط به زبان عربی برای نقشهای اینچنینی انتخاب میشوم. حجم کارهایی که در زمینه دفاع مقدس کارکردم آنقدر شاخص بوده که سایر کارهایم را تحت الشعاع قرار داده است و معمولا برای بخش بازیگری بر اساس همین نگاه انتخاب میشدم. اما الان چند سالی است که این اتفاق کمتر رخ میدهد. از ارتفاع پست گرفته تا اتوبوس شب و ماهورا که خیلی هم خوب دیده شدند در ذهن مردم ماندهاند و باعث شده خیلیها من را با کارهای دفاع مقدسی بشناسند. اغلب کارهایم جنبههای اجتماعیاش بیشتر بوده، اما خب دفاع مقدسیها بیشتر ماندگار شدند.
** از این موضوع ناراحتید که بیشتر برای نقشهای دفاع مقدسی از شما دعوت میکنند؟
- از اینکه فقط در یک بخش من را ببینند بله ناراحتم و حس میکنم یک بازیگر در ژانرهای دیگر و در بخشهای دیگر میتواند توانایی بازی خود را نشان دهد. اخیرا کارهای دیگری انجام دادم مثل فیلم زادبوم، گربه سیاه که خارج از فضایی بوده که تا به حال تجربه کردم. در حال حاضر دوست دارم تا در فضای جدیدی کار کنم و فضاهای قبلی برایم تکراری شدهاند.
** با توجه به اینکه خودتان بازی هم میکنید، چرا خودتان در این سریال بازی نکردید؟
- نقشی که حس کنم با من همخوانی داشته باشد و توان اجرایش را داشته باشم در این قصه وجود نداشت. دلیل دیگر هم این بود که فشار بیشتری را باید تحمل میکردم به این خاطر که حین تصویربرداری باید بازنویسی هم انجام میدادیم.
** چطور شد که متن وارش برای کارگردانی به شما سپرده شد؟
- سریال وارش در فضای اجتماعی و تاریخی در فضای عاشقانه بود. کار قابل تاملی بود و دوست دارم تا برای مخاطب داستان گویی کنم و این کار هم مبتنی بر داستان گویی بود کارگردانیاش را پذیرفتم.
** پذیرش کارگردانی سریال وارش به خاطر این بود که دوست داشتید از فضای تکراری که تجربه کردید، دور شوید؟
- بله. انگیزه درست کار کردن و اینکه آدم بتواند با عشق و شور بیشتری کار کند برای این کار در من وجود داشت و این برایم مهم بود که قرار است در وارش فضای جدیدی را تجربه کنم. این سریال فضای متنوعی را در بسترهای مختلف داشت و با عشق بیشتری قبولش کردم. اغلب کارهایی که ما انجام میدهیم به نوعی سفارش داده میشود، اما این کار قابلیت این را داشت که خودم هم تمایلی به ساختش داشته باشم. به خاطر قصه جذاب و فضاهای متنوعی که در آن وجود داشت. همه افرادی که در این سریال با ما همکاری کردند با انگیزه دو چندانی این کار را به سرانجام رساندند و همین در تار و پود اثر مشهود است.
**وارش از ابتدا تا میانه راه قصهای قهرمان محور داشت و این انتظار میرفت که تا پایان هم روی همین روال باشد، اما در میانه راه ورق برگشت و قصه به سمت معضلات خانوادگی و اجتماعی و حتی جنگ رفت. این موضوع از ابتدا در فیلمنامه بود یا اینکه به مرور تغییر کرد؟
- از ابتدا به همین صورت بود. از آنجایی که مطلع هستید نام این سریال وارش نبود و بهترین سالهای زندگی ما بود که خب در روزهای منتهی به پخش تغییر کرد. یکی از دلایل تغییر نام هم این بود که بهترین سالهای زندگی ما خیلی نمایشی نبود و خیلی هم طولانی بود و در ذهن مخاطبین حک نمیشد و بر همین اساس ممکن بود در تبلیغات و جذب مخاطب به کندی عمل کند.
همین شد تا اسم وارش را انتخاب کردیم آنهم به واسطه یک شخصیت مشترک که در دو فصل سریال حضور دارد، یک وارش جوان و یک وارش میانسال. حالا ممکن است این ذهنیت در مخاطب بوجود آید که، چون نام سریال وارش است پس باید نقش اصلی هر دو فصل «وارش» باشد. اما خب این تمهیدی بود برای اینکه بتوانیم کار را برای مخاطب جذابتر کنیم. درست گفتید که در فصل اول حضور وارش پررنگتر بود و تمام اتفاقها حول محور زندگی او است، اما در فصل دو به زندگی بچههای او میپردازد.
** شما به عنوان کارگردان حین نگارش با جابر قاسمعلی در تعامل بودید یا اینکه متن آماده شده و بعد به شما پیشنهاد شد؟
- وارش از طرف آقای تخشید به من پیشنهاد شد و او از قبل با این کار آشنا بود. از طرفی هم قرار بود در سالهای قبل این کار با تهیه کننده دیگری تولید شود. آقای قاسمعلی هم ده سال پیش نگارش این سریال را به پایان رسانده بودند و همه اینها دست به دست هم داد تا آقای تخشید به عنوان یک کار خوبی که خودش هم تهیه کننده آن باشد انتخابش کند. در ادامه هم از طرف کامبیز دارابی که مجری طرح بود قرعه به نام من افتاد که کار را بسازم.
** غیر از شما گزینه دیگری هم برای کارگردانی این سریال داشتند؟ یا شما گزینه اول بودید؟
- نه گزینه اول نبودم و در این سالها به این نتیجه رسیدم که گزینه اول نیستم و بعد از تولید که حدود ۸ ماه طول کشید، شبکه و تهیه کننده از سرعت و کیفیت کار بسیار راضی بودند.
** شما در این سالها بیشتر مینی سریال و یا سریالهای نهایت ۲۰ قسمتی ساختید. کارگردانی سریالی در تعداد قسمتهای بالاتر و البته در فضای متفاوتتر برایتان دشوار نبود؟
- اغلب سریالهایم در قالب مینی سریال بودند و تا به حال سریالی به این بلندی از نظر تعداد قسمت نداشتم. در پاسخ به سوالتان هم باید بگویم معتقدم این یک امکان است برای اینکه شما فرصت بیشتری دارید تا با مخاطبتان ارتباط برقرار کنید و او را با داستان همراه کنید. کارهای قبلیم تا مخاطب با قصه و کاراکترها آشنا میشد، سریال تمام میشد. به همین خاطر فرصتی برایم بوجود آمد تا بتوانم در تعداد قسمتهای بالا با مخاطب همراه باشم و خودمان را هم محک بزنیم که در ۴۰ قسمت چطور میتوانم مخاطب را جذب کنم.
آقای تخشید اوایل، چون خیلی تحربه تلویزیون دارد و سالها مدیر بودند از تعداد قسمتهای وارش نگران بودند و میگفتند ممکن است تا مخاطب با قصه ارتباط برقرار کند، تمام شود و حتی ۳۴ قسمت هم برای جذب مخاطب کم است و کارهایی که بیننده بیشتری جذب کرده بالای ۴۰ قسمت بوده است. من بیشتر در سینما کار کردم و به این دلیل که در سینما باید در ۹۰ دقیقه قصه تعریف کرده و آن را جمع کنی، مطمئن بودم که با توجه به نبض مخاطب میتوانیم با این سریال حتی در قسمتهای کمتر و در دو سه قسمت ابتدایی مخاطب را جذب کنیم. کما اینکه این اتفاق هم افتاد و در چند قسمت اول مخاطبان زیادی پیدا کرد و هیاهویی که ایجاد شد باعث بیشتر دیده شدن وارش شد. اما در حالت کلی اگر سریالی طولانیتر باشد تماشاچی بهتر قصه و شخصیتها را به خاطر میسپرد.
** متن پتانسیل ادامه دادن سریال را نداشت؟
- خوشبختانه متن این سریال از معدود متنهایی بود که قبل از شروع تصویربرداری به طور کامل و آماده در اختیارمان قرار گرفت و حتی بازنویسیها را تمام کردیم. به جز سه قسمت آخر که در حین تصویربرداری توانستیم آن را برسانیم تا پایان منطقی داشته باشیم و با همان حساسیتی که داشتیم قصه را تمام کنیم.
** با توجه به اینکه گفتید آقای تخشید به سریالهایی با تعداد قسمتهای بالا معتقد بود، چرا تعداد قسمتها را افزایش نداید؟
- الان هم نگاه کنید میبینید که هر قسمتی برای خودش قصهای دارد که در جایی شروع و در جایی تمام میشود و در نوع خود زیادهگویی نمیکند. برای مثال در چند قسمت پیش در یکی از قسمتها طلاق و خواستگاری و عروسی مجدد و سفر، فوت، کلاهبرداری و .. همه در یک قسمت اتفاق میافتد.
** ریتم قصه این سریال بسیار تند است.
- بله ریتم تند قصه و داستانکهایی که پشت هم گفته میشود، سرعت دارد. چون ممکن است تاثیر دراماتیکش در آینده مشخص شود که چرا روی بخشی از داستان تمرکز بیشتری داریم و روی بخشی نه. به همین خاطر دوست نداشتیم که پرگویی کنیم و به عبارتی به سریال آب ببندیم. البته این احتمال هم وجود دارد که تعداد قسمتهای زیاد به فضای کار هم لطمه بزند به همین خاطر گفتیم که قصه را به سرعت با پلانهای متنوع تعریف کنیم و این در فضای سریالسازی ما یک حُسن است. همچنین در این سالها ما با نمونههای مشابه در مقام داستان نه ساختار، مواجه بودیم. فیلم نامههایی که بخشی از آن به فضاهایی میپردازد که ربطی به قصه ندارند یا در حال زمینه سازی چیزهای دیگر است. اما این سریال در نوع نگارش هم متفاوت بود از این نظر که به راحتی وارد قصه میشد و نگران این نبود که باید پیش زمینهای به مخاطب بدهد یا نه و بخشی از ابهامات مخاطب در تعامل و تقابل با شخصیتها و در فضایی که قصه روایت خود را پیش میبرد، روشن میشد.
** در ابتدای سریال وارش صحبتهای بسیاری درباره شباهت آن به سریال پس از باران شنیده میشد مخصوصا زمانیکه پای انتقام به میان آمد و شخصیتی که رحیم نوروزی بازی میکرد مشابه نقش فرخ در سریال پس از باران بود.
- اول اینکه من اصلا سریال پس از باران را ندیدم، اما قصه و فضای این کار را میشناسم و میدانم که همان زمان فضایی را در جامعه ایجاد کرده بود. معتقدم در منظر کلی هیچ کاری با کار دیگری قابل قیاس نیست. خیلی از سریالها هم به واسطه شباهت لوکیشنهایشان که فضاهای آپارتمانی است به یکدیگر شباهت دارند و به همین نسبت کارهایی که در لوکیشن اصلی آنها شمال است نیز میتوانند کنار یکدیگر قرار بگیرند.
** نقدهایی در این باره شنیدید؟
-نه درباره دیگر مسائل شنیدم. خیلیها در این مدت به من گفتند که شخصیت وارش نباید با گذشت ده سال تا این اندازه پیر شود!
** همانطور که در تیتراژ دیده میشود این سریال بر اساس یک رمان با نام مهاجران نوشته شده است؟
- بله، این سریال اقتباسی از رمان مهاجران است و ما آمدیم و وقایع و اتفاقات ایران را طوری به این قصه و فضا وصل کردیم. اگر میگفتیم که برای مثال قرار است شورشی در کشور برپا شود و این شورش به سقوط طبقه حاکم بینجامد، کسی این را باور نمیکرد که در ایران رخ داده باشد در صورتیکه انقلاب شده باشد که همه ذهنیتی درباره آن داشتند. درست است که از نظر زمانی این دو با یکدیگر هماهنگ نباشند. ما هم کلیت قصه را ایرانیزه کردیم. قصه درباره این بود که فردی از ایتالیا به آمریکا میرود برای اینکه ماهی بگیرد و عدهای مزاحمش میشوند و ما این را در قصه به این شکل آوردیم که از یک جای خشک به جایی سرسبز میرود.
** به همین خاطر قصه شما در شمال روایت شد؟
- شمال سمبلیک است، سیستان هم سمبلیک است. حتی ایرانی که در قصه روایت میشود واقعا ممکن است از نظر سیر تاریخی و زمانی مقداری با واقعیت مغایر باشد. اما از بستری که در ایران بوده و اتفاقهایی که مردم ایران از آن ذهنیتی دارند، ما در آداپته کردن فضا سعی کردیم به سمت باورپذیری مخاطب از قصه و فضا نزدیک شویم؛ بنابراین از نظر مضمون و فضا و اتمسفر قصه هیچ ارتباطی نمیتواند به پس از باران یا کارهای مشابه داشته باشد. اما از نظر بستر، مثل وقایع بیرونی و فضای سرسبز شمال میتواند با خیلی از کارها شباهت داشته باشد. اما خوشحالم که این کار با سریال خوبی مثل پس از باران مقایسه میشود. درباره رحیم نوروزی و شباهت نقشش به نقشی که در پس از باران بازی کرده بود هم به این دلیل که آن کاراکتر را با جزئیات ندیدم، واقعا نمیدانم.
** درباره بخشهای مربوط به جنگ و انقلاب چقدر تغییرات اعمال شد؟
- در آن رمان هم شخصیت اصلی به فضای جنگ داخلی آمریکا میرفت و زخمی و جانباز میشد و باقی زندگیاش را از سر میگرفت و این داستان بیشتر محملی بود تا کاراکترها مسیر زندگیشان تغییر کند و تمرکز بر روی کاراکتر شاید باعث شده باشد تماشاچی با این فضا ارتباط برقرار کند.
** با اینکه قصه این سریال در ۶۰ سال بحرانی ایران اتفاق میافتد، چرا ورود مستقیم به ماجرای انقلاب نداشتید.
-به این دلیل که تحلیلی در این باره نداشتیم و فرصت این کار هم نبود و وظیفه قصه ما ایجاب نمیکرد. هدف قصه وارش قرار دادن شخصیتها در موقعیتهای مختلف بود. ژانر این سریال چنین اجازهای به ما نمیداد چراکه عاشقانه تاریخی بود. پس بنابراین اگر قرار بود بخش انقلاب و جنگ در این کار پررنگ شود باز هم قصه عاشقانه به کار تزریق میشد تا با ژانر کلی قصه هماهنگی داشته باشد. انقلاب باعث میشود که عشق میان آدمها پنهان شود
** درباره انتخاب بازیگران این سریال توضیحی میدهید؟ نقش وارش که دو بازیگر برای ایفای آن انتخاب شدند و همچنین بهنام تشکر که در این سریال از فضای سریالهای کمدی فاصله گرفته است.
- معتقدم بازیگر بخش اساسی کارهای نمایشی است و دغدغه ذهنیم این است که چطور میتوانم بازیگری که در کارهای قبلی به شکلهای مختلف دیده شده، را به قالب دیگری ببرم. آقای تشکر هم از فضای کمدی وارد فضای جدیدتر شده که برای خودش و مخاطب هم جذاب بود و خوشبختانه به غیر از دو سه قسمت ابتدایی که مخاطب از او ذهنیتی نداشت در ادامه آنقدر خودش را به باور رساند که مردم دوستش داشتند و حتی بعد از مرگش از قصه مردم ناراحت بودند. هدایت هاشمی شهرام قائدی هم نقشهای متفاوتی در اینجا داشتند حتی بازیگرهای نوجوان. همه اینها در کنار هم مجموعهای از بازگران متنوع را برای ما رقم زد. مخاطب امروز ما خسته شده از چهرههایی که با اینکه خوب هستند، اما مدام خود را تکرار میکنند.
منبع: فارس
انتهای پیام/