به گزارش گروه استانهای باشگاه خبرنگاران جوان از اهواز، امروز یکشنبه ۱۵ دی ماه، درحالی خورشید در اهواز طلوع میکند که بوی خوش سردار شهید حاج قاسم سلیمانی و همراهانش همه جا را معطر کرده است.
ملت ایران به دشمن ثابت کردند که هر چه داغ ببینند و جوان از آنها پرپر شود، از قبل قویتر و مقاومتر میشوند، با داغ حاج قاسم دست به کار شده اند، اما چه کار میکنند؟
ملت ایران پروژهای جدید و عظیم را آغاز کرده، میگویید چه پروژه ای؟ ساخت تابوت برای جنایتکاران آمریکایی و اسرائیلی، چراکه نابودی نزدیک است و پیروزی در پیش...
اهوازیها خوب میدانند معنای شهادت را، معنای رشادت و دلیرمردی را، چشیده اند طعم تلخ فراغ یار را از ۸ سال دفاع مقدس تاکنون...
سال هاست که مشق عاشقی مینویسند و تشییع میکنند شهدا را و بدرقه میکنند آنها را تا خانه ابدی با اشک چشمانشان...
پا به پای رشادتهای دلیرمردان و ایثارگران دویده اند، پشت جبههها را حفاظت کرده اند تا ذرهای از خاک وطن را دشمن به غارت نبرد...
دوباره اهواز حال و هوای دفاع مقدس به خود گرفت و خوزستانیها شهدا را در آغوش گرفتند، شهدایی که به دست جنایتکاران آمریکایی به خاک و خون کشیده شدند.
اهواز اولین میزبان سردار شهید حاج قاسم سلیمانی، ابومهدی المهندس و همراهان او است، خانواده شهدا، ایثارگران و... آمدند تا به دشمن ثابت کنند حاج قاسم از میان ما نرفته و ما هزاران سردار سلیمانی دیگر را تقدیم اسلام و انقلاب می کنیم.
سردار حاج قاسم، اولین بار نیست که مهمان اهوازیها و خوزستانیهاست، خاک خوزستان هنوز جای قدم هایش در دوران ۸ سال دفاع مقدس را بر سینه دارد.
بیشتر بخوانید:
چشمان اشکبار اهوازیها به راه سردار حاج قاسم
وداع هزاران عضو بشر دوست هلال احمر خوزستان با حاج قاسم
پخش زنده مراسم تشییع پیکر سردار سلیمانی
مراسم تشییع پیکر سردار سلیمانی در اهواز برگزار شد
در روزهایی که مردم خوزستان با سیل دست و پنجه نرم میکردند، آمد و مایه آرامشی شد برای سیل زدگان، آری سردار سلیمانی با خاک خوزستان آشناست.
اهوازیها یکبار دیگر او را در آغوش کشیدند تا بیعتی دوباره داشته باشند با شهدا، قول مردانه بدهند تا انتقام سختی از جنایتکاران آمریکا نگیرند آرام نمینشینند.
خون اهوازیها همچون سالهای ۸ سال دفاع مقدس و جنگ تحمیلی به جوش آمده است و فقط به فکر خون خواهی و انتقام از دشمن غاصب بلند شده اند.
میدان مولوی اهواز و حضور عاشقان سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
خروش مردم خوزستان در قدردانی از مجاهدت های سردار شهید قاسم سلیمانی
اشک و ماتم خوزستانیها در شهادت سردار دلها
رسم میزبانی خوزستانی ها در مراسم تشییع سردار سلیمانی
عزاداری و یزله قوم عرب در مراسم تشییع پیکر سردار شهید حاج قاسم سلیمانی و همراهان او
اهوازیها در سوگ سردار شهید حاج قاسم سلیمانی بر سر و سینه میزنند
مردم اهواز اجازه انتقال پیکرها به آمبولانس ها را نمی دهند و دهها هزار نفر از مردم همراه با پیکر مطهر شهدا به سمت فرودگاه پیاده حرکت می کنند
پس از تشییع و وداع جانسوز میلیونی مردم انقلابی خوزستان، دقایقی قبل پیکرهای مطهر سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی و برادر مجاهد او ابومهدی المهندس، به فرودگاه اهواز انتقال یافتند تا راهی طواف حرم حضرت ثامن الحجج علی بن موسی الرضا (ع) شوند.
انتهای پیام/گ
چرا مغز باور نمی کنه؟
تو با دلها چه کردی حاج قاسم سلیمانی؟
سردار دلهایی تو
چرا مغز باور نمی کنه؟
تو با دلها چه کردی حاج قاسم سلیمانی؟
سردار دلهایی تو
درود خدا بر مردم بزرگ و دلاور خوزستان با این استقبال از فرزند ملت ...حقا که جمله بزرگ امام خمینی که فرمودند خوزستان دین خود را به اسلام ادا کرد را دوباره معنی دادیم..امروز اشکهای فراق از مالک اشتر زمان با اشک های شوق از وجود چنین ملت با بصیرتی در هم آمیخته بود تا ریشه درخت اسلام را آبیاری کند.. با اندوهی فراوان پیکر بزرگوار شهدا در خوزستان قهرمان رنگین کمان اقوام ایران و مرزداران مخلص تشییع شد تا گوشه ای از ارادت ملت ایران به فرزندان ملت به دنیا مخابره شود..یقینا برگ زرین دیگری در تاریخ خوزستان ثبت خواهد شد..با دلی اندوهگین بزرگ مردان آسمانی را بدرقه مشهد مقدس و آقا امام رضا کردیم تا شفاعت ما را از امام رئوف علی ابن موسی الرضا بکنند..#انتقام سخت
دشمن از ترسش ناجوانمردانه دست به اینکار زده ، که انشاالله پشیمان خواهد شد.
اینجا ایران است ، کشوری که در آن مردمی با اصالت ،بافرهنگ
با غیرت ، با شرف، و با اقتدار هستند که در مقابل دشمنانشان کوتاه نخواهد آمد.
السلام علیک یا اباعبدالله.
دشمن از ترسش ناجوانمردانه دست به اینکار زده ، که انشاالله پشیمان خواهد شد.
اینجا ایران است ، کشوری که در آن مردمی با اصالت ،بافرهنگ
با غیرت ، با شرف، و با اقتدار هستند که در مقابل دشمنانشان کوتاه نخواهد آمد.
السلام علیک یا اباعبدالله.
فدای خاک پاتون مردم قدرشناس و ولایی
چکار کردی با این دل مردم
خوش اومدی سردار
متن سخنان سرلشکر سلیمانی درباره شهید یوسف الهی چنین میگوید؛
ما خیلی از این صحنهها را در دفاع مقدس خودمان دیده بودیم و من همیشه میگویم که از عوامل بر حق بودن خودمان در جنگ، آن روحیاتی بود که از رزمندگانمان بروز میکرد و بیشتر شباهت داشت به حالت سیر و سلوک و برداشته شدن حجابها؛ از ورای حجابها و ورای پردهها سخن میگفتند. یکوقت - شاید یک سال و نیم قبل از عملیات کربلای پنج - ما در شلمچه بودیم و میخواستیم آنجا عملیات بکنیم و برای اینکه دشمن متوجه ما نشود، نیروهای اطلاعات عملیاتمان را مستقر کرده بودیم. مقابل ما آب بود و آن روز دو نفر از بچههای ما به نام حسین صادقی و اکبر موساییپور به شناسایی رفتند، اما برنگشتند. یک برادری ما داشتیم که خیلی عارف بود؛ نوجوان مدرسهای بود، دانشآموز بود، اما خیلی عارف بود. یعنی شاید در عرفان عملی، کم مثل او پیدا میشد؛ به درجهای رسیده بود که بعضی از اولیا و بزرگان عرفان، بعد از مدت طولانی مثلاً هفتاد هشتاد سال میرسیدند. من در اهواز بودم که این برادر نوجوان ما با بیسیم راکال با من تماس گرفت و گفت «بیا اینجا». من رفتم آنجا. آن برادر ما گفت «اکبر موساییپور و صادقی برنگشتند.» خیلی ناراحت شدم و گفتم «ما هنوز شروع نکردیم، دشمن از ما اسیر گرفت و این عملیات لو رفت» و با عصبانیت این حرف را بیان کردم.
من یک روز آنجا ماندم و بعد برگشتم، چراکه جبهههای متعددی داشتیم. دو روز بعد دوباره آن برادر ما با من تماس گرفت و گفت بیا؛ من هم رفتم. آن برادر ما که اسمش حسین بود، به من گفت که فردا اکبر موساییپور برمیگردد. به او گفتم حسین! چه میگویی؟ حسین، یک خندهی خیلی ظریفی آن گوشهی لبش را باز کرد و گفت «حسین پسر غلامحسین این را میگوید.» اسم پدرش غلامحسین بود؛ او هم دبیر خیلی ارزشمندی بود، مادرش هم دبیر بود. حسین معلمزاده بود از پدر و مادر. اصلاً واقعاً به سن نوجوانی معلم بود. وقتی اسم «حسین آقا» را میبردند، یک حسین آقا بیشتر نداشتیم؛ شاید صدها حسین در آنجا بودند، اما فقط یک «حسین آقا» بود. گفتم «حسین! چه شده؟» گفت «فردا اکبر موساییپور برمیگردد و بعدش صادقی برمیگردد.» گفتم «از کجا میگویی؟» گفت «شما فقط بمانید اینجا.» من ماندم. ما یک دوربین خرگوشی داشتیم که دورش را گونی چیده بودیم و دژ درست کرده بودیم. برادرهای اطلاعات که پشت دوربین بودند، نزدیک ساعت یک بعدازظهر بود که گفتند یک سیاهی روی آب است. من آمدم بالا دیدم درست است؛ یک سیاهی روی آب خوابیده بود. بچهها رفتند داخل آب و دیدند که اکبر موساییپور است. روز بعدش هم حسین صادقی آمد. عجیب این بود که آن آب با همهی تلاطماتی که داشته، اینها را به همان نقطهی عزیمتشان برگردانده بود. هر دو در آب شهید شده بودند. خیلی عجیب بود. من به حسین گفتم «حسین! از کجا این را فهمیدی؟» گفت «من دیشب اکبر موساییپور را در خواب دیدم که به من گفت: حسین! ما اسیر نشدیم، ما شهید شدیم. من فردا این ساعت برمیگردم و صادقی روز بعدش برمیگردد.» بعد حسین به من جملهای گفت که خیلی مهم است. گفت «میدانی چرا اکبر موساییپور با من حرف زد؟» گفتم نه. گفت «اکبر موساییپور دو تا فضیلت داشت: یکی اینکه ازدواج کرده بود، دو اینکه نماز شب او در آب قطع نشد. این فضیلت او بود که او آمد من را مطلع کرد.»
سرلشکر قاسم سلیمانی که در هنگام فرماندهی بر لشکر ۴۱ ثارالله (ع) کرمان با شهید یوسف الهی همرزم بود این خاطره را از او نقل میکند؛
یک روز با حسین به سمت آبادان میرفتیم. عملیات بزرگی درپیش داشتیم. چندتا از کارهای قبلی با موفقیت لازم انجام نشده بود واز طرفی اخرین عملیاتمان هم لغو شده بود. من خیلی ناراحت بودم. به حسین گفتم:چندتا عملیات انجام دادیم، اما هیچ کدام انطور که بایدموفقیت امیزنبود. این یکی هم مثل بقیه نتیجه نمیدهد. گفت:برای چی. گفتم:چون این عملیات خیلی سخته وبعید میدانم موفق بشویم. گفت:اتفاقا ما در این کار موفق و پیروز هستیم.
گفتم: حسین دیوانه شده ای. در عملیاتهایی که به آن اسانی بود وهیچ مشکلی نداشتیم نتوانستیم کاری از پیش ببریم انوقت دراین یکی که کلا وضع فرق میکنه واز همه سختتر است. موفق میشویم. خندهای کرد وبا همانتکه کلام همیشگی اش گفت:حسین پسر غلامحسین به تو میگویم که ما در این عملیات پیروزیم. میدانستم که او بی حساب حفی را نمیزند. حتما از طریقی چیزی که میگوید ایمان واطمینان دارد. گفتم: یعنی چه از کجا میگویی گفت: بالاخره خبر دارم. گفتم: خب از کجا خبر داری گفت: به ما گفتند که ما پیروزیم. پرسیدم:کی به تو گفت جواب داد: حضرت زینب (س) دوباره سوال کردم.
در خواب گفت یا در بیداری. با خنده جواب داد: تو چه کار داری. فقط بدان بی بی به گفت که شما دراین عملیات پیروزخواهید شد. و من به همین دلیل میگویم که قطعا موفق میشویم. هر چه از او خواستم بیشتر توضیح بدهد. چیزی نگفت و به همین چند جمله اکتفا کرد. نیاز هم نبود توضیح بیشتری بدهد. اطمینان او برایم کافی بود. همان طور که گفتم همیشه به حرفی که میزد، ایمان داشتم. وقتی که عملیات با موفقیت تمام به انجام رسید. یاد حرف آن روز حسین افتادم و به ایمان و قاطعیتی که در کلامش بود. و هرگز از این اطمینان به او پشیمان نشدم.
حاجی شده تا دوسال دیگه صبر میکنیم برا انتقام
تمام ایران چشم انتظار توست
حاج قاسم سلیمانی
به وطن خوش آمدید...
روح تان شاد و یادتان گرامی باد
دعا کنید تا ما هم رهرو راه شما و حضرت سیدالشهدا(ع) باشیم
آمین یا رب العالمین