صبر و شکیبایی، صفت مردان بزرگی است که به عنوان «النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهًْ رَاضِیَهًْ مَرْضِیَّهًْ» در مقام «عِبَادِی» و «جَنَّتِی» وارد شده و به سبب بندگی در مقام احدیت و بهرهمندان از جنت ذات، «فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ» جلوس میکنند. دستیابی به این مقام شرایطی دارد که از مهمترین آنها، صبر در سهگانههای اطاعت، مصیبت و معصیت است. بیگمان برترین اسوههای الهی صبر را میبایست پیامبران اولوالعزم (ع) دانست که امام حسین (ع) وارث همه ایشان بر اساس زیارت وارث است.
بیشتربخوانید: گریستن بر امام حسین (ع) حقالناس را برطرف میکند؟
مطابق آموزههای قرآنی، انسان نیازمند سرمشقهای نیکی است که با پیروی از زندگی آنان میتواند نه تنها مسیر راست و درست را بیابد، بلکه با نگاهی به ظرفیت بیپایان نفوس ایشان، نسبت به ظرفیتهای ناشناخته خویش آگاهی یابد و با بهرهگیری از پندار و کردار نیک آنان، خود را به کمالاتی برساند که تنها شایسته انسان کاملی به عنوان خلیفهًْالله است.
توجّه به اسوههاى صبر، ایجادکننده و نیز تقویتکننده روحیّه صبر و شکیبایى در انسان میشود. از همین رو بخشی از آیات قرآن به سرگذشت اسوههای صبر پرداخته است. خدا در قرآن با اشاره به داستان زندگی پرفراز و نشیب حضرت یعقوب (ع) از صبر جمیل آن حضرت در برابر مصیبتهایی، چون از دست دادن فرزند، دشمنی و حسادت فرزندان، سرزنشگری و اتهامزنی خویشان نسبت به خودش و مانند آنها سخن به میان میآورد؛ یعنی حضرت یعقوب (ع) میدانست که فرزندان تحت تاثیر هواهای نفسانی و وسوسههای شیطانی، اختیار نفس را به جای عقل و خرد به شهوت و غضب سپردهاند و نفس اماره به بدی، کارهای زشت و نابهنجار را برایشان زیبا و هنجار جلوه داده تا جایی که حذف برادر را عملی پسندیده شمرده و به آن اقدام کردهاند. در برابر چنین مصیبتی است که حضرت یعقوب (ع) با تکیه و اعتماد بر صبر جمیل توانست از آن عبور کند (یوسف، آیات ۱۸ و ۸۳)؛ زیرا برخی از مصیبتها چنان سنگین است که موجب بیماری شدید و هلاکت میشود. (یوسف، آیه ۸۵)
خدا به پیامبرش (ص) فرمان میدهد تا در برابر واکنشهای زشت و نابهنجار کافران، صبر جمیل داشته باشد؛ زیرا با شکیبایی میتواند فشار سنگین قول و فعل دشمنان را تحمل کند. خدا برای تقویت روحیه پیامبر (ص) نه تنها به صبر جمیل سفارش میکند، بلکه با تبیین چرایی لزوم صبر روشن میکند که آنچه دشمن بعید میداند، بسیار قریب است و به زودی اتفاق میافتد. (معارج، آیات ۵ تا ۷)
از دیگر اسوههای صبر که قرآن اشاره دارد، حضرت ایوب (ع) است که در مصیبتی نه تنها خود بیمار شد، بلکه مال و زن و فرزند را از دست داد. (انبیاء، آیه ۸۳؛ ص، آیات ۴۱ و ۴۲) ایشان با صبر و شکیبایی به دور از هرگونه جزع و فزع، توانست به وضعیت سابق بلکه بهتر بازگردد. (همان)
از نظر قرآن، کسانی که صبر میکنند در شرایطی قرار میگیرند که میتوانند بهترین کنش و واکنش را نسبت به مسائل داشته باشند؛ زیرا میتوانند به تحلیل و تبیین وضعیت پرداخته و شرایط را به سود خود تغییر دهند و اگر نتوانند تغییر دهند، دست کم گرفتار مصیبت دیگر نمیشوند؛ زیرا وقتی انسان در شرایطی قرار میگیرد که میبایست صبر کند، اگر چنین کند تنها یک فشار را تحمل میکند، اما کسی که صبر نمیکند، دو فشار را بر خود تحمیل میکند که یکی فشار اضطراری و غیر اختیاری شرایطی است که در آن قرار گرفته است؛ و دیگری فشاری است که به سبب بیصبری و جزع بر خود تحمیل میکند.
به هر حال، انسان در شرایط خاص میتواند جزع کند یا صبر نماید (ابراهیم، آیه ۲۱)؛ اما اگر صبر کند، میتواند دست کم راه عبور از مشکل و فشار را پیدا کند؛ اما اگر جزع کند، نه تنها تغییر مثبتی در وضعیت ایجاد نمیشود، بلکه با جزع حالت اعتدال را از دست داده و فرصت یافتن راهکار و برونرفت از مسئله و مشکل را نیز از دست میدهد.
اگر کسی بخواهد صبر جمیل داشته باشد و از برکات صبر و آثار صبر برخوردار شود و به مقام «صابرین» دست یابد، میبایست دارای «عزم» ارادی باشد. البته از نظر آموزههای قرآن، زمانی «عزم» به وجود میآید که انسان از نظر اندیشهای و نظری، به «جزم» دست یافته باشد. جزم به معنای قطعیت در یقین نظری است به طوری که هیچ شک ذهنی و ریب قلبی و تردید علمی در آن راه نمییابد. اینگونه است که عزم تحقق مییابد و شخص تا رسیدن به مقصد و مقصود دست از فعالیت برنمیدارد.
برخی از انسانها ممکن است از «جزم» اندیشهای و نظری برخوردار باشند و هیچ شک و ریب نظری و ذهنی نداشته باشند و مطلب برایشان یقینی باشد، اما به سبب ضعف ارادی فاقد جزم باشند؛ چنانکه حضرت آدم (ع) این گونه بود و خدا درباره ایشان میفرماید: و به یقین پیش از این با آدم پیمان بستیم، ولى آن را فراموش کرد و براى او عزمی نیافتیم. (طه، آیه ۱۱۵)
بنابراین اگر گفته میشود میان تصدیق و جزم ذهنی و عزم ارادی ارتباط تنگاتنگی است؛ به این خاطر است که اگر جزم نباشد، عزمی نیست، اما جزم به تنهایی کافی نیست، بلکه لازم است افزون بر جزم، شخص دارای عزم ارادی باشد.
البته همان طوری که حوزه شناختی و آگاهی دارای مراتبی است، حوزه رفتاری نیز مراتبی دارد؛ زیرا شناخت انسان میتواند دارای مراتب و درجاتی از شک تا ظن تا علم تا یقین باشد؛ همچنین عمل انسان میتواند تحت تاثیر مراتب متعددی از ریب تا عزم تا همت و مانند آنها باشد.
از نظر آموزههای قرآن، اسوههای نیک الهی کسانی هستند که در مرتبه «اولوالعزم» قرار گرفتهاند، بهطوری که عزم در ایشان به شکل «همراهی دائمی در آمده است. به این معنا که در این افراد عزم جزو ملکه و مقوم عملی ایشان در چیزهایی است که به آن جزم یافته و تصدیق کردهاند.
خدا درباره پیامبران اولوالعزم میفرماید: پس همانگونه که پیامبران نستوه صبر کردند صبر کن و براى آنان (مردم) شتابزدگى به خرج مده، روزى که آنچه را وعده داده مىشوند بنگرند، گویى که آنان جز ساعتى از روز را در دنیا نماندهاند، این ابلاغى است؛ پس آیا جز مردم نافرمان هلاکت خواهند یافت. (احقاف، آیه ۳۵)
از این آیه به دست میآید که صبر همچنین با عدم عجله ارتباط دارد. عجله به معنای انجام عمل قبل از زمان معین آن است؛ یعنی کاری که قبل اوان آن انجام شود، مصداق عجله است. صبور کسی است که میماند تا زمان انجام کار فرا رسد. البته صبر در اصطلاح قرآنی همان استقامت و پایداری در کار است. به این معنی که انسان بر چیزی که جزم بست و تصدیق نمود، استقامت میکند و آن را وسط کار رها نمیکند بلکه تا آخر کار میرود. به هر حال، از آیات قرآن به دست میآید که کار میبایست در زمان خودش و بر اساس جزم قطعی و یقینی انجام شود و انسان با عزم ارادی تا آخر کار استقامت ورزد و آن را وسط کار رها نکند.
صبر در کارهای سخت که با اذیت و آزار دیگران همراه است، نیازمند عزم قوی است و تنها صاحبان عزم هستند که توانایی دارند در برابر فشارهای دیگران استقامت ورزند و پای کار بمانند و آن را تا سرانجام ادامه دهند و به فرجام برسانند.
از نظر قرآن، پیامبران بزرگ الهی همواره با چنین مشکلاتی مواجه بودند و این گونه عمل کردند: و پیش از تو نیز پیامبرانى تکذیب شدند ولى بر آنچه تکذیب شدند و آزار دیدند شکیبایى کردند تا یارى ما به آنان رسید و براى کلمات خدا هیچ تغییردهندهاى نیست و مسلما اخبار پیامبران به تو رسیده است. (انعام، آیه ۳۴)
پیامبر اکرم (ص) میفرماید: هیچ پیامبری، چون من آزار ندید. (المناقب، ج۳، ص۲۸۶؛ کنزالعمال، ج۳، ص۱۳۰؛ بحارالانوار،
ج۳۹، ص۵۶)
خدا میفرماید: از کسانی که به ایشان قبل از تو کتاب داده شد و از کسانی که شرک ورزیدند، اذیت بسیاری را به تحقیق میشنوی. (آل عمران، آیه ۱۸۶)
پیامبر (ص) به این همه اذیت و آزارهایی که حتی از یاران و اصحاب خویش دید و شنید، صبر ورزید و با عزم ارادی خویش هرگز از استقامت دست برنداشت تا توانست اسلام را به گوش حق خواهان برساند.
در این راستا همواره گروهی هر چند اندک از «ربانیون» با پیامبران همراه بودند. این ربانیون کسانی هستند که صفات الهی را در خود تحقق بخشیده و به مقام مظهریت در ربوبیت رسیدهاند. از جمله این افراد میتوان به اوصیای پیامبران و اولیای الهی اشاره کرد که به عنوان «اولوالامر» مسئولیت ولایت الهی را بهعهده گرفتهاند؛ چنانکه امامان معصوم (ع) از عترت پیامبر (ص) اینگونه بودند. (نساء، آیه ۵۹؛ مائده، آیات ۳ و ۵۵)
خدا درباره ربانیون، این همراهان پیامبران میفرماید: و چه بسیار پیامبرانى که همراه او تودههاى انبوه کارزار کردند و در برابر آنچه در راه خدا بدیشان رسید سستى نورزیدند و ناتوان نشدند و تسلیم دشمن نگردیدند و خداوند شکیبایان را دوست دارد. (آل عمران، آیه ۱۴۶)
با نگاهی به زیارت وارث و دیگر زیارتنامهها و ادعیهها میتوان دریافت که امام حسین (ع) به عنوان وارث پیامبران (ع) از همان جایگاه بلند اولوالعزم از رسولان الهی برخوردار بوده است. از همین رو درباره ایشان وارد شده که با آنکه بزرگترین «مصیبت» را بر ایشان بار کردند، ایشان در سهگانه: صبر بر اطاعت اوامر الهی و صبر بر مصیبتهای وارده بر خود و خویشان و اصحاب و نیز صبر بر معصیت لشکریان یزید اسوه کامل و تمامی بودند. با نگاهی گذرا به معصیتهایی که دشمنان در محدوده کوتاه قیام علیه ایشان داشتند میتوان دریافت که ایشان چگونه توانستند از فشار سهمگین معصیت لشکریان از انواع رذالتها و هنجارشکنیها و بدکاریها و بزهکاریها و جرمها و جنایتها، با صبر الهی خویش عبور کنند و عنان و زمام امور را به جز حق و حقیقت نسپارند. جنایاتی که یزیدیان علیه زنان و مردان و کودکان و حتی حیوانات و چارپایان انجام دادند، اموری نیست که بتوان به سادگی از کنار آن گذشت.
امام حسین (ع) نه تنها در انواع سه گانه، صبر پیشه گرفت، بلکه پناهگاه همه کسانی بودند که نیازمند دلداری و تسلای خاطر بودند تا صبر ورزند. بنا به نقل ابن قولویه و مسعودی حسین بن علی علیهما السلام در صبح عاشورا آنگاه که نماز صبح را بجای آورد، رو به سوی نمازگزاران کرد و پس از حمد و سپاس خداوند به آنان چنین فرمود: اِنَّ اللَّه تَعالی اَذِنَ فی قَتْلِکُمْ وَقَتْلِی فِی هذاالْیَومِ فَعَلَیْکُمْ بِالصَّبْرِ وَالْقِتالِ؛ خداوند به کشته شدن شما و کشته شدن من در این روز اذن داده است و بر شماست که صبر و شکیبایی در پیش گرفته و با دشمن بجنگید». (کاملالزیارات، ابن قولویه، ص ۳۷؛ اثباتالوصیه، مسعودی، ص ۱۳۹.)
مرحوم شیخ صدوق از امام سجاد (ع) مطلبی بدین مضمون نقل میکند که: روز عاشورا، چون جنگ شدت گرفت و کار بر حسین بن علی علیهماالسلام سخت شد بعضی از یاران آن حضرت متوجه گردیدند که تعدادی از اصحاب امام (ع) در اثر شدت جنگ و با مشاهده ابدان قطعه قطعه شده دوستانشان و رسیدن نوبت شهادتشان رنگشان متغیر و لرزه بر اندامشان مستولی شده است ولی خود حسین بن علی علیهما السلام و تعدادی از خواص یارانش برخلاف گروه اول هرچه فشار بیشتر و فاصله آنان با شهادت نزدیکتر میشود رنگشان گلناری گشته و از آرامش و سکون خاطر بیشتری برخوردار میشوند که از این منظره جالب و شهامت فوقالعاده متعجب شده در حالی که به قیافه روحانی و سیمای گلناری حسین بن علی علیهماالسلام اشاره میکردند به یاران خود چنین گفتند: «انظروا لا یبالی بالموت؛ به حسین بن علی علیهماالسلام نگاه کنید که از مرگ و شهادت کوچکترین ترسی به خود راه نمیدهد.» (معانیالأخبار چاپ مکتبهًْالصدوق، ص ۲۸۹.)
آن حضرت، چون این جمله را بشنید یاران خویش را این چنین مورد خطاب قرار داد: صَبْراً یا بَنِی الکِرامِ فَمَا الْمَوتُ اِلاّ قَنْطَرَهًْ تَعْبُرُ بِکُمْ عَنِ الْبُؤْسِ وَالضَّرَّاءِ اِلَی الْجِنانِ الواسِعَهًْ وَالنِّعَمِ الدّائمهًْ فَاَیُّکُمْ یَکْرَهُ اَنْ یَنْتَقِلَ مِنْ سِجْنٍ اِلی قَصْرٍ وَما هُوَ لاِعْدائِکُمْ اِلاّ کَمَنْ یَنْتَقِلُ من قَصْرٍ اِلی سِجْنٍ وَعَذابٍ اِنَّ اَبِی حَدَّثَّنی عَنْ رَسُولِ اللَّهِ اِنَّ الدُّنْیا سِجْنُ الْمُؤمِنِ وَجَنَّةُ الْکافِر والْمَوْتُ جِسْرُ هُؤُلاءِ اِلی جِنانِهِمْ وَجِسْرُ هؤلاءِ اِلی جَحیمِهِمْ ما کُذِبْتُ وَلا کَذِبْتُ؛ای بزرگ زادگان کرامت، صبر و شکیبایی به خرج دهید که مرگ چیزی جز یک پل نیست که شما را از سختی و رنج عبور داده به بهشت پهناور و نعمتهای همیشگی آن میرساند، چه کسی است که نخواهد از یک زندان به قصری انتقال یابد و همین مرگ برای دشمنان شما مانند آن است که از کاخی به زندان و شکنجهگاه منتقل گردند. پدرم از پیامبر (ص) به من نقل کرد که میفرمود: دنیا برای مؤمن همانند زندان و برای کافر همانند بهشت است. مرگ پلی است که این گروه مؤمن را به بهشتشان میرساند و آن گروه کافر را به جهنمشان. آری، نه دروغ شنیدهام و نه دروغ میگویم».
(بلاغهًْ الحسین، ص ۱۹۰)
منبع: روزنامه کیهان
انتهای پیام/