۲۰ سال پیش با اصل دانستن سقوط نظام بر زمان و چگونگی آن دست به تولیدی رسانه‌ای زد که بازخوانی کارشناسانه آن جالب توجه است.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، کریستین ماریا هایده امانپور (Christiane Maria Heideh Amanpour) معروف به کریستین امانپور خبرنگار معروف انگلیسی-ایرانی-آمریکایی در سال ۱۳۷۸ با حضور در ایران مستندی ساخت که در دوره خود پر سر و صدا و جنجالی بود. وی در ابتدای مصاحبه از خوانندگان می‌پرسد که کار جمهوری اسلامی کی به اتمام خواهد رسید؟ این خبرنگار سرشناس که برای شبکه خبری تلویزیونی سی‌ان‌ان آمریکا کار می‌کرد تحت تاثیر هیجانات دوره موسوم به دوم خرداد؛ سقوط نظام جمهوری اسلامی ایران را قطعی دانسته و به دنبال زمان دقیق آن بود. محتوای مستند بررسی طبقه نوکیسه برآمده از دوره حاکمیت کارگزاران سازندگی و اصلاحات است که مطالباتی مانند مصرف الکل و تفریحات خاص خود را دارد و اینطور نتیجه‌گیری می‌کند که مردم به سمت دیگری رفته و مطالباتشان با مطالبات حکومت در تضاد است و همین باعث تغییر نظام خواهد شد.

چرا پیش بینی هایده محقق نشد؟

اینکه مطالبات مردم چیست و چه خواهد بود، در تمام سال‌های دوره پس از دوم خرداد از طرف عده‌ای به شیوه "سخنگویی با اختیارات تام" دنبال شده است، گویی مردم یا حداقل بخشی از مردم که در طبقه متوسط جدید می‌گنجند؛ طرح مطالبات خود را الی‌الابد به این طیف سپرده‌اند تا هر وقت صلاح دانستند توضیح دهند که مردم به‌دنبال چه چیزی هستند. این گزاره در روز‌های اخیر و با خودسوزی تاسف‌بار یک دختر جوان مجددا طرح شد و مطالبه این شخص که هنوز جزئیات آن روشن نیست، به عنوان مساله اصلی جامعه نمایانده شده است. در واقع می‌توان گفت که این مثال؛ به مانند مسائلی مانند موسیقی، سگ‌گردانی، زیست شبانه و ... کلیشه‌هایی هستند که جریان مذکور به‌عنوان مطالبات اصلی جامعه تبلیغ می‌کند.

این یادداشت به‌دنبال اثبات اینکه این جنس از مطالبات فی‌الذاته درست هستند یا نه، نیست؛ و صرفا می‌خواهد به این سوال پاسخ دهد که آیا می‌توان چنین مطالباتی را مطالبات غایی و اصیل اکثریت جامعه دانست؟

با تاکید بر علم سیاست؛ گفته می‌شود که اگر اکثریت مردم چنین مطالباتی داشته باشند، در ۲۲ سال اخیر نظر خود را تحمیل کرده و ساختار مطلوب خود را پدید می‌آوردند. ملت‌ها در بلندمدت اراده خود را تحمیل کرده و نظام‌هایحکومتی پدید می‌آورندکه مطالبات اصلی آن‌ها را دنبال کند و فلسفه شکل‌گیری انقلاب‌ها (مانند انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ در ایران) هم همین است. از سال ۱۳۷۶ تاکنون انتخابات‌های زیادی برگزار شده و با تحلیل دقیق ماوقع و پیروزی گفتمان‌های متفاوت؛ نمی‌توان ادعا کرد که دیدگاهی خاص؛ به‌طور مطلق و برای همیشه، نظر نهایی ملت است. به همین دلیل برای آزمون این ادعا که مطالبات ملت تغییر کرده و از جنس رفتن زنان به استادیوم، سگ گردانی و امثالهم است یا نه، باید از سایر روش‌های تحقیق مبتنی بر شبیه‌سازی و مقایسه استفاده کرد.

کریستین ماریا هایده امانپور و سایر نمایندگان رسانه‌های غربی بر آنند تا هیجانات جوانی و نوجوانی بخشی از جامعه را به‌عنوان مطالبات اصلی تمام یا بخش قریب به تمام جامعه معرفی کنند. درحالیکه مردم ایران مانند سایر انسان‌ها؛ در بخشی از مطالبات فطری عمل کرده و مبتنی بر خصائل انسانی رفتار می‌کنند. در حقوق؛ از خوبی‌هایی که همه مردم بر سر آن اجماع‌نظر دارند؛ مانند وفای به عهد، راستگویی و ...؛ به قواعد آمره تعبیر می‌شود؛ بنابراین مطالبات همه انسان‌ها در بخش‌های زیادی مانند عدالت‌خواهی، اعتماد متقابل بین مردم و دولت و ... ارزش‌های مشترک است و در همه‌جای جهان طرفدار دارد. بخشی از مطالبات مردم هم به ارزش‌های فرهنگی جوامع باز می‌گردد که از آن به عرف تعبیر می‌شود که الزاما به معنای بد بودن و یا خوب بودن نیست و تفاوت را نشان می‌دهد.

همان اندازه مطالبات طبقه نوکیسه ایرانی به مطالبات نوکیسه‌گان عرب حاشیه خلیج فارس، کودتاچیان آمریکای لاتین، دیکتاتور‌های آفریقایی یا الیگارش‌های روس و مانند این‌ها شبیه است که در همه این کشور‌ها اقلیت هستند و مورد حمایت رسانه‌های غربی، مطالبات مردم عادی در این کشور‌ها هم مانند عدالت خواهی و زندگی پاکیزه بدون تعدی به حقوق دیگران؛ به مطالبات مردم عادی ایران شبیه است. چنانچه در آمریکای جنوبی و یا اروپای شرقی که از نظر بافت فرهنگی جوامعی بسیار باز و مبتنی بر سهل‌گیری اخلاقی دارند، مردم همواره بر پرچم ضدامپریالیست‌ها جمع شده و با غرب مبارزه کرده‌اند، و در مقابل؛ دولت‌های غربی هم؛ در یک قرن اخیر آمریکا؛ با کودتا‌های مختلف، از سرنگونی مصدق گرفته تا بیش از ۴۰۰ کودتا در آمریکای لاتین و ده‌ها کودتا در سایر نقاط جهان در مقابل مردم ایستاده است.

در جوامع پیچیده امروزی که میلیارد‌ها نفر برای بقا تلاش می‌کنند و ده‌ها یا صد‌ها میلیون نفر سر گرسنه بر بالین می‌گذارند؛ ازجمله در ایران کنونی که در دوران بد اقتصادی به سر می‌برد؛ مطالبه مردم اجرای قانون و تحقق عدالت اجتماعی است یا ژست‌های خرده‌بورژوازی که مانده است پول‌های بادآورده خود را چگونه خرج کند تا هیجان بیشتری داشته باشد؟

آیا می‌توان پذیرفت؛ در سالی که دوره زمانی خانه‌دار شدن مردم به ۵۳ سال افزایش یافته، نابرابری برای ششمین سال و به‌طور ممتد افزایش یافته، نرخ تورم رسمی در مرز ۵۰ درصد است و دسترسی مردم به منابع بانکی به‌نحو دردناکی به سمت محال میل می‌کند؛ مطالبه مردم رفتن دختران به استادیوم‌های فوتبالی باشد که مردان هم جرات نمی‌کنند با خیال آسوده بروند و غرق در تنش، دعوا و فحاشی است و اثری از فرهنگ در آن دیده نمی‌شود؟

بی‌توجهی مردم به جنجال‌های حاشیه‌ای درباره مسائلی که ذکر شد نشان می‌دهد که جامعه رشد کرده و نمی‌توان آنرا فریب داد و مطالبات طبقه‌ای (طبقه نوکیسه) را به جای مطالبات عام و فراگیر جا زد. گسترش اخبار مطالب حاشیه‌ای مانند خودسوزی اخیر حتی در شبکه‌های اجتماعی قابل توجه نیست و بسیاری از مردم در حد شنیدن سخت خبر هم از آن مطلع نمی‌شوند و آنرا دنبال نمی‌کنند.

آنچه باعث شده پیش‌بینی امثال امانپور محقق نشود و نظام با قدرت بیشتر ادامه یابد؛ این است که مطالبات اصیل مردم در چارچوب نظام محقق می‌شود که در رویکرد جدید دستگاه قضائی قابل بررسی است، نه جنجال‌های طبقه الیگارش نوکیسه‌ای که متهم اصلی در نارضایتی مردم است و منافع خود را در تضاد با منافع مردم و مبتنی بر غارت سهم مردم از بیت‌المال تعریف کرده است.

منبع: تسنیم

انتهای پیام/

 

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.