بی دلیل نیست که رهبر عزیز انقلاب علیرغم تشبیه وضعیت فعلی کشور توسط برخي به شعب ابیطالب، موقعیت کنونی را شرایط بدر و خیبر می دانند.

به گزارش وب گردی باشگاه خبرنگاران، وبلاگ هفت گنبد در آخرین مطلب خود نوشت:

سیر روابط میان کشورها و دولتها طی سده اخیر نشان می دهد تخاصم یک ابرقدرت با حاکمیت کشوری که به مراتب دارای قدرت کمتری است معمولا به طور خودکار منجر به تغییر یا حذف آن حکومت مي شود.تفاوتی هم ندارد این حکومت صبغه مردمی و مستقل داشته یا وابسته باشد.

پدیده نظام جمهوری اسلامی ایران از نگاه غرب _به دلایلی که در این مقال نمی گنجد_یک استثنا است، چرا که سابق بر این حکومت، حتی یک اخم ابرقدرتی چون امریکا باعث تغییر نظام سیاسی چند کشور می شد.

نظام اسلامی ایران نه تنها بدون وابستگی به دو ابر قدرت بزرگ وقت شکل گرفت، نه تنها ترفندهای نظامی و اقتصادی و اجتماعی که هر کدامشان برای پیچیدن نسخه سرزمینی یک کشور هم کافی بود را دفع کرد، بلکه طی 30 سال چنان خود را به معادلات سیاسی جهان تحمیل کرد که اکنون به عنوان یکی از قدرتهای تاثیر گذار درمنطه و جهان مطرح شده است.

قدرتهایی که سابقا با خوش بینی تلاش می کردند با دست نشانده دست چندمی مثل صدام، ایران را تجزیه و نظام اسلامی را ساقط کنند، حالا مستقیما و بارها درخواست تعامل مستقیم با مسئولین ایرانی برای بررسی مسائل بین المللی را می دهند.

حاكمان حال حاضر امریکا يعني دموکراتها که خودشان اعلام می کنند نامه نگرانی از انسداد تنگه هرمز را برای رهبر انقلاب ایران ارسال کرده اند و درخواست برقراری خط تماس مستقیم می دهند، همانهایی هستند که می خواستند برای آزادی گروگانهای سفارت امریکا بدون همکاری نظامی با همپیمانان خود در تهران عملیات نظامی کنند.طبیعی است تغییر گفتمان آنان ناشی از ثبات موجود در کشور و نفوذ سیاسی در منطقه و حتی جهان است.

از جهتي بسیار ساده لوحانه است اگر تصور کنیم تغییر لحن مقطعی امریکا در برهه های متفاوت، ناشی از تغییر راهبرد برانداری نظام اسلامی است.البته می توان این تغییر ادبیات ها را مقیاسی برای شدت و ضعف حرکت در مسیراصولی انقلاب محسوب کرد.

همه ما می دانیم اوباما مانند سایر کاندیداهای ریاست جمهوری امریکا که هنوز تفاوت میان ایران و عراق را نمی دانند، آنقدر دارای ذكاوت سیاسی نیست تا در وضعیت فعلی که تنش سیاسی میان دوکشور شعله کشیده، یکباره نامه ای به رهبر انقلاب بنویسد و بگوید ما از بستن تنگه هرمز نگرانیم.سوال اینجاست؛ چرا باید خبر نگارش این نامه در برهه ای که مقامات امریکایی بر طبل تحریم نفتی ایران می کوبند از سوی رسانه هاي خود آنان منتشر شود_حال اینکه ممکن است این نامه مدتها قبل نوشته شده باشد_؟آیا انتشارارسال این نامه از سوی کشوری که با ادبیات متکبرانه با دنیا صحبت می کند، یک استیصال سیاسی نیست؟ و اگر هست چه نفعی در این انتشار است که بر هزینه هنگفت تنازل امریکا از ادبیات مستکبرانه می چربد؟

 

اگر چه طرح جامع براندازی امریکا که ما از آن بعنوان فتنه 88 یاد می کنیم شکست خورده، اما حقیقت این است که همانقدر که اعتماد مردم به نظام و همبستگی ملی تا به حال همه ترفند ها را خنثی کرده، افتراق و انفکاک میان مردم و ناامیدی از کارآمدی نظام و عدول انقلاب از آرمانهای اساسی اش می تواند پاشنه آشیل نظام اسلامی باشد.

به نظر می رسد سیاستگزاران کاخ سفید نیز این نقطه قوت را هدف گرفته اند و مترصدند با تاکتیک هایی_ که از نگاه خودشان زیرکانه است_اهداف فوق را محقق کنند و البته در این میان از واکنش های مسئولین نظام نیز بهره بگیرند.

گزارش هم غرض و هم زمان آمانو و احمد شهید، تبلیغات گسترده روی تحریم های نفتی ایران، ترور دانشمند هسته ای، اخلال در نظام اقتصادی ایران به منظور توقف اجرای طرح هدفمندی بخشی از فشارهایی هستند که با کمترین فاصله با ارسال این نامه به کشور وارد شد و مهمترين هدف آن به ستوه آمدن مردم و انصراف از مقاومت است.

از سویی نامه در شرایطی ارسال می شود که تعاملات هسته ای متوقف شده اما سانتریفیوژ های ایران در حال غنی سازی هستند، تحریمهای شکننده و اخلال در نظام اقتصادی ایران مانع اجرای طرح هدفمندی نشده و ثبات نسبی موجود کشور، نوید برگزاری انتخاباتی را می دهد که وابستگان فکری غرب کمترین اقبال را در ورود به مجلس دارند.

لاف تحریم نفتی ایران هم با واکنش جدی نظامی در تنگه هرمز مواجه شده و ادامه بازی برای غرب پرهزینه تر از ایران است.

در این شرایط آشفتگی اقتصاد اروپا و امریکا نیز مزیدی بر علت آشفتگی سیاستگزاران خاور میانه شده و منجر به ارسال نامه به رهبر انقلاب شده است.لکن حتي اگر ارسال این نامه را چند باره و عادي و در راستای کاهش تنش میان دوکشور بدانیم، اما انتحارکاخ سفید زمانی است که وقتی با عدم پاسخ ایران مواجه می شود، ارسال نامه را اعلان می کند در حقیقت چوب حراج به تمام بلوف های ماههای اخیر می زند.

بی دلیل نیست که رهبر عزیز انقلاب علیرغم تشبیه وضعیت فعلی کشور توسط برخي به شعب ابیطالب، موقعیت کنونی را شرایط بدر و خیبر می دانند.

به نظر می رسد این تعبیر بی ارتباط با ارسال نامه اوباما نباشد، چرا که اگر عدم پاسخگویی به این نامه ورق دیگری از عزت ایران و نزول هیمنه استکباری امریکای است، انتشار خبر ارسال نامه از سوی رسانه های امریکایی در حقیقت ناشی از اوج انفعال برابر این عدم پاسخ است.شاید باز هم مثل گذشته، سناریو نویسان کودن امریکایی بر این باورند که جمیع فشارهای موجود با انتشار خبر این نامه دست به دست هم می دهند ونظام را وادار به پاسخگویی رسمی و برقراری تعامل با شیطان بزرگ می کنند و نهایتا با جنجال رسانه ای به منظور تحمیل ناامیدی به درون جامعه ایران، مدعي مي شوند نظام اسلامی با امریکا وارد مذاکره شده است.

امروز خوب می شود فهمید برقراری رابطه با امریکا، بیش از اینکه به ضررما باشد به نفع آنهاست و همین عدم رابطه سی ساله است که باعث شده آنها هنوز نتوانند برداشت جامعي ازوضعیت سیاسی داخل ایران داشته باشند.

سلوک رهبر انقلاب نیز طی 22 سال گذشته ثابت کرده هرجا ذره ای عقب نشینی از آرمانهای انقلاب و امام مطرح شده، ایشان اولین کسی بوده اند که پای استقلال کشور و مبانی انقلاب قاطعانه ایستاده اند و اکنون نیز امریکا مصداق بارز معارض با آرمانهای انقلاب، منافع ملی و حتی استقلال ارضی ایران اسلامی است.

این غرور مقدس سی ساله و پایمردی یکپارچه برابر شیطان بزرگ بوده که اکنون کشور ایران را به یک بازیگر قدرتمند معادلات جهانی تبدیل کرده است.

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.