به گزارش گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از بیرجند ماجرای طبس، حکایت یک تجاوز آمریکایی شکست خورده است. این واقعه نقشه نظامی آمریکا برای رهایی جاسوسان آمریکایی در تهران بود که تحت عنوان دیپلمات و کارکنان سفارت آمریکا در حال جاسوسی و طراحی نقشه برای براندازی نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران بودند و با اقدام دانشجویان پیرو خط امام در آبان ۵۸ به اسارت درآمده بودند.
آمریکا برای نجات جاسوسانش اقدامی نظامی و ضربتی طراحی کرده بود تا شاید بتواند با کمترین سطح از درگیری ماجرای اسارت جاسوسان و تسخیر لانه جاسوسی اش در تهران را خاتمه دهد.بدین منظور از یک ماه پس از اشغال لانه جاسوسی، نیروهایی موسوم به «دلتا» چند ماه در «فورت برگ» آمریکا آموزش نظامی دیده و در فرودگاه کارولینای شمالی تمرین کردند. این نیروها پیش از شروع عملیات نیز به پایگاههایی در مصر و عمان منتقل شده بودند تا عملیات «پنجه عقاب» را اجرا کنند.
عملیات در چهارم اردیبهشت ۱۳۵۹ (۲۴ آوریل ۱۹۸۰) با کمک برخی کشورهای عربی و همسایه ایران آغاز میشد. قرار بود نیروهای عملیاتی با چرخ¬بال از طبس به سوی تهران حرکت کنند و در ورزشگاه امجدیه (شهید شیرودی) فرود آیند. سپس با لباس مبدل، به سفارت آمریکا در تهران حمله و گروگانهای خود را آزاد کنند. طبق این نقشه، آنان پس از پایان فعالیت شان، از همین راه به طبس باز میگشتند و از آنجا با هواپیما از ایران خارج میشدند.
یک روز پس از این که یک گروه جاسوس از صلیب سرخ بین المللى در ملاقات با گروگان ها مشخص کرد که تمام گروگان ها در سفارت به سر می برند، کارتر رئیس جمهور آمریکا در دفتر کارش، کلمه رمز «بروید» را که اعلام کننده آغاز حمله بود، صادر کرد.
عملیات در غروب روز پنجشنبه، ۴ اردیبهشت ۱۳۵۸ شروع شد و شش فروند هواپیماى سى - ۱۳۰ و نود نفر از کماندوهاى آمریکا موسوم به نیروهاى دلتا، از قاهره به ناو هواپیمابر نیمیتز در دریاى عمان منتقل شدند.
نیمه شب پنجشنبه مطابق با ساعت ۱۳ به وقت واشنگتن، هواپیماهاى مذکور و هشت فروند هلى¬کوپتر نفربر، از عرشه ناو هواپیمابر نیمیتز برخاستند و با پرواز در ارتفاع کم و با استفاده از نقاط کور رادار، راهى ایران شدند.
پس از ورود به حریم ایران اسلامى، یکى از هلیکوپترها در ۱۲۰ کیلومترى شهر راور کرمان دچار نقص شد و ناگزیر فرود آمد. سرنشینان این هلیکوپتر به هلیکوپتر دیگرى منتقل شدند و پس از طى مسافتى و با توجه به وقوع طوفان شن، دستگاه هیدرولیک این هلیکوپتر نیز از کار افتاد؛ اما توانست خود را به ناو هواپیمابر نیمیتز برساند.
در هر صورت، شش فروند هواپیماى سى - ۱۳۰ و شش فروند هلیکوپتر، در محل مورد نظر واقع در صحراى طبس در تاریکى شب فرود آمدند.در حال سوختگیرى هلیکوپترها براى اجراى مرحله بعدى عملیات، یکى دیگر از هلیکوپترها دچار نقص فنى شد. با از کار افتادن این هلیکوپتر، تمام برنامه هاى آمریکایی ها به هم خورد؛ زیرا آنها با محاسباتى که انجام داده بودند، براى انجام مرحله بعدى عملیات، حداقل به شش فروند هلیکوپتر نیاز داشتند.
واقعیت به ناو نیمیتز و از آن جا به کاخ سفید گزارش شد و از رئیس جمهور کسب تکلیف شد. کارتر دستور توقف عملیات و عقب نشینى را صادر کرد؛ اما نیروهای آمریکایی در طوفان شن گرفتار شدند. هواپیماها و هلى-کوپترهاى آمریکایى در حال برخاستن از زمین، دچار مشکل شدند.
یک هواپیما و یک فروند هلیکوپتر با هم برخورد کردند و هر دو آتش گرفتند. بر اثر حادثه، هشت تن از آمریکایی ها کشته شدند و بقیه پنج فروند هواپیماى سى-۱۳۰ نیز از خاک ایران فرار کردند.
برژینسکى مشاور امنیت ملی رئیس جمهور آمریکا حالت کارتر را پس از صدور دستور توقف عملیات و عقب نشینى و آتش گرفتن هواپیما و هلیکوپتر آمریکایى چنین توصیف کرده است «وى بعداً سرش را میان دو دستش گرفت و به مدت چند ثانیه روى میز گذاشت... با شنیدن این خبر، مانند مار زخمى به خود پیچید و آثار درد و نگرانى بر تمامى صورت او آشکار شد و به اطرافیانش بد و بى راه می گفت».
حضرت امام خلاصه این شکست تاریخی را اینطور روایت کردند: «هلیکوپترهای آقای کارتر را ما ساقط کردیم؟! خدا ساقط کرد، شنها ساقط کردند، شنها مامور خدا بودند».
احمد حبیبی یکی از نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود که در زمان حمله نیروهای نظامی به صحرای طبس به منطقه اعزام میشود. به اعتقاد او آمریکاییها با آمدن به ایران بدنبال براندازی نظام نوپای ما بودند چراکه هنوز ۱۵ ماه از انقلاب نگذشته بود.
«انقلاب ما که پیروز شد سیلی محکمی بر پیکر آمریکا و استکبار بود و روز و شب به فکر براندازی این انقلاب بودند. عملیات پنجه عقاب هم یکی از این طرحها بود؛ که آمریکاییها برای این عملیات تمام جوانب داخلی و خارجی را در نظر گرفته بودند.»
حبیبی با اشاره به حضورش در زمان شکست آمریکا در صحرای طبس در این شهرستان اظهار کرد: من در ۱۳۵۹ در سپاه طبس مشغول به خدمت بودم که در چهارم اردیبشهت ماه همان سال، از طریق پاسگاه رباط خان خبر حمله قاچاقچیان در مسیر راه به یک اتوبوس مسافربری و تانکر سوخت را شنیدم. از طرف سپاه برای پیگیری مامور بررسی موضوع شدیم.
این شاهد عینی ادامه داد: وقتی به محل رسیدیم، یک فروند هواپیمای سی۱۳۰ با چند هلی کوپتر آمریکایی آتش گرفته و هشت جنازه نیز در لابه لای آهنها در حال سوختن بود.
وی با بیان اینکه بوی تعفن آوری فضای آرام و پاک صحرا را فرا گرفته بود، گفت: بعد از تحقیق متوجه شدم که ۱۸ فروند هلی کوپتر و یک هواپیمای سی۱۳۰ از آمریکا به بهانه آزاد کردن گروگان و با هدف براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران مخفیانه قصد ورود به ایران را داشتهاند.
حبیبی با اشاره به گرفتار شدن آنها در طوفان شن، بیان کرد: این طوفان ساعت دو نیم شب باعث کاهش دید خلبان یک فروند هلیکوپتر شده و در نتیجه با هواپیمای سی۱۳۰ که در حال سوخت گیری بوده است، برخورد میکند.
وی ادامه داد: از ۱۸ فروند هلیکوپتر و دیگر امکانات آمریکا، ۵ فروند نیز هنوز دچار آتش سوزی نشده و اسناد مهمی در آن قرار داشت.
حبیبی با بیان اینکه آمریکا از دستگاهی که در داخل یکی از این هلیکوپترها قرار داشت متوجه حضور ما شده بود، افزود: بدین وسیله نیروهای نفوذی آمریکا با استفاده از دو هواپیمای فانتوم تیراندازی کرده و ما را به صورت هشداری از محل اندکی دور کردند و معلوم بود نمیخواهند دست ما به اسناد و مدارک داخل هلیکوپتر برسد.
وی ادامه داد: بعد از نیم ساعت چند نفر از سپاه یزد به فرماندهی شهید «محمد منتظر قائم» آمدند و قرار بر این شد که من و محمد برای برداشتن اسناد به داخل هلی کوپتر آمریکایی برویم و ما بقی نیز از محل فاصله بگیرند.
شاهد عینی حادثه با بیان اینکه محمد به طرف هلی کوپتر رفت و من هم منتظر وی ماندم، افزود: هنوز چیزی نگذشته بود که دو فروند هواپیمای فانتوم برگشتند و از فاصله صد متری زمین تیراندازی کردند و انفجار عظیمی در هلی کوپتر رخ داد. محمد در حال پایین آمدن از پلههای هلی کوپتر بود که در انفجار به شهادت رسید.
اخوان یکی دیگر از شاهدان عینی، این واقعه را اینگونه برای ما روایت میکند.
او میگوید: «در زمان واقعه ۵ اردیبهشت طبس که همان تجاوز هواپیماهای آمریکایی بود من مسئولیت قائم مقامی کمیته انقلاب اسلامی و همچنین مسئول سپاه پاسداران انقلاب اسلامی طبس را بر عهده داشتم. نزدیک صبح بود که از کمیته انقلاب اسلامی دنبالم آمدند. کمیته مرا خواسته بود».
راوی حادثه طبس بیان کرد: زمانی که رسیدم از پاسگاه رباط خان به من اطلاع دادند که نیروهای آمریکایی به طبس حمله کرده و به سمت شهر نزدیک میشوند. سنگرها جلوی کمیته و نگهبانی آماده باش بودند. یک ماشین را برای بررسی و گشت زنی به منطقه رباط خان اعزام کردم تا در جریان حادثه قراربگیریم.
اخوان میگفت: «چون به تازگی در طبس زلزله شده بود و همه در یک مکان اسکان داده شده بودند حدس زدم نیروهای آمریکایی میخواهند در مقابل گروگانهای سفارت آمریکا در تهران، شهر طبس را به گروگان بگیرند و یک حالت تبادل اسرا باشد».
به گفته راوی حادثه طبس اخباری که بدست شان میرسید به کمیته انقلاب خراسان بزرگ و سپاه پاسداران در مشهد و همچنین تهران اطلاع میدادند.
وی ادامه داد: در حین بررسی حادثه بودیم که شهردار طبس به من رسید و گفت: آقای اخوان اخبار جدید را از رادیو خارجی شنیدم و مأموریت هواپیماهای آمریکا در طبس شکست خورده و به عقب برگشتند.
اخوان بیان کرد: من به نیروهای اعزامی به منطقه اطلاع دادم تیراندازی و عملیاتی را انجام ندهند. در آن زمان که سلم آبادی مسئول سپاه پاسداران مشهد و چند نفر دیگر در آنجا بودند. آقایی که از قبل آنجا بود و خود را زمانی معرفی کرده بود، گفت: نه بمباران کنید و نیروهای خارجی رو همه را بزنید و از بین بروند که با هم بحثمان شد. بعدها هم متوجه شدیم وی رئیس هیئت جاسوسی بوده، کارش شناخت منطقه بوده است.
این شاهد عینی با اشاره به اظهارات مسافران اتوبوس یزد – مشهد که غروب روز حادثه در مسیر جاده در حرکت بوده و چند ساعتی گروگان آمریکاییها بودند، میگوید: مسافران گفتند که در مسیر مشهد در حرکت بودیم که نزدیک رباط خان جلوی ما را گرفتند و دیدیم تعدادی هلیکوپتر این طرف و آن طرف جاده مستقر هستند. یک ایرانی بود که چشمهای ما را بست و از اتوبوس پیاده مان کرد. گفتیم ما را کجا میبرید. در جوابمان گفت: جایی که عرب نی بیاندازد.
ما را سوار هواپیما کرد و ما خیلی نالان بودیم و همه امام رضا را صدا میزدند. یک دفعه نوری از سمت طبس آمد و تمام بیابان روشن شد. بعد از آن ما را پیاده کردند و گفت لیاقت نداشتیم شما را ببریم و ما را برگرداند به سمت اتوبوس مان کنار جاده. چند تیر هوایی شلیک کرد و همه ما را در اتوبوس خواباندند و سرهای همه پایین بود. یکی از مسافران که دیگر تحمل فشار نداشت سرش را بلند و گفت کسی نیست. از آنجا همگی مان به سمت پاسگاه رباط خوان فرار کردیم و به نیرویهای پاسگاه اطلاع دادیم.
اخوان ادامه داد: بعد از اینکه برنامه آمریکاییها شکست میخورد، آمریکاییها به سمت یک ماشین تانکر سوخت رسان که به سمت یزد در حرکت بوده شلیک میکنند و راننده که فکر میکند تیراندازها قاچاقچی هستند خود را از ماشین به سمت بیرون پرت میکند، اما ماشینش منفجر میشود.
این راننده هم جریان را به پاسگاه یزد اطلاع میدهد و نیروهای این پاسگاه هم به فرماندهی شهید منتظر قائم به منطقه اعزام میشوند. در آنجا جنگندهها شروع به بمباران میکنند و منتظر قائم در این حادثه شهید میشود.
شهید محمد منتظر قائم تنها شهید این واقعه بود. خانم مدرس ثانوی همسر شهید منتظر قائم با بیان اینکه سه سال در کنار شهید خانه داری و سی سال به عزتش آبرومند زندگی کردم، افزود: باعث افتخار است که امروز مردم شریف کشورمان اینگونه پنجم اردیبهشت ماه را گرامی میدارند و مطمئن هستم که شهید نیز خوشحال است.
مدرس ثانوی در بیان خصوصیات شهید منتظر قائم، اظهار کرد: محمد از هیچ کاری ترس نداشت و چای را خودش دم کرده و برای نیروهای سپاه میریخت.
وی ادامه داد: محمد فردی صبور و متواضع بود و پرخاشگری را نیز دوست نداشت.
مدرس ثانوی در بیان خاطرهای از شهادت همسرش، گفت: دو روز از او خبری نداشتم و سپاه یزد در تماس تلفنی فقط میگفت که محمد به ماموریت رفته است.
وی با بیان اینکه خبرشهادت محمد را هیچ کس به من نمیگفت، افزود: یک روز که برای انجام کاری از خانه بیرون امده بودم متوجه تعطیلی ادارهها و مغازهها شدم.
مدرس ثانوی ادامه داد: هر کس که مرا میشناخت در مورد شهادت محمد چیزی نگفت، اما راننده تاکسی که شناختی از من نداشت، خبر شهادت محمد را به من داد.
همسر شهید منتظر قائم اظهار کرد: محمد نیز مانند دیگر شهیدان در راه اسلام به شهادت رسیده و از جوانان خواستارم این راه را ادامه دهند.
وی با بیان اینکه آمریکا همواره برای براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران توطئه میکند، افزود: باید برنامه هایش به گوش عموم مردم برسد تا اهداف شوم دشمن آگاه شوند.
مدرس ثانوی با تاکید بر اینکه نباید حادثه طبس فراموش شود، تاکید کرد: از مسئولان و جوانان خواستارم راه شهیدم را ادامه داده و پرچم اسلام را زمین نگذارند.
وقوع حادثه طبس و معجزات و امدادهای الهی که در آن شکل گرفت راوی حکایتی است که بارها و بارها مشابه آن در ادوار مختلف و در عرصههای پیکار حق علیه باطل رخ داده و مرور آن تفسیرگر یک واقعیت است «یدالله فوق ایدیهم».
دستان خدا این بار در صحرایی برهوت و آرام بر دل دژخیمانی لرزه افکند که هرگز توان تحمل آرامش در کشوری اسلامی و گسترش بساط عدل الهی را نداشتند.
گزارش از طیبه اکبرآبادی
انتهای پیام / ط آ