کوبا از آغاز جنگ اسپانیا و آمریکا تا سال ۱۹۰۲ تحت قیمومیت ایلات متحده آمریکا بود و در سال همان سال به طور رسمی مستقل شد و جمهوری کوبا نام گرفت.

 به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، کشور کوبا از جمله اولین مناطقی بود که اروپایی‌ها به رهبری کریستف کلمب دریانورد ایتالیایی که برای دربار اسپانیا کار می‌کرد، کشف شد. کلمب در وصف کوبا چنین گفت: «از سرزمین کوبا زیباتر هرگز ندیده است.» این کشور تا سال ۱۸۹۸ مستعمره اسپانیا بود.


بیشتربخوانید : مراسم شصت سالگی انقلاب کوبا + فیلم


کوبا از این سال که جنگ‌های اسپانیا و امریکا درگرفت تا سال ۱۹۰۲ تحت قیمومیت ایالات متحده بود و در سال ۱۹۰۲ به‌صورت رسمی مستقل شد و نام جمهوری کوبا به خود گرفت و قانون اساسی این کشور تدوین شد. این کشور کوچک امریکای مرکزی در اوایل نیمه دوم قرن بیستم، کانون اصلی توجهات بین‌المللی شد. انقلاب کوبا به سال ۱۹۵۹ به رهبری افرادی همچون فیدل کاسترو و ارنستو چه گوارا و سپس درگیری این کشور در بحران‌های جنگ سرد میان دو بلوک شرق و غرب (بواسطه موقعیت سوق‌الجیشی این کشور و نزدیکی به امریکا) از جمله دلایل اصلی این توجه بود. کشور کوبا بین سال‌های ۱۹۰۲ تا سال ۱۹۳۴ زمامداران مختلفی را تجربه کرد تا اینکه در این سال ژنرال ارتش کوبا، فولخنثیو باتیستا زمام امور را در دست گرفت. باتیستا از سال ۱۹۵۲ به کمک امریکا سعی در تحکیم قدرت خود در کوبا داشت؛ این زمان دورانی است که جنگ جهانی دوم به پایان رسیده و جنگ سرد به رهبری امریکا و شوروی آغاز شده است و هر کدام از این دو بلوک سعی در یارگیری در عرصه بین‌المللی دارند. در سال ۱۹۵۲ باتیستا که در جریان انتخابات ریاست جمهوری کوبا، بخت و اقبال کمی داشت و نفر سوم انتخابات بود، با کمک امریکا دست به کودتا زد و قدرت را در دست گرفت.

وی تا سال ۱۹۵۹ که انقلاب این کشور به پیروزی رسید، دیکتاتور و فرمانروای خودکامه کوبا بود. اما باید بررسی کرد که چه عواملی باعث انقلاب کوبا و روی کار آمدن فیدل کاسترو در این کشور شد. ژان پل سارتر فیلسوف فرانسوی که اندکی بعد از انقلاب به کوبا سفر کرد و با رهبران اصلی انقلاب این کشور ملاقات کرد، در خصوص شرایط اقتصادی کوبا پیش از انقلاب و دوران باتیستا چنین می‌گوید: «ثروت در کوبا عبارت است از زمین. زمین است که به چند خانوار محدود، میلیاردر‌ها و مقامات اشرافی، اعتبار بخشیده است. بورژوا‌ها به ملاحظه ظاهر، چنان انگاشته‌اند که سود‌های ارضی ثبات بیشتری در بر دارد و از آنجا که زمین به حد کفایت وجود نداشت، به اراضی شهر‌ها روی آورده‌اند و، چون نمی‌توانستند روی آن زمین‌ها کشت کنند، دست به ساخت مستغلات زده‌اند و ثبات فریب دهنده اجاره‌گیری را بر صناعت ترجیح داده‌اند... پولدار‌های کوچک این کشور فقیر، به تحریک باتیستا و سفته‌بازانی که دور و بر او بوده‌اند بدون عاقبت کار، دیوانه‌وار به رقابت با میامی امریکا برخاسته‌اند و امروز آن بنا‌های عالی، روی دستشان مانده است... در امریکا ابتدا ماشین وارد میدان شد و بر اثر آن، سبک معماری اینگونه ساختمان‌ها پدید آمد. در کوبا، مسابقه آسمانخراش‌سازی تنها این معنی را در بر دارد که بورژوازی محافظه کار سخت پافشاری می‌ورزیده است تا کشور صنعتی نگردد.»

بین سال‌های ۱۹۳۷ تا ۱۹۴۴ حزب کمونیست کوبا توانست رهبری اتحادیه‌های مهم کارگری آن کشور را در دست گیرد و به برکت سیاست‌های اصلاح‌طلبانه این حزب و مماشات با دولت‌های وقت، کارگران سازمان یافته در اتحادیه‌ها، امتیازاتی به دست آوردند. شورش‌های دانشجویی و کارگری سال ۱۹۳۹ منجر به تحرکاتی در مجلس کوبا شد که نتیجه آن تدوین قانون اساسی جدید بود که به قانون اساسی سال ۱۹۴۰ موسوم شد. بر طبق این قانون، ایجاد پست نخست‌وزیری، نظام پارلمانی چند حزبی، حداقل دستمزد و حداکثر ساعات کار، تساوی حقوقی زن و مرد و ملی شدن منابع زیرزمینی پیش‌بینی شده بود. در یازدهم مارس سال ۱۹۵۲ باتیستا کودتا کرد؛ در پی این کودتا قانون اساسی ۱۹۴۰ و فعالیت قوه مقننه معلق شد. اعتراضات دانشجویان بشدت توسط ارتش سرکوب شد و فعالیت اتحادیه‌ها و مطبوعات نیز محدود گشت. این شرایط به علاوه مناسبات فئودالی بازمانده از دوران استعمار اسپانیا بر کوبا و همچنین همان‌طور که عنوان شد، رقابت دو بلوک شرق و غرب، شرایط برای وقوع انقلاب در کوبا را فراهم کرد. قدر مسلم انقلاب کوبا و انقلابیون آن، الهامبخش بسیاری از انقلابیون سراسر جهان بودند که در قرن بیستم رخ داد. به جز فیدل کاسترو، مهم‌ترین و شناخته شده‌ترین شخصیت انقلابی کوبا، ارنستو چه گوارا پزشک آرژانتینی بود که شخصیت کاریزماتیک وی و نحوه مرگ او، تبلور ویژه‌ای در بین انقلابیون، عرصه هنر (سینما، موسیقی، شعر، گرافیک و...) و تولیدکنندگان بزرگ محصولاتی نظیر پوشاک، کیف، لیوان و سایر ملزومات با تصویر «چه» حتی در کشور‌های غربی شد که این امر همچنان تداوم دارد.

چه گوارا در اوایل دهه ۱۹۵۰ به مسافرت در نقاط مختلف امریکای لاتین پرداخت و از نزدیک با رنج‌ها و آلام مردم امریکای لاتین آشنا شد؛ این مسأله از او یک انقلابی تمام عیار ساخت. چه گوارا در سال ۱۹۵۴ با برادران کاسترو (فیدل و رائول) آشنا شد و به انقلابیون کوبایی پیوست. چه گوارا در حالی با برادران کاسترو در پایتخت مکزیک ملاقات کرد که ایشان قصد تدارک حمله‌ای فراگیر به کوبا را داشتند؛ از این ملاقات و همراهی در تاریخ با عنوان جنبش ۲۶ جولای نام برده می‌شود.

از سال ۱۹۵۵ فیدل کاسترو و ارنستو چه گوارا تلاش خود را برای براندازی حکومت دست نشانده امریکا یعنی باتیستا آغاز کردند، ایشان به همراه ۸۰ تن دیگر وارد سواحل کوبا شدند، اما اکثریت ایشان توسط ارتش باتیستا (به جز ۱۶ نفر از جمله چه گوارا و کاسترو) قلع و قمع شدند. با این حال انقلابیون کوبایی به تلاش خود ادامه دادند تا آنکه باتیستا در ژانویه ۱۹۵۹ فرار کرد و کاسترو بر کوبا مسلط شد.

امروزه با گذشت چندین دهه از انقلاب کوبا، بهتر می‌توان در خصوص عملکرد انقلابیون کوبا اظهار نظر کرد؛ اختلاف نظر چه گوارا و فیدل و درنهایت کشته شدن او در بولیوی توسط نیرو‌های نظامی آن کشور با راهنمایی سازمان سیا و اینکه آیا اگر چه گوارا زنده می‌ماند چقدر با اقدامات فیدل همراهی می‌کرد؟ خود موضوع مفصلی است که در این مقال نمی‌گنجد، اما باید گفت: کشور کوبا در سال‌های بعد از انقلاب خود تاکنون، اگرچه پیشرفت‌هایی در زمینه پزشکی و آموزش همگانی و حتی در مقطعی جهانگردی و صنعت توریسم داشت، به طور کلی در عرصه‌های دیگر از جمله صنعتی، اقتصادی، افزایش درآمد سرانه و مهار فقر در این کشور تک محصولی، توفیق چندانی حاصل نکرد که اصلاحات انجام شده در این کشور طی سال‌های اخیر و دگرگونی برخی اصول انقلاب ۱۹۵۹، در راستای جبران همین عقب ماندگی‌ها است.

منبع: روزنامه ایران

انتهای پیام/

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.