به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، روزنامهها در صفحات خود اخبار، یادداشت، سرمقاله و عناوین ویژه و اختصاصی دارند که بر اساس اتفاقات روز منتشر میشود. همچنین جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای در رسانهها نیز دارد.
یادداشت، سرمقاله، عناوین و گزارشات ویژه روزنامههای و جراید سراسر کشور بیستم و ششم آذر ماه به شرح زیر است:
یمن، حق به حقدار میرسد
سعدالله زارعی در یادداشت امروز روزنامه کیهان به بررسی ۶ مورد مهم در باب شرایط یمن پرداخته و نوشته؛ حدیده هفت ماه پس از درگیری شدید و مداوم با نیروهای «ائتلاف متجاوز» از فردا به «آرامش نسبی» میرسد و این به آن معناست که برنامه پرهزینه و پرطمطراق غربی- عربی علیه یک ملت غیور به شکست انجامیده است. در واقع در مذاکرات هفته پیش استکهلم مردم یمن به یک پیروزی بزرگ سیاسی دست پیدا کردند که برخاسته از پیروزی آنان در میدانهای سخت نبرد بود. در این خصوص گفتنیهایی وجود دارد:
۱- ائتلاف غربی- عربی از اوایل ماه رمضان گذشته با شعار «تصرف حدیده آغاز تغییر معادلات» به صحنه آمد و به گمان آنکه میتواند در یک زمان کوتاه- یک ماهه- این هدف را محقق کند با صراحت از تغییر حتمی معادله سخن گفت. ولیعهد امارات در خرداد ماه از زمانی یک ماهه سخن گفت و در شهریورماه، وزیر دفاع آمریکا جیمز متیس نیز بهطور ضمنی به نیروهای نظامی غربی- عربی یک ماه وقت داد تا کار را به سرانجام برسانند، اما این نیز به جایی نرسید و به موازات آن موج انتقادات به سمت دولتهای آمریکا، انگلیس، فرانسه، عربستان و امارات سرازیر گردید تا جایی که آمریکاییها که در طول ۴ سال گذشته نقش اساسی بهعهده داشتند وانمود کردند که با ادامه این جنگ مخالف بوده و سوخترسانی به هواپیماهای جنگی سعودی بر فراز یمن را متوقف مینمایند.
در این میان سازمان ملل و دبیر کل نقش مزورانهای را بهعهده گرفتند. به موازات مهلت یک ماههای که آمریکاییها برای پایان دادن به مقاومت مردم در الحدیده تعیین کرده بودند، نماینده دبیر کل سازمان ملل طرح اداره بینالمللی حدیده را روی میز گذاشت تا انصارالله از ترس توسعه و تشدید جنگ، این استان را تحویل شورای امنیت سازمان ملل دهد و از این طریق در اختیار منصور هادی و در واقع در اختیار سعودی قرار بگیرد و زمانی که با مخالفت انصارالله مواجه گردید وانمود کرد که مذاکرات را برای مدتی طولانی به تعلیق درمیآورد، اما این ترفند مدت زیادی دوام نیاورد و گریفیس شروع به سفر به صنعا، عدن، ریاض و ابوظبی کرده و اعلام نمود طرفین به گفتگوهایی برای رسیدن به آزادی جمع زیادی از اسیران و انتقال دهها مجروح به خارج از یمن و ترتیباتی درباره اداره بندر حدیده تن دادهاند. براساس متن مذاکرات نماینده دبیرکل با طرفین گفتگو در سوئد در واقع نماینده دبیرکل روی خروج کامل نیروهای انصارالله از حدیده تمرکز کرده بود و حال آنکه خروج این نیروها به معنای تسلیم آسان شهر به ائتلاف سعودی- امارات بود.
۲- براساس آنچه در مذاکرات میان طرفهای یمنی و غیریمنی گذشته، انتظار میرود شهر حدیده طی دو هفته آینده از نیروهای شبه نظامی خالی شود. این نیروها شامل همه نیروهای غیرارتشی میشود که تعداد آنان از سوی دو طرف به دهها هزار نفر میرسد. براین منوال، نیروهای بسیجی موسوم به کمیتههای مردمی باید شهر را ترک کنند و این در حالی است که اینها عمدتاً ساکنان شهر حدیده بوده و بهطور طبیعی مسلح هستند چرا که اساساً حمل سلاح در بین یمنیها یک «سنت» بهحساب میآید. از آن طرف نیروهای شبه نظامی «ائتلاف متجاوز عربی- عربی» باید اطراف حدیده را خالی کنند و به خارج از آن منتقل گردند و این در حالی است که عدد کل نیروهایی که ذیل عنوان ارتشی- اعم از ارتشی سعودی یا اماراتی و یا نیروهای تحت فرمان ژنرال محسن الاحمر فعالیت مینمایند- از شش هزار نفر فراتر نمیروند به عبارت دیگر با توافق حدیده باید دستکم ۶۰/۰۰۰ نیروی مزدور خارجی و داخلی وابسته به عربستان و امارات، اطراف حدیده را ترک گویند. براین اساس منازعه آینده در زمین از شکل «پرحجم» به منازعه کمشدت تبدیل میشود و از این رهگذر از آنجا که قرار نیست انصارالله، شهر را تحویل دهد و نیروی بسیجی حدیده را نمیتوان از شهر خود اخراج کرد، دست برتر در نبرد زمینی با انصارالله خواهد بود. با این حال در این میان یک سؤال اساسی هم وجود دارد آیا عربستان و امارات به فرمول کاهش تنش و در نهایت آتشبس تن خواهند داد؟ پاسخ این سؤال آری و نه است. آنچه از روال کنونی و رفتار این دو کشور متجاوز برمیآید این است که آنان به گمان اینکه فرصتی بدست آوردهاند، طی هفتههای آینده؛ حملات را تشدید خواهند کرد، اما این تصور با مقاومت مردمی که دفاعشان از شهرشان قطعنامهپذیر نیست، مواجه شده و به شکست خواهد انجامید، اما در عین حال این نکته را هم باید اضافه کرد که روند کلی تحولات یمن، روند تشدید جنگ نیست همه قرائن و شواهد میگوید این جنگ در ماههای آخر خود قرار گرفته و این به آن معناست که ائتلاف متجاوزان ناگزیرند شکست را در جنگی پرهزینه بپذیرند.
۳- پیامد دیگر توافقات استکهلم این است که بنادر و سواحل غربی یمن روی ورود کالاها و مواد غذایی باز میشود. در این میان ائتلاف عربی غربی به گمان اینکه این توافق به کاهش بنیه دفاعی و نظامی انصارالله منجر خواهد شد، از آن ابراز رضایت میکند، ولی واقعیت این است که انصارالله در تولید سلاح، حتی سلاحهای با برد ۴۰۰ و ۵۰۰ کیلومتر خودکفا بوده و به تولید انبوه آن دست یافته است؛ بنابراین پذیرش بازرسی محمولهها از سوی انصارالله آسیبی به توانایی دفاعی آن نمیزند این در حالی است که پذیرش این شرط سبب قطع ارتباط ناوها با نیروهای نظامی متجاوز مستقر در جنوب استان حدیده خواهد شد. باز شدن بنادر و سواحل حدیده روی ورود مواد غذایی، دارویی و ... تا حد زیادی به مشکلات کنونی یمنیها پایان داده و بر مقاومت آنان در برابر متجاوزان خواهد افزود. این نکته را هم باید اضافه کرد که حدیده فعالترین و موثرترین بندر یمنی برای کل یمن است چرا که از یک سو بخش اعظم جمعیت یمن در همین بخش شمالی است و از سوی دیگر سایر بنادر نظیر عدن به دلیل شرایط امنیتی و آسیب دیدن جادههای ترانزیتی جنوب، عملا فاقد فعالیت میباشند.
۴- ورود بالنسبه فعال سازمان ملل در پرونده یمن پس از چهار سال مماشات، ضمن آنکه نشانه نزدیک بودن زمان پایان جنگ یمن میباشد، نشانه واضحی از تن دادن این سازمان و شورای امنیت آن به واقعیت بزرگ «استقلال یمن» و «استقامت مردم یمن» است. اینکه هیئت انصارالله به عنوان «هیئت صنعا» پذیرفته میشود و نماینده انگلیسی دبیر کل سازمان ملل از «مسئولیتپذیری» انصارالله سخن گفته و در جزء جزء پرونده با آنان به تبادلنظر میپردازد و ناگزیر میشود در هر بار طرح خود را مطابق با خواستههای انصارالله اصلاح نماید و در نهایت بپذیرد که حدیده نه تحت سیطره سعودی و نه تحت اداره سازمان ملل درآید و همان مسئولین محلی انصارالله اداره آن را برعهده داشته باشند، از اهمیت زیادی برخوردار است؛ و این همه در حالی است که اساسا اعزام گریفیتس و جایگزینی آن با «ولد شیخاحمد» برای آن بود که روند جنگ و نتایج آن به نفع سعودی تغییر کند. او در واقع پشتوانه مذاکراتی جنگی بود که از زمان مسئولیت پذیرفتن او تشدید میشد کما اینکه تعداد شهدای مردم یمن در دوره کوتاه مسئولیت او نزدیک به دو برابر تعداد شهدای این مردم در دوره نسبتا طولانی ولد شیخاحمد بوده است جنگ در دوره مسئولیت گریفیتس در غرب یمن و شرق صنعا تشدید شد، اما در نهایت او و سعودیها ناگزیر دستهای خود را بالا بردند.
۵- همزمان با مذاکرات سیاسی پیرامون شرایط آینده سیاسی و امنیتی الحدیده، عملیات نظامی نیروهای ائتلاف سعودی با محوریت حزب وهابی- اخوانی اصلاح در فرمانداری «نهم» واقع در شرق استان صنعا تشدید شد. در این بین عملیات در القرن، العظیمه، الصبوعه، البرک، السلطاء و الحیادره شدت بسیار زیادی داشت و البته این حملات نتوانست نهم را از کنترل انصارالله خارج کند در این میان دو فرضیه وجود دارد. یک فرضیه این است که سعودیها و اماراتیها با هدف گرفتن امتیازات بیشتر از انصار در میز مذاکرات سوئد، جنگ نهم را نیز تشدید کردهاند یک فرض دیگر این است که سعودیها و اماراتیها با تکرار شرایط حدیده در بقیه استانهای یمن و به خصوص پایتخت درصددند تا از سیطره نظامی انصارالله بر شهرهای شمالی بکاهند. انصارالله برای این دو فرضیه راهکارهایی دارد که از جمله آن شکل دادن به مقاومت عشایر و قبایل زیدی در استانهای شمالی است مقاومت سنگین مردمی در فرمانداری نهم نشان داد که این آمادگی در بین آنان وجود دارد.
۶- به هر روی پرونده جنگ یمن با مذاکرات استکهلم بسته نشده و بسته نمیشود، اما این مذاکرات و تن دادن سعودیها و اماراتیها به آن در حالی است که تا پیش از این در برابر آن مقاومت میکردند، نشاندهنده اعتراف به شکست گزینه نظامی از سوی آنان است. شکستی که میتواند در گزینه سیاسی هم تکرار شود.
بنابراین عمده دلیل برگشت آرامش به بازار در این است که اکنون گرد و غبارها خوابیده و نگرانی از آینده بازار ارز کشور نسبت به چند ماه پیش کمتر شده است. البته قابل انکار نیست که بانک مرکزی در این میان اقداماتی صورت داده اما توجه کنیم که همین اقدامات هم در یک فضای آرام و تلطیف شده صورت گرفته بنابراین به نتیجه لازم نزدیک شده است. طبیعی است وقتی بازار از آرامش لازم برخوردار است شما به عنوان نهاد مداخله گر راحتتر میتوانید سوار بر بازار شوید در حالی که بانک مرکزی در آغاز و پیش از رسیدن به میانه سال نتوانست بازار ارز را مدیریت کند و اگرچه این نهاد در آن زمان اشتباهاتی را مرتکب شد اما نمیتوان به سادگی از خصلت هیجانی بازار در آن دوره گذشت. همچنان که امروز با عقلانیتر شدن رفتارهای فعالان در غیاب کنشهای هیجانی بازیگران، بانک مرکزی هم راحتتر میتواند به بازار سیگنال بدهد و با سهولت بیشتری مداخله کند. اما گمانه زنی درباره قیمت آتی بازار ارز وابستگی به فضای سیاسی و اخباری دارد که بازار را تحت تأثیر قرار میدهد. مسلماً پیامدهای ناشی از تحریمهای جدید میتواند به بازار جهت بدهد. نکتهای که در این باره میتوان گفت این است که بانک مرکزی در چند ماه آغاز سال باید تلاش میکرد نرخ دلار به رقم 20 هزار تومان نرسد چون بازار وقتی قیمتهای بالا را تجربه میکند برای ریزش مقاومت به خرج میدهد، از این پدیده به نام «چسبندگی در بازار کالا و خدمات» یاد میشود که قیمتها برای افزایش با سهولت بیشتری رفتار میکنند اما وقتی نوبت به کاهش میرسد با چسبندگی و مانع تراشی در برابر کاهش مقاومت میکنند بنابراین انتظار نمیرود بویژه در سه چهار ماه پیش رو شاهد کاهش بیشتر قیمت ارز باشیم چون همواره در بازار نیروهایی برای افزایش قیمتها فعال میمانند و وقتی بازار به یک سمت متمایل میشود آن نیروها بویژه در همگرایی با خبرهای مساعد افزایش قیمت، به عنوان بازیگران افزایش قیمت نقش بازی میکنند.
نکته دیگر درباره واقعی بودن نرخ فعلی دلار است. گاه از تطبیق قیمت دلار با مابه التفاوت بهای داخلی و جهانی تورم سخن به میان میآید که متکی به نظریه برابری قدرت خرید است اما توجه کنیم که اولاً این نظریه محذوراتی دارد که یک اقتصاد باید بتواند آنها را تأمین کند که مبتنی بر مبادلات آزاد کالا و خدمات است و بهطور خلاصه میتوان گفت وقتی این نظریه کارکرد دارد که در بازار هیچ اصطکاکی نباشد و دوم این که رفتار و کنش اقتصادی بازیگران کاملاً عاقلانه باشد و بازار حالت هیجانی و روانی به خود نگیرد. اگر ما بخواهیم با متر و میزان این نظریه قیمت دلار را بسنجیم حتی به رقم چهار پنج هزار تومان هم میرسیم اما همچنان که اشاره شد آن نظریه زمانی میتواند کارکرد داشته باشد که دست کم قیمتها در 10 سال ثابت بماند. از سویی سیاست ارزی ما برخلاف توصیههای این نظریه است چون سیاست ارزی ما مبتنی بر تثبیت است که البته چون مبتنی بر سرکوب قیمت است در ادامه به تثبیت و جهش منجر میشود.
ترامپ گرفتار بنبست کرهشمالی
سید رحیم نعمتی کارشناس مسائل بینالملل در یادداشت امروز جوان، سیاستهای اتخاذ شده توسط ترامپ درباره کرهشمالی را مورد تحلیل قرارداده و نوشته؛ دونالد ترامپ، رئیسجمهور امریکا، روز جمعه در صفحه توئیتری خود نوشت: «بسیاری از افراد درباره نحوه عملکرد ما در مذاکره با کرهشمالی سؤال کردند. من همواره پاسخ میدهم که عجلهای در کار نیست. پتانسیل بالقوهای در خصوص موفقیتهای عظیم اقتصادی برای این کشور وجود دارد.» شکی نیست که این پیام تناقضی کامل با پیامهای او در شش ماه قبل دارد که بعد از دیدار با رهبر کرهشمالی، کیم جونگ اون، در آن پیامها از موفقیت بینظیر خود میگفت و در مورد نجات جهان از یک «فاجعه بزرگ» لافزنی میکرد. این پیام حتی در تناقض با حرفهای مایک پمپئو، وزیر خارجه امریکا، در نشست اخیر گروه ۲۰ است که مدعی سرعت گرفتن مذاکرات با کرهشمالی شده بود و به شبکه خبری سیانان گفته بود که پیشرفت کار خوب بوده و مذاکرات «ادامه» دارد.
پمپئو در این مصاحبه طبق دیگر موارد مثل عروسک خیمهشببازی ترامپ عمل کرده تا نشان بدهد که برنامه ترامپ به خوبی پیش میرود، اما خبرهایی در دست است که او در واقع امر از اوضاع راضی نیست و حتی برخی مقامهای امریکایی تأیید کردهاند که او از عدم پیشرفت مذاکرات خشمگین شده است. حالا پمپئو میتواند نفس راحتی بکشد و دیگر در مورد مذاکرات با کرهشمالی تظاهر به چیزی نکند که واقعیت ندارد، چون ترامپ خودش با این پیام اعتراف میکند که خبر از پیشرفتی در مذاکرات نیست. حقیقت این است که شرایط در روابط دو کشور بعد از شش ماه رویایی آنقدر به شدت تغییر کرده که ترامپ دیگر نمیتواند لاپوشانی کرده و همچنان که از پیام او میشود فهمید، تحت فشار مشاوران مجبور به اعتراف رکود در مذاکرات شده است. در واقع، جز این اعتراف کار دیگری از ترامپ برنمیآید، زیرا دور جدید تنش به آن میزان جدی شده که به هیچ وجه قابل کتمان نیست. سه ماه است که پمپئو سفری به کرهشمالی نداشته و نماینده ویژه او در پرونده کره شمالی، استفان بیگان، هم نتوانست مجوز دیدار با مقامات کرهشمالی را به دست بیاورد. تحریم سه مقام ارشد کرهشمالی از سوی امریکا و تهدید متقابل پیونگیانگ برای از سرگیری فعالیت هستهای خود نشانههای آشکار از وضعیتی است که شبکه خبری بلومبرگ به نقل از یک تحلیلگر سابق سازمان سیا آن را یک «بنبست» میخواند.
سو میتری، تحلیلگر سابق سازمان سیا، به این شبکه گفت: «آیا در آستانه نوعی توافق قرار داریم؟ اینطور فکر نمیکنم. افرادی که با آنها صحبت کردهام، میگویند که ما در یک بنبست گیر کردهایم.»تری معتقد است که این بنبست از سوی کرهایها ایجاد شده، چون آنان تصور میکنند که در مذاکرات لازم نیست به جز ترامپ با کس دیگری گفتگو کنند و فقط میخواهند معامله خود را با او انجام دهند و به همین جهت هم از دیدار با دیگر مقامات امریکایی سر باز میزنند. نمیتوان گفت که تحلیل تری چندان از واقعیت به دور است، اما او روشن نمیکند که چرا کرهایها این رویکرد را نسبت به مذاکرات دارند و تنها میخواهند با ترامپ معامله کنند. در واقع، تجربه شش ماه گذشته نشان میدهد که به بنبست کشیده شدن مذاکرات تنها به دلیل این رویکرد کرهایها نیست بلکه به دلیل نحوه عمل به تعهداتی است که دو طرف شش ماه قبل و در جریان دیدار ترامپ و جونگ اون به عهده گرفتند. کرهشمالی دست کم به عنوان گامهای اولیه و نشان دادن حسن نیت خود به تعهداتش عمل کرد. آزمایشهای هستهای و موشکی خود را متوقف کرد، زندانیهای امریکایی را آزاد کرد، جنازههای امریکاییها به جا مانده از جنگ کره را به طرف مقابل تحویل داد، سایت آزمایش هستهای خود به نام پیونگهری را تخریب کرد و پایگاههای مرزی خود با کرهجنوبی را برچید و معابر مرزی را بازگشایی کرد.
در مقابل، انتظار کرهایها برای گامهای متقابل امریکایی و بروز نشانههایی از تجدیدنظر در تحریمها دیده نشد و دریافتند که تا رسیدن به معاملهای با ترامپ و قطعی شدن این معامله گام دیگری برندارند و حتی وقت خود را برای مذاکره با دیگر مقامات امریکایی تلف نکنند. به این دلیل است که کرهایها اصل مذاکرات را منکر نشدهاند، اما حاضر به دیدار با پمپئو یا بیگان هم نیستند. آنها به این ترتیب پیام روشنی را برای ترامپ فرستادهاند تا تصمیم واقعی خود را برای مذاکرات بگیرد. قرار است که ترامپ برای بار دوم دیداری با جونگاون در اوایل ژانویه یا فوریه آینده داشته باشد و تا آن موقع فرصت دارد راه خروج از این بنبست را پیدا کند. با توجه به تجربه این شش ماه باید گفت که چنین راهی وجود ندارد به جز اینکه ترامپ حاضر به معاملهای بشود که کرهایها حاضر به امضای آن شوند. معلوم است که چنین معاملهای در واشنگتن و حتی از سوی نزدیکترین متحدان ترامپ مورد استقبال قرار نمیگیرد و از سوی دیگر، اگر او حاضر به انجام چنین معاملهای نباشد، دیگر توافقی با کرهایها در کار نخواهد بود. شاید به دلیل این وضعیت متناقض است که ترامپ بهرغم خوشبینیهای اولیه حالا میگوید عجلهای ندارد و خود را گرفتار در بنبستی میبیند که شاید حتی تا پایان این دوره از ریاست جمهوریاش هم نتواند از آن خارج شود.
حرف حساب بخش خصوصی جواب ندارد
محمدصادق جنانصفت کارشناس و تحلیلگر مسائل اقتصادی در سرمقاله امروز ابتکار به بررسی برخی نظرات بخش خصوصی پرداخته و نوشته؛ آزادسازی کسب و کار از آزار دیوان سالاران و بوروکراتهای سرسخت و دیوارساز در غرب از اواخر دهه ۱۹۷۰ به سردمداری بانوی آهنین انگلستان شروع شد و به دلیل اهمیت و اثربخش بودن با شتاب به همه جامعهها رسید. حرف حساب تاچر و گروه اقتصاددانان همراه او این بود که یک گروه کوچک از مردان و زنان که به هردلیل قدرت دولت را در چنگ دارند، نمیتوانند به جای میلیونها خانوار و بنگاه تصمیم بگیرند که چه کالایی به چه میزان و با چه قیمتی تعیین شود. فلسفه پشت و پس این راهبرد از سوی دیگر این بود که تفویض قدرت صورت گیرد و نهادهای مدنی جایگزین نهاد دولت شود.
این اتفاق در غرب شروع شد؛ ایران، اما به دلیل وقوع انقلاب و استیلای اندیشههای چپگرایانه و هیجانی سالهای نخست انقلاب و همچنین رخداد سرنوشتساز جنگ، راهی واژگونه را سپری کرد و هرکارخانه متوسط و بزرگ اقتصادی در هربخش از جمله بخش صنعت و معدن، بانک و بیمه و تجاری و خدماتی در تملک دولت قرار گرفت. اکنون و در آستانه ۴۰ سالگی پیروزی انقلاب اسلامی آن اندیشه و آن مصادرهها و ملی کردنها دردسرساز شدهاند. نهاد دولت در ایران علاوه بر این با انحصار قدرت سرچشمه گرفته از صادرات نفت خام و به دلیل اینکه دولت و مجلس قانونگذاری متمایل به ارادهگرایی و پوپولیسم دارد حالا نیز بخش خصوصی را در پشت درهای قدرت تصمیمگیری نگه داشته است و شوربختانه رئیس دولت و برخی اعضای کابینه توپ ناکارآمدی سیاستهای اقتصادی را به زمین بخش خصوص شلیک میکنند.
رئیس اتاق ایران به مثابه مادر تشکلهای کارفرمایی در همین روزهای اخیر در مشهد و در تهران با صراحت از اینکه دولت نسبت به بخش خصوصی بیتفاوت است گلایه کرده و با بیان اینکه دولت روی صحنه حرفی و چیزی میگوید و در پشت صحنه حرف و سخن و تصمیم دیگری میگیرد، اظهار نارضایتی کرده است. پدرام سلطانی نایب رئیس اول اتاق نیز هم دراینباره میگوید در دولت مدیرانی در سطوح گوناگون مدیریت هستند که میخواهند بخش خصوصی نامحبوب باشد و به فعالان این بخش اتهام وارد میکنند. رئیس اتاق ایران امروز در حضور وزیر تازه اقتصاد بار دیگر از نهاد دولت انتقاد کرد و گفت: دولت نامههای ارسال شده و انتظارات و پیشنهادهای بخش خصوصی را نادیده میگیرد.
باید تاکید کرد حرف حساب بخش خصوصی به دلیل نشانهگیری دقیق در دادن آدرسهای غلط و اصابت به هدف در این نشانهروی جوابی از سوی دولت به دست نیاورد. بخش خصوص ایران از نهاد دولت خواسته است رانت و فسادی که از مسیر تحمیل دلار دستوری ۴۲۰۰ تومانی به اقتصاد تزریق شده را حذف کند. بخش خصوصی از دولت میخواهد برای خرید محبوبیت سیاسی از جیب و قدرت خرید میلیونها شهروند هزینه نکند. فعالان بخش خصوصی به دولت میگویند وقتی کمر قدرت خرید شهروندان شکسته شده و به همین دلیل میزان خرید تولیدات سقوط کرده است و بنگاهها به دلیل افزایش قیمتتمام شده توانایی فروش در این بازار را ندارند چرا باید به آنها فشار وارد شود که باید قیمتها را آنطور که دولت میخواهد تعیین کنند. بخش خصوصی در هفتههای تازه سپری شده دستکم ۴ نامه سرگشاده به دولت نوشته و در هرکدام از نامهها خواستار شفافیت شده است، اما جوابی دریافت نمیکند، چون حرف حساب بخش خصوصی جواب ندارد. دولت دوازدهم در مسیری نادرست پیش میرود و تصور میکند میتواند در آخر مجادله پیروز میدان باشد، اما باید توجه کرد که این نبرد برنده ندارد و بازنده اصلی اقتصاد کلان ایران و شهروندان بیپناه هستند.
انتهای پیام/