به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، روزنامهها در صفحات خود اخبار، یادداشت، سرمقاله و عناوین ویژه و اختصاصی دارند که بر اساس اتفاقات روز منتشر میشود. همچنین جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای در رسانهها نیز دارد.
یادداشت، سرمقاله، عناوین و گزارشات ویژه روزنامههای و جراید سراسر کشور بیستم و دوم آذر ماه به شرح زیر است:
از تابستان سرد ایرانی تا پاییز داغ فرانسوی!
روزنامه کیهان در یادداشتی به قلم جعفر بلوری با اشاره به سخنان وزیر خارجه دراین باره که این تابستان برای مردم ایران تابستانی سخت حواهد بود، نوشته؛ ایران مورد هجمه اقتصادی و رسانهای به شکل توأمان است. هجمه رسانهای که علیه ایران عزیز به راه افتاده و اثرات سوء آن، گاهی بیش از هجمه اقتصادی و اثرات سوء آن است. اصلا گاهی، آن هجمه اقتصادی، به خاطر این هجمه رسانهای موثر واقع میشود. القاء «حس بدبختی» و واداشتن به آشوب، «هدف اعلامی» آنها بود. برای این هدف، اسم، بودجه و رسانههای فعال شبانهروز هم مهیا کردند. این را پمپئو گفت. پیاده نظام هم اجیر و تصریح کردند، به دنبال براندازیاند. نام «تابستان داغ» را برای تابستان گذاشته بودند! این را هم، ترامپ و پمپئو و پیادهنظامهایشان میگویند. رفتار و کردارشان هم همین را میگوید. به هر حال، هجمه رسانهای و اقتصادی برای استفاده از عامل «روانی» به رغم سپری شدن تابستان، ادامه دارد.
واقعا چگونه میشود، عدهای که وضعیت اقتصادی خوبی هم دارند، در چنین شرایطی احساس بدبختی میکنند؟ با سوءاستفاده از تحریمها و فشارهای اقتصادی و افزایش قیمت ارز و گرانی، ثروتش چند برابر شده اما، گله میکند از گرانی! وقتی تصاویر ویدئویی آن زن فرانسوی جان به لب رسیده از بیعدالتی را میبیند که مقابل پلیس ضد شورش زانو زده و فریاد میکشد: «گرسنهایم، غذا نداریم، داریم از گرسنگی میمیریم، فقط جانمان مانده، بیایید و آن را هم بگیرید»، یا وقتی گزارش نماینده ویژه سازمان ملل از میزان فقر و گرسنگی در آمریکا را میخواند و میبیند، چیزی بیش از ۴۰ میلیون آمریکایی در فلاکت مطلق هستند و درآمدشان فقط صرف غذا و مسکن میشود، چرا «نمیتواند» باور کند در فرانسه و آمریکا هم گرسنه وجود دارد؟!
آنجا چند برابر شدن ثروتش را میبیند، میبیند فقیر نیست، میداند از شرایط سوءاستفاده کرده، احتکار کرده و ثروتمند شده، اما «حس» فقر و بدبختی میکند، اینجا تصاویر آن زن را به چشم میبیند، میبیند از گرسنگی ضجه میزند، اما «باور» نمیکند، در اروپا گرسنهای باشد! چرا وقتی زمینلرزهای رخ میدهد حتی بدون تلفات، سیلی میآید و مسئولین از عهده کار بر میآیند، یا مثلا دانشجویی هنگام عبور از خیابان تصادف میکند، یا فریبخوردهای کشف حجاب میکند، رقاصهایگریه میکند و ... این حس سراغ برخی میآید که «ما چقدر بدبختیم»، اما وقتی بزرگترین آتشسوزی تاریخ کالیفرنیا رخ میدهد و صدها نفر را با خانه و کاشانهشان توأمان میسوزاند و شهر را (پارادایز) به طور کامل نابود میکند و... با انواع شگردها، به توجیه آن میپردازد و نمیتواند «باور» کند، مصیبت، فقط برای «ما» نیست؟!
آنجا میبیند دشمن، مقصر لااقل بخشی از این مشکلات است و در حال القای «حس بدبختی» است اما، قادر به فهم درست آن نیست؟ پاسخ، در آن هجمه رسانهای است.
به اعتبار وجود شبکههای بیدرو پیکر رسانهای و اجتماعی، افکار عمومی درحال بمباران خبری و تحلیلی است. باور کنیم در هیچ کجای این کره خاکی هیچ دولتی چنین بیخیال، افکار عمومی خود را به دشمن نسپرده است. در همین فرانسه که درگیر شورشهای بیسابقه است، جستوجوی برخی کلمات در موتور جستوجوگر گوگل، ممنوع است! در انگلیس و آلمان و آمریکا، اگر از طریق یکی از این شبکههای اجتماعی یا رسانهها، خبر دروغی علیه شخصیت حقیقی یا حقوقی گفته شود، مورد پیگرد قانونی قرار میگیرد. اما در کشور ما کدام موضوع هست که فرد اراده کند و آن را در اینترنت و موبایل و... نیابد؟! از مواد مخدر و مشروبات الکلی و زنان خیابانی بگیر تا. در این فضای مجازی، کدام دروغ گفته نشده است؟ کدام تهمت زده نشده، اصلا آیا خط قرمزی در این فضا وجود دارد؟!
وقتی با ابزار رسانه میتوانند از ایران، در ذهن مردم اروپا چنان تصویر غیر واقعی بسازند که تصور شود هنوز ایرانیها با شتر به این طرف و آنطرف میروند، چرا نتوانند از آمریکا و فرانسه تصویری بسازند که با وجود گزارشهای رسمی سازمان ملل و تصاویر ویدئویی از جان کندن مردم، کسانی باور نکنند آنجا کسانی از گرسنگی میمیرند؟!
گاهی میبینیم، ابزار رسانه در فلان کشور به شکل معقول، کنترل شده و هجمههای رسانهای در کار نیست، رسانهها هم بیدر و پیکر نیست، دشمن بیرونی هم وجود ندارد تا روی «روان» مردم کار کند و «حس بدبختی» به فرد القاء نماید. بودجهای هم از سوی دشمن برای ایجاد این حس و نارضایتی اختصاص داده نشده هیچ، تمام اروپا هم به کمک آن کشور آمدهاند، اما مردم حس بدبختی دارند، ناراضیاند و شورش میکنند. درست مثل شورشهای فرانسه و برخی کشورهای دیگر اروپا.
در فرانسه، جلیقهزردها رهبر ندارند. رسانههای خودشان میگویند، جلیقهزردها یک «جنبش بیسر» اند. کسی هم آنها را فریب نداده اما حس بدبختی و فقر و بیعدالتی دارند. اینجا پاسخ چیست؟ چرا فرانسویها شورش کردهاند؟ آنها چه میخواهند؟ علت این است که، بخش متوسط و کارگری فرانسه فقط حس نمیکنند که بیعدالتی هست. واقعا آنها قربانی بیعدالتیاند. به قول نویسنده روزنامه فیگارو، «آنچه در فرانسه روی داده اتفاقی گذرا نیست بلکه جنبشی است که از اعماق بر میخیزد و به سراسر کشور سرایت میکند.» در فرانسه اینطور نیست که فرد روی گنج نشسته باشد و احساس بدبختی کند. در فرانسه اگر کسی فریاد میکشد گرسنهایم، بنا به دلایلی که در بالا اشاره شد، گرسنه است. وضعیت حاکم بر فرانسه که هر چه میگذرد بر شدتش افزوده میشود، حاصل شیطنتهای رسانهای و تحریم و دستکاری خارجی نیست، کسی از بیرون بر آنها تحمیل نکرده، حاصل ماهیت لیبرال دموکراسی است که اصل را بر سود گذاشته نه انسان. شورشهای فرانسه و جنبش جلیقهزردها، ممکن است مثل جنبش وال استریت با حربههایی که این سیستم خوب یاد گرفته، سرکوب شود، اما هرگز از بین نخواهد رفت و به شکل آتش زیر خاکستر خواهد ماند. فرانسه، قله دموکراسی و یکی از حامیان بیثباتی در ایران، «پاییز داغی» را تجربه میکند؛ بیآنکه مانند ایران فشار رسانهای و اقتصادی غرب در کار باشد.
قیمت سوخت و سراب توسعه
یادداشت امروز روزنامه ایران به قلم محسن دلاویز مشاور وزیر نفت و مدیرعامل شرکت بهینهسازی مصرف سوخت به بررسی نقش انرژ در توسعه کشورها پرداخته و نوشته؛ انرژی در اقتصاد و امنیت سیاسی کشورها نقشی اساسی دارد و نحوه مصرف آن نیز تعیین کننده درجه توسعه یافتگی کشورهاست. درهمین حال ایران از لحاظ معیارهای بهره وری انرژی، پایداری محیط زیست، امنیت عرضه و برابری و عدالت در بهره مندی، در مقایسه با متوسطهای جهانی وضعیت خوبی ندارد؛ لذا عزم ملی و باوری همه جانبه به منظور بهبود عملکرد در حوزه بهینهسازی مصرف انرژی در کشور ضروری است. برای مثال مطابق آخرین آمار و اطلاعات ترازنامه هیدروکربوری کشور، در سال ۱۳۹۵ روزانه ۸۷۰ هزار بشکه معادل نفت خام انرژی در بخش حمل و نقل مصرف شده است که مقایسه شاخصهای عملکردی آن نشان میدهد که این میزان با سطح استانداردهای جهانی فاصله زیادی دارد. فناوریهای قدیمی بویژه موتور خودروهای تولیدی فرسودگی ناوگان بخصوص ناوگان خودروهای سنگین، عدم توسعه متوازن حمل و نقل عمومی، فرهنگ نامناسب استفاده از خودروهای شخصی و عدم تکمیل زیرساختهای شهری از جمله مهمترین عوامل بالا بودن مصرف انرژی در این بخش است. بهانه این یادداشت هم تمرکز روی این حوزه، بخصوص بحث این روزهای کشور یعنی کنترل مصرف بنزین است.
در ماههای اخیر دیدگاههای مختلفی در این باره مطرح شده است. عدهای موافق افزایش قیمت، عدهای مخالف بودهاند. موافقان و مخالفان استدلالهای خود را دارند، اما نگارنده با توجه به مسئولیتهای خود در این حوزه اینگونه میاندیشم: اینکه هرگونه تغییر در قیمت بنزین به عنوان یک کالای حساسیت زا تبعاتی دارد، مورد پذیرش همگانی است؛ اما آمار و ارقام مصرف و میزان یارانه پنهانی که فقط در خصوص بنزین در روز اختصاص مییابد، بسیار نگران کننده است. گرچه با تلاش وزیر محترم نفت، میزان تولید بنزین ظرف ۳-۲ سال گذشته رشد قابل توجهی داشته که قابل تقدیر است، ولی انگار مسابقهای بین افزایش تولید و مصرف در جریان است و رشد بیرویه مصرف بنزین هم مسألهای نیست که به سادگی بتوان از آن گذشت. یکی از ابزارهای مهم کنترل مصرف در دنیا قیمت است و هرگز نباید این مهم را نادیده انگاشت که انرژی ارزان تشویق به مصرف بیشتر است. از طرفی سرانه کم در آمدی مردم ایران در مقایسه با کشورهایی که نرخ بنزین منطقی و واقعی است، عامل مهمی است که نمیتوان آن را نادیده گرفت. البته به زعم نگارنده، تضعیف سرمایه اجتماعی و فاصله دولت و مردم در این سالها عامل مهمی است که نمیتوان تضمین کرد صرف افزایش قیمت حتماً کنترل مصرف را هم در پی خواهد داشت.
این روزها حتی برخی به دنبال توزیع یارانه انرژی به سرانه جمعیت کشور هستند که در نگاه اول این راهکار به عدالت اجتماعی نزدیک است، اما اعتقاد دارم هر نوع توزیع پول و سیستم یارانهای شکست خورده است و حتی ممکن است نتیجه عکس داشته باشد؛ چراکه با افزایش نقدینگی و در پی آن تورم مضاعف فشار بیشتری به دهکهای کم در آمد جامعه که بهرهمندی کمتری از یارانه انرژی دارند وارد میشود.
طبق آمارها ۳ دهک ثروتمند جامعه از نیمی از یارانه انرژی برخوردار میشوند و نیمی دیگر به ۷ دهک دیگر اختصاص مییابد.
عدم تغییر قیمت به بهانه ترس از تحرکات اجتماعی هم قابل پذیرش و منطقی نیست چرا که اعتبارات کشور آن هم در این شرایط خطیر بیش از این اجازه دادن رقم سنگین یارانه سوخت را نمیدهد (یارانهای که بین ۳۰ تا ۴۵ میلیون دلار در روز فقط برای بنزین تخمین زده میشد.) اگر فضای اعتماد متقابل بین دولت- مردم مناسب باشد حتماً با گفتوگوی شفاف و تبیین موضوع مردم راضی نخواهند شد که منابع ملی این چنین به هدر رود یا تنها به عدهای معدود، اختصاص یابد. تجربه دنیا در این زمینه قابل رجوع است که هر کسی سوخت بیشتری مصرف کند پول بیشتری (مالیات) بپردازد. یعنی موضوع مهم مالیات بر سوخت در این خصوص جالب است که کشورهای صادر کننده نفت، از محل فروش نفت در سالهای ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۰، قریب به ۸۵۰ میلیارد دلار در آمد داشتهاند، اما در همین سالها کشورهای صنعتی با سیستم مالیات فرآوردههای نفتی ۱۳۰۰ میلیارد دلار کسب درآمد کردهاند؛ لذا توجه کارشناسان را به این مهم جلب میکنم. اگرچه مالیات بر سوخت هم به نوعی افزایش قیمت محسوب میشود، اما اگر به درستی اجرایی شود شاید راهکار مناسبی در این شرایط باشد.
در آخر آنچه به اجرا نزدیکتر است، ظاهراً بحث دو نرخی شدن بنزین است که به هر حال مسکنی است برای عبور از شرایط بدون حل آن؛ ولی هرگونه تفاوت نرخ یعنی رانت و قاچاق در کشور با توزیع یارانه بیهدف. در شرایط رانتی، هرگز توسعه محقق نخواهد شد و با توزیع پول و سوبسید در کشور، توسعه سرابی بیش نخواهد بود.
درخواست بازخوانی جعبه سیاه ارز 4200 تومانی
روزنامه خراسان در مطلب صفحه اول خود با اشاره به اختلافات بین برخی اعضای دولت در تعیین قیمت دلار نوشته؛ پس از روایت حسامالدین آشنا درباره جلسه دلار ۴۲۰۰ تومانی، مسعود نیلی خواستار انتشار فایل صوتی آن جلسه شد. طی روزهای اخیر، بحث بر سر موافقان تعیین نرخ ۴۲۰۰ تومان برای دلار بالا گرفت. نرخی که موجب شکل گیری رانت بزرگ ارزی شد. رانتی که تبعات آن از هدر رفت منابع ارزی تا بی ثباتی شدید بازار، همچنان اقتصاد کشور را تحت تاثیر خود قرار داده است. در این میان، رئیس کل سابق بانک مرکزی، نخستین موضع گیری روزهای اخیر را انجام داد. ولی ا... سیف، ۲۶ آبان ماه، در گفتگو با روزنامه دنیای اقتصاد، اعلام کرد: تصمیم ۲۲ فروردین در تعیین نرخ ۴۲۰۰ تومان برای ارز، تصمیم دولت بود، نه بانک مرکزی.
با این حال رئیس جمهور، ۱۳ آذر ماه در جریان سفر به استان سمنان، با اشاره به جلسه ۲۲ فروردین امسال برای تعیین نرخ ارز ۴۲۰۰ تومان گفت: «در آن جلسه همه به اتفاق گفتند که اگر قیمت ارز را ۴۲۰۰ تومان اعلام کنیم، تمام نیازمندی کشور از لحاظ واردات و سرمایهگذاری به طور کامل تأمین خواهد شد.» به گزارش اقتصاد نیوز، وی تاکید کرد: «اگر یک نظر مخالف بود، (ارز ۴۲۰۰ تومانی را) نمیپذیرفتم.» در ادامه، حسامالدین آشنا، مشاور رئیس جمهور در آخرین شماره ماهنامه اندیشه پویا درباره جلسه دلار ۴۲۰۰ تومانی نقل کرد: آقای روحانی در آن جلسه، به تک تک اعضای آن جلسه نگاه کرد و پرسید: "این جمعبندی همه شماست؟ "، گفتند: "بله". ایشان در آن جلسه گفت: "من با این جمعبندی صددرصد مخالف هستم، اما اگر همه شما موافق هستید و این را تنها راه نجات کشور میدانید، من به مثابه «اکل میته» با این پیشنهاد موافقت میکنم". او افزود: آقای نیلی هم در آن جلسه بود، آقای نهاوندیان هم بود. ایشان در تصمیم ۴۲۰۰ تومانی بودند. با این حال در آخرین اظهارنظر درباره تعیین نرخ ارز ۴۲۰۰ تومان، نیلی خواستار انتشار فایل صوتی آن جلسه شد. به گزارش روزنامه دنیای اقتصاد، وی با اشاره به این که اکثر مطالبی که تاکنون از آن جلسه نقل شده نادرست بوده است، افزود: چقدر خوب بود اگر فایل صوتی این جلسه با توجه به اهمیت اظهارنظرها و اینکه بعید است نکته محرمانهای داشته باشد انتشار عمومی پیدا میکرد.
چرا از سازمان ملل خارج نمی شویم؟
هادی حق شناس در سرمقاله امروز آرمان به بررسی فرآیند و سازوکار برخی نهاد های بین المللی چون سازمان ملل و FATFپرداخته و نوشته؛ FATF یک تعهد مالی و پولی است که کشورها تصمیم گرفتهاند آن تعهد را اجرایی کنند. گرچه در ابتدا یعنی سال ۱۹۸۰ این تعهد بین هشت کشور صنعتی بود و بعد از آن گسترش یافت و امروز تقریبا همه کشورهای جهان جز ایران و کره شمالی و سودان در این تعهد هستند. حتی عراق و سوریه هم هستند و نکته تاسفبار این است که از کشورهای عضو ۳۵ کشور به عنوان گروه اقدام ویژه نظارت میکنند که عربستان و اسرائیل هم جزو این کشورها هستند. مبنای روابط بانکی بین ایران و سایر کشورهای جهان یک شرط بزرگ به نام FATF یا CFT دارد که یک عنوان است، ولی چهار لایحه و قانون است که اصل آن مبارزه با پولشویی، موادمخدر، قاچاق انسان و عدم کمک به گروههای تروریستی است، البته هر کدام در لوایح جداگانه. اگر ایران به آن نپیوندد، طبیعی است که همین مقدار روابط بانکی که با برخی کشورها داریم یا اروپا که وعده ایجاد کانال مالی را داده، قطعا عدم تصویب CFT یا FATF به این مفهوم است که به دستشان بهانه دادهایم که دیگر مبادله پولی بین ایران یا بانکهای ایرانی و بانکهای خارجی انجام نگیرد.
یک نکته واضح است که اگر میتوانستیم دور کشور را حصار بکشیم و ارتباط تجاری با دنیا نداشته باشیم نه تنها به CFT نیازی نیست بلکه حتی نیازی نیست که عضو سازمان ملل شویم. ولی در دنیایی زندگی میکنیم که به غلط یا درست قوانینی را پذیرفتهاند برای اینکه زندگی بهتر داشته باشند. به طور ویژه بحث FATF متعلق به حدود ۴۰ سال قبل است و نه مربوط به برنامه هستهای ایران و زمان نزدیک به حال. نکته دیگر این است که برخی فکر میکنند پذیرفتن این قانون یعنی افشای همه اسناد مالی کشور که جای تعجب دارد یا اینکه مثلا اگر ایران بخواهد به کشوری کمک کند دیگر نمیتواند! سوال ساده این است که مگر عربستان یا برخی کشورهای حاشیه خلیج فارس، خود گروههای تروریستی سوریه را ایجاد نکردند و خودشان هم عضو FATF هستند. پس چرا اتفاقی نمیافتد؟ لذا به نظر میرسد برخورد با CFT یا FATF در ایران بیشتر جنبه سیاسی به خود گرفته و نه جنبه فنی و تکنیکال. نکته جالبتر اینکه دولت قبلی بخش زیادی از لایحه را خودش تقدیم مجلس کرده بود و حالا دچار مشکل شده است! لذا در این میان طبیعی است که تورم زیاد شده و پول ملی تضعیف میشود.
انتهای پیام/