به گزارش خبرنگار حوزه ازدواج و خانواده گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان؛ نه این طور نیست، اشتباه میکنید، منظور من اصلا این نبود، هر طور مایلید میتوانید فکر کنید، شما مختارید هرطور دوست دارید برداشت کنید و... اینها شاید جملاتی باشد که در زمان ایجاد سوء تفاهم بکار میبریم زمانی که فرد مقابلمان از نوع برخورد و یا حرفی که ما زده ایم برداشتی کاملا متفاوت داشته است و یا موارد دیگر که در همین راستا باشگاه خبرنگاران جوان قصد دارد تا امروز شما را با سوء تفاهم و راهکارهایی برای رفع و جلوگیری از آن آشنا نماید، پس پیشنهاد میکنیم با ما همراه باشید.
سوءتفاهم در همه جا هست و برای هرکسی پیش میآید. اینکه چطور و کجا در روابط شما و دیگران سوء تفاهمی پیش آمده حالا دیگر مهم نیست بلکه مهم این است که بتوانید از راه درست و اصولی برای کاهش و رفع سوء تفاهم پیش بروید.
بیشتر بخوانید: راهکارهای برخورد با انسان های موج منفی!
سوء تفاهمهای خانوادگی بیش از هر نوع رابطه دیگری، فرد را در احساس تنهایی رها میکند. شناخت موقعیتهای شروع سوءتفاهم و راهکارهای حل درون خانوادگی سوء تفاهمها لذت زندگی را دو چندان میکند.
کلمات، نقش مهمی در ارتباط انسانها دارند. همین الان شما در حال خواندن کلمات هستید. ساعتی قبل کلماتی را به دیگران گفتید تا مفاهیمی را به آنها را برسانید و کلماتی از کسانی شنیدید که میخواستند معنایی را به شما منتقل کنند.
خیلی از ما تصور میکنیم که معنا در داخل کلمات است. مثلاً، چون کلمه درخت در ذهن ما یک مفهوم کاملاً مشخص را تداعی میکند، فکر میکنیم که آن معنا و تصویر لابد در داخل "کلمه درخت" است.
بیشتر بخوانید: ترفندهایی برای برخورد با ناراحتیهای زندگی
اما واقعیت این است که هیچ کلمه ای، هیچ معنایی را در دل خود ندارد. معانی در خود ما انسانها هستند. شما قبلاً درخت را دیده اید، شکل، مختصات و مشخصاتآن را به ذهن سپرده اید. در عین حال متوجه شده اید که به این گونه خاص، "درخت" گفته میشود.
از آن به بعد، معنای درخت در ذهن شما ثبت شده است و هر گاه کلمه درخت را جایی خواندید و شنیدید، آن کلمه، معنای نهفته در درون شما را تحریک کرده است و شما متوجه شده اید که منظور طرف مقابل تان چیست.
اگر معنی درخت در کلمه درخت مستتر بود، باید هر کسی در هر گوشه جهان با شنیدن کلمه درخت متوجه منظور ما میشد، ولی این طور نیست. تنها کسانی متوجه منظور ما از کلمه درخت میشود که قبلاً معنای آن در درون ذهن آنان ثبت شده باشد.
بیشتر بخوانید: با کودک بیش فعال خود چگونه رفتار کنیم؟
به همین دلیل ساده است که یک فارسی زبان که قبلاً کلمه tree را در ذهن خود ثبت نکرده است، با شنیدن این کلمه، هیچ درختی را در ذهن تداعی نمیکند، چون معنی درخت در دل این کلمه وجود ندارد. یک انگلیسی زبان هم متقابلاً با شنیدن کلمه درخت، معنای اش را متوجه نمیشود.
پس گام اول در ارتباطات کلامی، این است که کلمهای که که گفته یا نوشته میشود، پیشتر در ذهن طرف مقابل وجود داشته باشد تا با شنیدن یا خواندن کلمه، تحریک شود و تبادر معنی صورت بگیرد.
خلاصه کلام این که: معنی در دل کلمات نیست بلکه معنی در درون انسان هاست. کلمات، تنها کاری که میکنند این است که آن "معنی از پیش آموخته" را تداعی میکنند.
بنابر این، برای برقراری ارتباط باید بین «آن معنی که گوینده در نظر دارد» و «آن معنی که در ذهن مخاطب است»، تساوی برقرار شود. اگر گوینده میگوید "قاشق" و منظورش وسیلهای کوچک است که با آن غذا میخورند و در ذهن شنونده نیز همان وسیله تداعی شود، ارتباط برقرار شده است.
جوانی که به تازگی با فردی از یک شهر دیگر ازدواج کرده بود تعریف میکرد: همسرم به من گفت: لطفا "چاقو" را بیاور. من به آشپزخانه رفتم و چاقوی بزرگ - که برای بریدن گوشت و هندوانه و ... به کار میرود - را آوردم.
همسرم خندید و گفت: چرا "کارد" آوردی. میخواهیم میوه بخوریم.
اینجا بود که فهمیدم که در شهر ما و شهر آنها، چاقو و کارد برعکس همدیگر به کار میروند.
اما مشکل جدیتر و سوءتفاهم زمانی شکل میگیرد که هم شما و هم مخاطب شما، هر دو معنای عمومی کلمهای را میدانید، ولی در برداشتها نسبت به آن کلمه اختلاف دارید.
زوج تازه نامزد کردهای را در نظر بگیرید. مرد ازخانوادهای مؤمن به ارزشهای دینی است، ولی زن در خانوادهای رشد یافته که مانند تقید دینی ندارند.
یک روز آنها با هم قرار میگذارند که بیرون بروند.
مرد جوان به نامزدش میگوید که با حجاب بیرون بیاید.
زن جوان نیز آرایش ملایمی میکند.
مانتویش را میپوشد و روسری اش را در حالی که بخشی از موهایش بیرون است سر میکند و به دیدار نامزدش میرود.
مرد با دیدن او شوکه میشود و میگوید: مگر قرار نبود با حجاب باشی؟!
زن: من که حجاب دارم. این روسری را نمیبینی؟
مرد: این که حجاب نیست.
بیشتر بخوانید: چگونه رفتار خود را در مواقع حساس مدیریت کنیم؟
زن: اگر حجاب نیست پس چیست؟ بدون روسری که نیامده ام.
مرد: آرایش هم که کرده ای!
زن: تو به این میگویی آرایش؟
کاملاً مشخص است که در خانواده زن، صرف داشتن روسری حجاب تلقی میشده است، اما در خانوادهای که مرد در آن رشد یافته است، معنای حجاب، پوشاندن کامل سر و بدن است.
همچنین در خانوادهای که زن رشد یافته، آرایش ملایم، اصلاً آرایش محسوب نمیشده بلکه یک کار روتین بوده است، اما در خانواده مرد، استفاده از هر گونه لوازم آرایشی، بدون توجه به کم یا زیاد بودنش، آرایش کردن نامیده میشود.
این زوج تا زمانی که به معنای واحدی از حجاب و آرایش نرسند و درباره آن توافق نکنند، با مشکل مواجه خواهند شد.
همان طور که گفتیم، معنی در کلمه نیست بلکه در درون انسان هاست.
در ماجرای فوق، حجاب و آرایش در ذهن زن یک معنا داشت و در مرد معنای دیگری را تداعی میکرد. علت این است که معنی در درون انسان ها، بر اساس آموزشها و تجربیاتی که در زندگی داشته است شکل میگیرد.
درجلمه "من مطالعه میکنم"، کلمه "مطالعه" برای یک دانشمند یک معنا دارد و برای یک دانش آموز معنایی دیگر، چون هر کدام از آنها، تجربیات متفاوتی در زندگی دارند و لذا به یک کلمه دو نگاه متفوت دارند.
وقتی رئیس به کارمند خود میگوید: "هر چه سریعتر این کار را انجام بده. "، ممکن است کارمند آن کار را صبح فردا انجام دهد و توبیخ شود که چرا همان دیروز انجام ندادی.
شاید کارمند در این جا سستی نکرده باشد و مشکل در معنای سریع در ذهن او باشد که پنداشته است اگر تا صبح فردا این کار را انجام دهد، سرعت عمل داشته است، در حالی که در ذهن رئیس، منظور از سریع، یک ساعت آینده بوده است.
از این مثالها به وفور میتوان زد. وجه مشترک همه این داستانها این است که یک کلمه که ظاهراً معنایش برای همه مشخص است، از فردی به فرد دیگر، دارای معانی مختلفی میشود و مشکلاتی ایجاد میکند.
منشأ بسیاری از موقعیتهایی که ما به آن "سوء تفاهم" میگوییم همین جاست: ما معنایی را در ذهن خود داریم و با کلمهای آن را به دیگری میگوییم و فکر میکنیم که آن فرد نیز از آن کلمه دقیقاً همان معنا را میفهمد.
اگر فهم هر دو از کلمه دقیقاً یکسان باشد، پیام به درستی منتقل میشود و "تفاهم" شکل میگیرد، ولی اگر معنایی که در درون مخاطب است، با معنایی که درون ماست متفاوت باشد بسته به میزان تفاوت، انتقال پیام با مشکل مواجه میشود و "سوء تفاهم" ایجاد میشود.
برای اجتناب از سوء تفاهم، باید ابتدا دریابیم که آیا معنایی که در ذهن ماست با معنایی که در ذهن مخاطب است یکی است یا نه؟ دستکم باید درباره کلمات کلیدی مذاکره مان این تفاهم وجود داشته باشد.
اگر دیدیم که معانی متفاوت است، باید معنایی که در ذهن ماست را با کلمات بیشتری توضیح دهیم تا به معنای واحد درباره کلمات برسیم.
بیشتر بخوانید: با نوجوان سرکشمان چگونه رفتار کنیم؟
گاهی وقتها هم بدون این که به مقایسه معنی در ذهن خود و دیگری بپردازیم، میتوانیم منظور خودمان را تشریح کنیم تا مطمئن شویم آنچه خواسته ایم با آنچه طرف مقابل فهمیده است، یکی است. مثلاً در مثال رئیس و کارمند، رئیس به جای آن که از تعبیر"هر چه سریع تر" استفاده کند، میتوانست بگوید "تا یک ساعت این کار را انجام بده. " در این صورت سوء تفاهم صورت نمیگرفت، زیرا در ۶۰ دقیقه بودن یک ساعت، تفاهم بیشتری بین انسانها وجود دارد تا در این که منظور از "تسریع" چیست.
دقت کنید که بسیاری از کلماتی که بر موضوعات غیر ملموس دلالت دارند، میتوانند مورد تعبیرهای مختلف قرار گیرند و لذا بهتر است توضیح داده شوند، مانند ادب، بی احترامی، عصبی بودن، زود و دیر، معطلی، تمیز بودن، تواضع، غرور، دقت، مهمان نوازی، آرامش، گران، ارزان، خساست، گشاده دستی و ....
اولین قدم در ایجاد یک مسئله یا سوءتفاهم بین شما و پدر و مادرتان، شما و خواهر و برادرتان همین است که هنوز وضعیت و شرایط آنها را قبول نکرده باشید. این کنار نیامدن با میزان منحصر به فرد توان افراد، میتواند دائم بر مسئلههای ریز و درشت شما که ناشی از توقع زیاد شماست بیفزاید. دومین گروه که در معرض ایجاد سوءتفاهمها هستند، افرادی اند که همیشه و به صورت افراطی کوتاه میآیند.
بیشتر بخوانید: با کسی که مدام قهر میکند، چگونه رفتار کنیم؟
اشتباه نخوانده اید! اگر تصمیم بگیرید که باید از همه چیز به صورت افراطی بگذرید و به نفع دیگران از خواسته هایتان دل بکنید روزی میرسد که دیگر توان تحمل و کوتاه آمدن ندارید و آن وقت حتی یک موضوع بی ارزش هم میتواند رابطه تان را شکننده کند. سومین گروه افرادی هستند که آنچه آزارشان میدهد را بیان نمیکنند و دائم درون ریزی میکنند. این گروه کم کم به ادامه روابط و حل مسئله بی میل میشوند و شاید دوستانشان را بر افراد خانواده ترجیح بدهند. چهارمین گروه هم افرادی اند که روش بیان نظرشان را تمرین نمیکنند و دائم درگیر ایجاد سوءتفاهم میشوند.
وقتی توان انجام کاری را ندارید جملههایی مثل «نمی توانم، شرمنده، اما بلد نیستم» و... را در جواب به اطرافیان تان بگویید.
اگر دلتان سرک کشیدن در کار دیگران را بخواهد، باید منتظر دلخوری هم باشید. پیشگیری در این موارد واجب است.
احترام گذاشتن به والدین از نان شب هم واجبتر است، اما هستند افرادی که بیان نکردن یک دلخوری کوچک در دل شان سم کینه ایجاد میکند و آن وقت فضا بین شما با افراد خانواده تان طوری میشود که ناراحتیها عمیق شده و به این راحتیها از بین نمیرود.
نگرانی، تلقی تان از کار آنها و دلخوری هایتان را تا دیر نشده به آنها در نهایت احترام و آرامش بیان کنید. بعد از آن نوبت شنیدن دلایل آنهاست بدون آنکه خود را حق به جانب بدانید.
مشکلات تمام شدنی نیست، پس اول سهم خودتان را در حل سوءتفاهمهای خانوادگی بردارید.
شما چه ویژگیها و شخصیتی دارید؟ بخشی از آن که دائم مورد انتقاد نزدیکانتان است را بشناسید و به فکر حل آن نقطه ضعفها باشید.
جاذبههای شخصیت خودتان که برای دورهمیهای خانواده، لحظههای شاد، مفید و پر از خنده و مهربانی میسازد، بشناسید و آنها را تکرار کنید.
اگر مسئلهای پیش آمده که رابطه شما را با خانواده تان شکرآب کرده، وقت آن است که به خودتان بگویید مسئله شما ارزش حل کردن را دارد، چون خانواده بیش از هر گروه اجتماعی به شما وفادار خواهد ماند.
اگر در فضای خانواده نتوانید سوءتفاهمها را حل کنید، حل مشکلات زندگی اجتماعی خیلی سختتر میشود. به عبارت دیگر حل چالشهای خانوادگی فرصت تمرین خوبی برای حل مشکلات اجتماعی هم هست. پیشنهادهای مؤثر برای رفع سوءتفاهم هایتان را تمرین کنید:
بعضیها ۳ مرحله اول را فرایند راه حل آفرینی و ۲ مرحله آخر را فرایند تصمیم گیری میدانند.
بیشتر بخوانید: با مردان بی احساس چگونه برخورد کنیم؟
خوشبختانه سو تفاهم دردی است که درمان دارد. با ایجاد بعضی اصلاحات در روش گفتگو و ارتباط تان میتوانید از بروز آن جلوگیری کرده و یا در صورت بروز آنها را حل و فصل کنید.
همانطور که گوش دادن به کسی که با شما مخالفت میکند یا از شما انتقاد میکند سخت است، گوش دادن به نارضایتیهای یک فرد هم کار سختی است، اما میتواند کمک تان کند بفهمید مشکل کجاست و راه حلی برای آن پیدا کنید.
بیشتر زوجها به جای اینکه درک کنند آن موقعیت چطور بر همسرشان تاثیر گذاشته است، به فکر ثابت کردن خودشان هستند. نتیجه این کار چیزی جز این نخواهد بود که هر دو طرف آسیب ببینند و ناراحت شوند. چیزی که خیلی اهمیت دارد این است که همسرتان بفهمد که ارزش زیادی برای او و رابطه تان قائل هستید.
زوجها معمولاً طی مشاجرات بر افکارشان متمرکز میشوند و احساسات خود را نادیده میگیرند. قبل از اینکه شروع به مشاجره کنید، مکث کرده، نفسی عمیق بکشید و ببینید چه حسی دارید. بعد احساساتتان را با همسرتان در میان بگذارید.
یادتان باشد که همسر شما دشمنتان نیست. شما و همسرتان هر دو در یک تیم هستید. فقط همین تغییر دیدگاه به شما کمک میکند همدیگر را بهتر درک کرده و برای رسیدن به یک راه حل مشترک و حل سوء تفاهم پیش آمده تلاش کنید.
رفتن نزد مشاوره فواید بسیار زیادی دارد و به شما کمک خواهد کرد الگوی ارتباط تان را از نو بسازید و راههای سالمی برای ارتباط پیدا کنید.
بیشتر بخوانید: بررسی عواملی که یک انسان را لجباز میکند!
وقتی دو نفر با شخصیتهای مختلف و از خانوادههای مختلف به هم میرسند، بروز اختلاف و سوء تفاهم غیرقابل اجتناب است.
اما زوجهای سالم قادرند به طور سازندهای این اختلافات را پشت سر بگذارند.
یادتان باشد شما و همسرتان در یک تیم هستید نه در مقابل هم. احساساتتان را بشناسید و با آرامش ابراز کنید و صادقانه به حرفهای همسرتان گوش کنید.
انتهای پیام/
چند بار با نامزدم به سوتفاهم پیش آمدم
و اصلا نمی دانستم چطور رفتار کنم
و چند باری مقصر اون بود
من معذرت خواهی میکردم
و او اصلا و اینبار هم همینطور ولی او میگوید هرگز فراموش نمیکنم و من گفتم یک هفته بهم فرست بدیم در موردش فکر کنیم و تماس در این هفته به خودم گفتم باهاش در این یک هفته نگیرم!
مرسی واقعا از مقاله تان کمک بزرگی کرد ، یا گزارشتان