به گزارش خبرنگار گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از بجنورد؛قاسم مهرنیا مسئولیت دبیرخانه شورای شعر استان خراسان شمالی از سال ١٣٨٧، داوری چندین دوره جشنوارههای شعر استانی - منطقهای – کشوری، مولف کتاب قطرهای از قلزم در سال ١٣٧٠، نگارش بیش از ٥٠ مقاله درباره مشاهیر، آهنگهای مقامی و سنتهای کهن شهرستان بجنورد در نشریات محلی و کشوری، تقدیر شده در بخش شاعر پیشکسوت نخستین کنگره شعر آئینی استان، موسس انجمن ادبی عارف بجنوردی در سال ١٣٦٤، عضو کانون مداحان استان و شورای بنیاد دعبل خزاعی کشور، برگزیده پیرغلامان استان و تقدیر شده کشوری در تهران، قم، کرمان و زاهدان و اخیر را در کارنامه خود به ثبت رسانده است؛ و اخیرا قاسم مهرنیا در شانزدهمین اجلاس بینالمللی تجلیل از پیرغلامان و خادمان حسینی، با اهدا لوح تقدیر و تندیس توسط استاندار لرستان و رئیس سازمان صدا و سیما کشور تجلیل شد.
به مناسبت ماه محرم سراغ حاج قاسم مهرنیا، مداح و پیر غلام اهل بیت رفتیم و گفتگویی با وی داشتیم که در ادامه میخوانید.
از بچگی مادرم مرا را نذر حضرت ابوالفضل (ع) کرده و در ماه محرم به رسم مجالس قدیم که سقاها لباس سفید بر تن میکردند، لباس سفیدی برتنم میکردند و تا ده سالگی سقایی میکردم و چون ذوقی در ادبیات داشتم و صدای خوشی داشتم در سن ۲۰ سالگی مداحی را شروع کردم.
در چند دهه قبل به هرکسی اجازه مداحی نمی دادند، اگر میدیدند کسی صدای خوشی دارد جذبش میکردند، اما کلاس خاصی برای آموزش وجود نداشت و باید فرد علاقمند خودش تجسس میکرد.
اول داخل حسینه و یا در راه یک بیت به مداحهای جوان میدادند بخوانند، اگر این فرد صدایش خوب بود کم کم ابیات بیشتری میخواند و وقتی کاملا پخته میشد و میتوانست مجلس را اداره کند به او اجازه مداحی میدادند.
در ادبیات ما پیر به عنوان راهنما و رهبر است، اما در اصل پیر غلامها کسانی هستند که مردم به آنها اطمینان و اعتماد دارند و اگر نذری داشته باشند به آنها می دهند.
نوحه خوانهای خوبی داشتیم مرحوم حاج کربلایی محمد میرگاهی از نوحه خوانهای فارسی و ترکی بودند، مرحوم خیاط پور، حاج آقای موسوی، حاج حسین کافی، مرحوم زابلی که ما هم از ایشان الگو گرفتیم.
چیزی که دیگر اجرا نمیشود مراسم تعزیه خوانی است که در گذشته از هفت هیئتی که در شهر وجود داشت، سه تا هیئت برای سینه زنی به سمت امام زاده سید عباس (ع)، معصوم زاده بجنورد دسته روی میکردند و تعزیه خوانها هم با آنها حرکت میکردند. عدهای سوار بر اسب بودند و بقیه تعزیه خوانها روی تختهای روان که مثلا بارگاه یزید و بارگاه عمر سعد بود حرکت میکردند. حجله گاه حضرت قاسم (ع) و گهواره حضرت علی اصغر (ع) هم به حرکت در میآمد یک عده لباس اشقیا به رنگ قرمز میپوشیدند یک عده هم لباس سبز میپوشیدند که اولیا بودند.
کسانی که مقتل خوان حر بودند لباس زرد میپوشیدند و کسانی که مقتل حبیب ابن مظاهر میخواندند لباس سفید میپوشیدند. به این افراد اولیا خوان میگفتند و در صفهای مرتب با طمانینه میرفتند، ولی اشقیا خوانها به تاخت حرکت میکردند.
پس از پایان مراسم عزاداری زمانی که هیئتها برمی گشتند، دست یا قبهای بر علمها یا پرچمها واژگون، آویزان میکردند که این صحنه حالت، حزنی به انسان میداد.
مراسمی که در گذشته در خانهها برگزار میشد روضه خوانیها و برگزاری دههها بود که الان هم همین مراسم در محلهها، حسینهها و مساجد وجود دارد و تنها از نظر کمیت رشد داشته است.
در زمانهای قدیم زیاد دنبال سبک و آهنگ نبودند مداحها اهل مطالعه بودند و مقتل میخواندند و کتابهای معتبر میخواندند، اما سبکها حا حاضر آهنگین شده اند، در گذشته به دلیل نبود لوازم صوتی، نوحهها سنگین بودند تا مستمعین کلام مداح را بشنوند نوحهها و مداحیهای گذشته سوزی داشت و دلی میشکست.
از کتابهای متعددی استفاده میکردیم به عنوان مثال اشعار و نوحههای مرحوم حاج غلامرضا آذر که در ۵ جلد کتاب منتشر شده است که وزن سنگینی هم داشت و همچنین نوحههای آقای سراج کربلایی مداح ذاکر نابینایی بود که در کربلا سکونت داشت نیز استفاده میکردیم.
کسانی که به کربلا میرفتند نوحههایی از سراج میآوردند و به بقیه مداحها میدادند و نوحههای آقای سراج این گونه به دست ما میرسید.
مرحوم عسکر و مرحوم تارا نیز از دیگر کسانی بودند که ما از مداحیهای آنان استفاده میکردیم.
من شعرهای حماسی را دوست دارم، مرحوم سراج گذشته از اینکه شاعر بود عاشق امام رضا (ع) بود. معمولا در پایان شعرهایش آرزو میکرد شرایطی فراهم شود بیاید مزار امام رضا (ع) را زیارت کند، ولی نشد. من معمولا اشعار ایشان را دوست دارم که در انتهای اشعارش به این اشاره میکرد:
آیا شود روزی رویت ببینم
از گل عذارعارضت گل بچینم
در گذشته لباس سیاهی که برای عزاداری میپوشیدند تا قوزک پا میآمد و شال سیاهی هم از رو میبستند، این پیراهنها به مرور زمان کوتاه شده است.
بزرگان نیز صفهای اول را تشکیل میدادند، سادات هم با شال سبزی که میبستند مشخص میشدند و مردم به احترام سادات آنها را به صف اول هدایت میکردند.
بعضیها هم که نذر حضرت ابولفضل (ع) بودند لباس سفیدی میپوشیدند و سقای مراسم بودند و با جامی در دست و مشکی بر دوش به مردم آب میدادند. اگر ایام محرم با فصل تابستان همراه میشد سقا از کوزهای که در یخچالهای طبیعی قدیمی گذاشته میشد و یک کاسه که اطرافش آیاتی از قرآن و اسامی ائمه نوشته شده بود استفاده میکردند.
مداح که در یک هیئت است مانند موتور محرک آن هیئت عمل میکند که باید همیشه در شان یک مداح لباس بپوشد و ظاهر آراستهای داشته باشد.
دلم برای کربلایی گل محمد تنگ شده است. پدرم تعریف میکند که یکی از خانهای شیروان در زمان رضا خان که عزاداریها قدغن شده بود به بجنورد حمله میکند و شهربانی را خلع سلاح میکند این اتفاق در ماه محرم بود مردم از این فرصت استفاده میکنند و قفل حسینه کمیسری را میشکنند و شروع به عزاداری میکنند و همین کربلایی محمد که من افتخار شاگردیش را داشتم شروع به نوحه خوانی میکند.
سالی که آقا با مداحان ملاقات داشتند بهترین خاطره من است. نوحه خوبی را دسته جمعی همه مداحان با هم خواندیم که من هیچ موقع این صحنهها را فراموش نمیکنم ایشان بیشتر روی اشعار نوحه ها، مقاتل و سبکها صحبت کردند و تاکید داشتند خرافه گویی نشود.
آرزویم محقق شده است، بزرگترین آرزویم این است که خدا به من منت گذاشته و خادم امام حسین (ع) شده ام، امروز هم آرزویم این است که تا واپسین لحظات زندگیم نام امام حسین (ع) از زبانم نیفتد.
خدا کند جوانهای ما با مکتب امام حسین (ع) بیشتر آشنا شوند که اگر اینطور شود بیشتر معضلات ما حل میشود اگر دختران ما با مکتب حضرت زهرا (س) و استقامت حضرت زینب (س) آشنا شوند خیلی از مشکلات ما حل میشود. اگر ایشان را الگو قرار دهند خیلی از طلبهای دنیایی کم میشود.
گزارش از فاطمه عطایی
انتهای پیام/ط