به مناسبت کودتای 28 مرداد/

کودتا و آوارگی سرنوشت کسانی که به آمریکا اعتماد کردند

اعتماد نابجا به آمریکا موجب تحمیل هزینه‌های فراوان و در اکثر موارد جبران‌ناپذیر به افراد و منافع ملی کشورشان شده است.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛ «هر فرد و هر جریانی که برای اسلام و به نام اسلام کار می‌کند، اگر به آمریکا اعتماد کند، دچار خطای بزرگ شده و سیلی آن را خواهد خورد» این جمله، شاه‌بیت فرمایشات رهبر معظم انقلاب اسلامی در اجتماع عظیم و پرشکوه قشرهای مختلف مردم در حرم مطهر امام خمینی(ره) در 14 خردادماه 1395 بود.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای این نقشه راه تاریخی را در حالی پیش پای ملت ایران قرار داد که با توجه به مذاکرات فیمابین ایران و آمریکا و انعقاد توافق نافرجام «برجام»، برخی افراد در داخل کشور تلاش داشتند تا با گسترش این مذاکرات به دیگر حوزه‌ها، به قول خود با «اعتمادسازی» برای طرف آمریکایی، از آن‌ها امتیاز دریافت کنند!

این سخنان دقیق رهبر انقلاب منطبق بر واقعیات موجود تاریخی است و با مرور تاریخ معاصر، نمونه‌های فراوانی را می‌توان پیدا کرد که تصور داشتند با اعتمادسازی نزد سرمداران آمریکا و عدول از اصول خود، می‌توانند بر مشکلات فائق بیایند اما خروجی این دیدگاه تنها به نابودی این افراد و از بین رفتن منافع ملی کشورهایشان خلاصه گردید!

با توجه به در پیش بودن سالگرد کودتای آمریکایی 28 مرداد علیه دولت مصدق، در این مجال در دو بخش به بازخوانی سرنوشت برخی مصادیق داخلی و خارجی که با اعتماد نابجا به آمریکا موجب تحمیل هزینه‌های فراوان و در اکثر موارد جبران‌ناپذیر به خود و منافع ملی کشورشان شدند، می‌پردازیم:

 

کودتا؛ پاسخِ نامه فدایت شوم

بعد از پایان جنگ دوم جهانی و دوچندان شدن اهمیت نفت در مناسبات بین‌المللی، کنترل منابع نفتی به اساسی‌ترین دغدغه آمریکایی‌ها بدل شد به‌گونه‌ای که این کشور تسلط بر این منابع را به‌عنوان بخشی از استراتژی امنیت ملی خود در پیش گرفت. ایران نیز که به عنوان یکی از مناطق نفت‌خیز منطقه غرب آسیا شناخته می‌شد، جایگاه ویژه‌ای در مناسبات نفتی جهان داشت و جلب اعتماد ایرانیان می‌توانست به رسیدن آمریکا به اهداف مورد نظرش کمک فراوانی کند.

در این میان نزدیک شدن و اعتماد مصدق به آمریکا در کنار دشمنی عمیقش با انگلیس، باعث شد که وی بدون توجه به مشی مشترک این دو کشور، تمام نهضت را دچار اضمحلال کند. او برای مقابله با دو قدرت سنتی انگلیس و روسیه، به قدرت سوم یعنی آمریکا گرایش پیدا کرد تا با کمک آنها تحریم‌های بین‌المللی آن دوران را دور بزند و آن‌ها را لغو کند.

مصدق حتی آنقدر خوش‌خیال و خوش‌بین بود که به «آیزنهاور» نامه نوشت و از او برای بهره‌برداری از سایر منابع ایران علاوه بر نفت نیز درخواست کمک و مساعدت کرد! مصدق در نامه خود به آیزنهاور چنین می‌نویسد: «ملت ایران امیدوار است که با کمک و مساعدت حکومت آمریکا موانع به‌وجود آمده در کار فروش نفت ایران برطرف گردیده و چنانچه حکومت آمریکا قادر نیست چنین موانعی را مرتفع سازد، می‌تواند کمک‌های اقتصادی را در اختیار ایران قرار دهد تا این کشور بتواند سایر منابع طبیعی خود را مورد بهره‌برداری قرار دهد. ایران، سوای نفت، منابع طبیعی دیگری نیز دارد که بهره‌برداری از آن‌ها به حل مشکلات آن کمک می‌نماید، لکن تحقق این منظور بدون کمک اقتصادی خارجی مقدور نیست. در خاتمه، توجه مساعد و مثبت آن جناب را به وضعیت خطرناک کنونی ایران جلب نموده و اطمینان دارم که جنابعالی نسبت به کلیه نکات این پیام توجه لازم مبذول خواهید داشت».

در حالی که مصدق بر اعتماد به آمریکا اصرار می‌کرد، «آیت‌الله کاشانی» کاملا به بدعهدی آمریکا واقف بود و در مصاحبه با خبرنگار آمریکایی «آژانس انترنشنال» به درستی اظهار داشته بود که «آمریکا تا به حال آنچه وعده به ایران داده است انجام نداده...»

کودتا و آوارگی سرنوشت کسانی که به آمریکا اعتماد کردند

از همین رو بود که «هندرسن» سفیر آمریکا در ایران به وزارت امور خارجه آمریکا گزارش داد مصدق با تمام شرایط آمریکا موافق است و «فقط یک عامل مزاحم در این جریان مداخله کرده و مانع از حل قضیه نفت به نفع آمریکا شده است. این عامل مزاحم که مانع تسلیم ایران به نظریات بانک بین‌المللی و ادامه همکاری بین ایران و آمریکا شده، آیت‌الله کاشانی است.» هندرسن همچنین اظهار کرده بود که «آیت‌الله کاشانی برای منافع آمریکا و دول غرب در ایران عنصر خطرناکی است.»

بزرگ‌ترین اشتباهات مصدق که منجر به سقوط دولت وی گردید را در عرصه داخلی فاصله گرفتن از حماسه‌سازان 30 تیر و در عرصه بین‌المللی ناتوانی از شناخت نیات اصلی ایالات متحده می‌توان خلاصه کرد. نخست‌وزیر وقت ایران با تصور اینکه آمریکایی‌ها چون در ایران سابقه منفی ندارند، می‌توان به آن‌ها اعتماد کرد، عملاً شرایط را برای ورود ایالات متحده به ایران آماده و خود مقدمات سقوط دولت خود را فراهم کرد.

کودتای 28 مرداد در شرایطی رخ داد که مصدق تمام تلاش خود را کرده بود تا بر موجی که در دنیا به راه افتاده بود سوار شده و به جای انگلستان، آمریکا را به عنوان ابرقدرت نوین به رسمیت بشناسد. او می‌خواست با توسل به آمریکایی‌ها زمینه‌ای از قدرت و اختیارات را برای خود فراهم سازد که دیگر هیچ کسی توان تغییر آن را نداشته باشد.

نهایتا در مردادماه 1332، علی‌رغم همه فعالیت‌های محمد مصدق برای جلب رضایت آمریکا، آن‌ها عملیات «تی‌پی‌آژاکس» را طراحی کرده و با سرنگونی دولت مصدق، ارتشبد زاهدی را بجای وی بر منصب نخست وزیری نشاندند در نتیجه کودتای ننگین 28 مرداد، منافع ملی ایران به تاراج رفت و طی قرارداد «کنسرسیوم» رسماً از نفت ایران ملی‌زدایی شد. محمد مصدق نیز که روزگاری داعیه تاریخ‌سازی برای مردم ایران بود، در غربت و ذلت در احمدآباد مستوفی جان سپرد!

بیان رهبر معظم انقلاب در تشریح دلایل این برخورد آمریکا با مصدق خواندنی است: «دکتر مصدّق برای اینکه بتواند با انگلیسی‌ها مبارزه کند و در مقابل انگلیس‌ها بایستد به خیال خودش، رفت سراغ آمریکایی‌ها؛ با آن‌ها ملاقات کرد، مذاکره کرد و درخواست کرد؛ [به آن‌ها] اعتماد کرد. کودتای بیست‌وهشتم مرداد نه به‌وسیله انگلیس [بلکه] به‌وسیله آمریکا در ایران انجام گرفت، علیه مصدّق. یعنی حتّی به امثال مصدّق هم این‌ها راضی نیستند؛ این‌ها نوکر می‌خواهند، سرسپرده می‌خواهند، توسری‌خور می‌خواهند؛ مثل چه‌کسی؟ مثل محمّدرضای پهلوی؛ این‌جور آدمی می‌خواهند»

 

آوارگی؛ نتیجه سرسپردگی محض

دومین و آخرین پادشاه رژیم پهلوی، هم سرنوشتی عبرت‌آموز دارد. وی که با کودتای آمریکایی 28مرداد توانست مجدداً به کشور بازگشته و برای 25سال تمام منابع ملی را در اختیار آمریکا قرار دهد، به محض تمام شدن تاریخ مصرف خود برای اربابان آمریکایی، رفتارهایی از آن‌ها مشاهده کرد که موجب تحقیر و زبونی وی گردید.

محمدرضا پهلوی در دهه 50 چنان خود را وابسته به آمریکا می‌دانست که برای انجام کوچک‌ترین مسائل مربوط به سیاست داخلی ایران، بدون صحبت با سفرای آمریکا در ایران و توجه به نقطه نظرات آنها اقدامی نمی‌کرد. تا جایی که به وضوح می‌توان درماندگی وی را در دوران حد فاصل سفارت ریچارد هلمز و ویلیام سولیوان در ایران، که طی آن هیچ سفیری در کشور مستقر نبود، مشاهده کرد.

کودتا و آوارگی سرنوشت کسانی که به آمریکا اعتماد کردند

اما با وجود همه خدمات محمدرضا پهلوی به آمریکا، سران این کشور پس از سقوط رژیم طاغوت رفتار تحقیرآمیزی را وی داشتند. در ابتدا مانع سفر وی به آمریکا شده و او را به همراه خانواده‌اش در کشورهای مختلفی آواره کردند و سپس با بستری کردن وی در یک تیمارستان روانی، فردی که روزگاری خود را وارث پادشاهی 2500 ساله در ایران معرفی می‌کرد، تیر خلاص را به وی شلیک کردند!

روایت این برخورد آمریکا با شاه معدوم از زبان همسرش فرح پهلوی خواندنی است: «ما حس کردیم که آمریکایی‌ها نمی‌خواهند در خاک این کشور بمانیم. به شاه گفته بودند که به کسی نگوئید قصد خروج از نیویورک را دارید. از نیویورک به سمت تگزاس رفتیم. ما را در آنجا به یک بیمارستان منتقل ردند که من پس از مدتی متوجه شدم که آنجا مخصوص بیماران روانی است! شاه را در اتاقی بستری کردند که پنجره نداشت و پشت آن را آجر پوشانده بودند و من را هم در اتاقی نگهداری کردند که حتی دستگیره نداشت!»

 

حسن‌نیتی که حسن‌نیت به دنبال نداشت

اعتماد دستگاه دیپلماسی دولت سازندگی به آمریکا در روند آزادی اسرای آمریکایی در لبنان از ماجراهای عبرت‌آموز تاریخ معاصر است.

در 1367، آزادی اسرای غربی در لبنان موضوعی حیاتی برای ایالات متحده و اروپا بود. در همین زمان، جنگ بین ایران و عراق پایان یافته بود و اقتصاد ایران شدیداً نیازمند منابع مالی برای بازسازی بود.
در این دوره، ایران پیام‌های تشویق‌آمیزی مبنی بر «حسن‌نیت در مقابل حسن‌نیت» از سوی واشنگتن دریافت کرد. طی سخنرانی آغاز ریاست‌جمهوری، جورج بوش نخستین چراغ سبز را از خود نشان داد: «امروز شاهدیم، آمریکایی‌ها را که بدون دلیل و علیرغم میل خودشان در سرزمین‌های خارجی نگهداری می‌شوند. اینجاست که همکاری می‌تواند نشان داده شود. این کمک در خاطر ما خواهد ماند. حسن‌نیت، حسن‌نیت به دنبال می‌آورد، خوش قولی دلیلی است که می‌تواند به شکل پایان‌ناپذیری ادامه پیدا کند.»

پس از مدتی کش و قوس، سرانجام دبیرکل سازمان ملل، «جیانی پیکو» را که از مشاورانش بود به ایران می‌فرستد. مأموریت پیکو این بود که رفسنجانی را به آزادی اسرای آمریکایی راغب کند. فرستاده آمریکا به ایران پس از ورود به تهران با «محمدجواد ظریف» دیدار می‌کند. پس از این دیدار، وی به‌همراه ظریف وارد دفتر کار هاشمی رفسنجانی می‌شود. طرف ایرانی به‌جهت اینکه قصد داشته مذاکرات پنهانی بماند، حتی مترجم را هم از جلسه خارج می‌کند.

کودتا و آوارگی سرنوشت کسانی که به آمریکا اعتماد کردند

مشاور دبیرکل سازمان ملل در این جلسه به هاشمی می‌گوید: «رئیس‌جمهور آمریکا تقاضا کرده که به آزادی گروگان‌های آمریکایی در بیروت کمک کنید. البته این کمک بی‌اَجر نمی‌ماند.» هاشمی نیز پاسخ می‌دهد: «ما اولاً نمی‌دانیم این گروگان‌ها در لبنان هستند یا خیر؟ اما اگر آمریکایی‌ها حسن‌نیتشان را نشان دهند و مطمئن شویم جدی هستند و اگر کاری از دست ما ساخته باشد، هم به‌خاطر لبنان و هم مسائل انسانی این کار را خواهیم کرد. اما بدین شرط که آمریکا در مسئله جنگ ایران و عراق در تعیین متجاوز و خسارت‌ها، بی‌طرفانه عمل کند و از سیاست‌های خصمانه‌اش در قبال ایران دست بردارد».

پس از آن، رئیس‌جمهور وقت ایران، محسن رضایی را می‌خواهد و از او می‌خواهد که موضوع را بررسی کند که می‌تواند در این زمینه کاری انجام دهد یا نه. محسن رضایی نیز یکی از فرماندهان سپاه را به لبنان می‌فرستد تا با اعضای بلندپایه حزب‌الله برای آزادی اسرا مذاکره کند. این گفت‌وگوها به نتیجه نمی‌رسد اما رضایی به آن فرمانده دستور می‌دهد که تا زمان آزادی اسرا در لبنان بماند.

سرانجام، پافشاری ایران اثرگذار می‌شود و مقامات حزب‌الله آزادی اسرای آمریکایی را می‌پذیرند و ظرف دو ماه و نیم بعد اسرا «یکی یکی» آزاد می‌شوند. پس از آزادی اسرا، ایران در انتظار مشاهده حسن‌نیت طرف غربی و همان اَجری که بوش پدر (رئیس‌جمهور وقت آمریکا) داده بود، می‌ماند اما پس از گذشت مدت‌ها خبری از وعده طرف آمریکایی نمی‌شود لذا مقامات ایرانی با دبیرکل سازمان ملل تماس می‌گیرند که چرا خبری از تحقق وعده بوش پدر نشد؟

مقامات ایرانی که در داخل کشور نیز به شدت به‌جهت کمک برای آزادی اسرا و عدم دریافت امتیاز از آمریکایی‌ها تحت فشار بودند، با پیکو، همان فرستاده دبیرکل سازمان ملل به تهران تماس می‌گیرند که چرا آمریکا نامه تشکر نمی‌فرستد؟ جان پیکو نیز به گوش مقامات آمریکایی می‌رساند: «ایرانی‌ها منتظر یک حرکت از طرف آمریکا هستند. باید منصف باشیم، چون من به آن‌ها قول دادم.»

پس از تلاش‌های ایران برای دریافت پاسخ، برنت اسکوکرافت با اعضای شورای امنیت ملی آمریکا جلسه می‌گذارد و پس از جلسه تصمیم گرفته می‌شود که آمریکا به زیر میز توافقات فی‌مابین تهران ــ واشنگتن بزند. آنان به‌بهانه انجام حرکت‌های تروریستی از جمله ترور مخالفان حکومت و همچنین فتوای چند سال قبل امام خمینی(ره) درخصوص ارتداد سلمان رشدی، بهبود روابط را بسیار بسیار سخت دانستند و مدعی شدند که تهران عملاً به وعده‌هایی که پیش‌تر مبنی بر حسن‌نیت داده بود، عمل نکرده است.[7] آمریکائی‌ها گفتند: «ما گفتیم نشان دادن حسن‌نیت باعث حسن‌نیت متقابل می‌شود، ولی نگفتیم اگر ایرانیان گروگان‌ها را آزاد کنند، بدون توجه به باقی قضایا، به این اقدام پاسخ مطلوب و مساعد می‌دهیم. ما گفتیم حسن‌نیت به‌دنبال خود حسن‌نیت می‌آورد. انجام دادن وقایع تروریستی دیگر، تعریف آمریکا از حسن‌نیت نیست.»

 

برجام؛ توافق‌نامه‌ای که به سادگی پاره شد

حسن روحانی که تجربه تلخ اعتماد به وعده‌های اروپا (که به نیابت از آمریکا با ایران مذاکره می‌کردند) را در سال‌های 82 تا 84 را در کارنامه داشت، این بار با جمله «آمریکا کدخدای جهان است و با کدخدا بستن راحت‌تر است» پا به انتخابات ریاست جمهوری سال 92 گذاشت و پس از ورود به پاستور، مذاکرات هسته‌ای را با سرعت تمام آغاز کرد.

علیرغم هشدارهای مکرر رهبر معظم انقلاب مبنی بر عدم اعتماد به وعده‌های آمریکا، حسن روحانی و تیم منصوب وی در وزارت خارجه با عبور از خطوط قرمز تعیین شده برای حفظ منافع ملی، با تکیه بر اعتماد به آمریکا، زمینه امضای توافق نافرجام برجام را فراهم کرد. نهایتاً پس از ماه‌ها مذاکره و تمدید چندباره توافقات موقت، برجام در تیرماه 1394 امضا شد.

کودتا و آوارگی سرنوشت کسانی که به آمریکا اعتماد کردند

حسن روحانی احتمالا با اتکا به استدلالات حامیانش مبنی بر اینکه «امضای کری تضمین است»، به‌عنوان رئیس دولت به انجام کامل و عملیاتی تعهدات ایران در برجام پرداخت و به امید انجام تعهدات آمریکا نشست.

علی‌رغم انجام کامل تعهدات از سوی ایران، اما دولت اوباما از انجام تعهدات خود به بهانه‌های مختلف سر بازمی‌زد. مصداق بارز اعتراف دولتمردان را می‌توان در سخنان ولی الله سیف در فروردین ماه 1395 یعنی ماه‌ها پس از امضای برجام و حضور اوباما در کاخ سفید مشاهده کرد. رئیس بانک مرکزی ایران در مصاحبه‌ای با تلویزیون بلومبرگ گفته بود: «توافق هسته‌ای ایران و گروه 1+5 موسوم به برجام، تاکنون «تقریباً هیچ» دستاورد اقتصادی برای تهران در بر نداشته است»

با وجودی که امید می‌رفت حسن روحانی به اقدام متقابل پرداخته و مانع از افزایش خسارات وارده به منافع ملی شود اما سخنان وی در مهرماه 1395 مبنی بر اینکه «آمریکا قول داد روند اجرای تعهداتش را در برجام اصلاح کند» نشان داد وی همچنان امیدوار به تغییر رفتار آمریکا در برابر ایران است!

اما آخرین امیدهای حسن روحانی برای تن دادن آمریکا به تعهدات خود در برجام هم با حضور دونالد ترامپ در کاخ سفید بر باد رفت. ترامپ، اقدامات اوباما را تکمیل کردد و در اردیبشهت‌ماه 1397 آمریکا از برجام خارج شد و برای ادامه حضور در این توافق‌نامه، شروط عجیب و غریبی را تعیین کرد!

برجام هر چه که بود، عملا تمام شد و علیرغم گذشت بیش از ۱۰۰ روز از نقض آن، اتحادیه اروپا و سایر طرف‌های حاضر در برجام هم حاضر نشدند هیچ تضمین عینی برای ادامه این توافق‌نامه بدهند.

تنها نقطه امیدی که این روزها وجود دارد این است که حسن روحانی به عنوان عامل اصلی اعتماد به آمریکا، به اشتباه بزرگ خود پی برده و با مسئولیت‌پذیری، اصلاح ساختار اداری کشور و حل معضلات اقتصادی روزافزون مردم را با تکیه بر ظرفیت‌های داخلی و چشم بستن بر وعده‌های واهی دولتمردان غربی پیگیری کند.

منبع: فارس

انتهای پیام/

بازخوانی سرنوشت افرادی که به آمریکا اعتماد کردند

برچسب ها: وبگردی ، برجام ، آمریکا
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار