به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛برخی صاحبنظران «هویت» را «چه کسی بودن» تعبیر میکنند و میگویند که این از نیاز طبیعی انسان به شناخته و شناسانده شدن به چیزی یا جایی ریشه میگیرد و این حس، تعلق بنیادی ذاتی در وجود انسان دارد. طی سالهای اخیر شاهد بروز و ظهور بحران هویت در میان نوجوانان و جوانان هستیم؛ بحرانی که این قشر از جامعه را از حالت تعادل و به عبارتی از حقیقت وجودیشان خارج کرده و متاسفانه این امر تا جایی پیش رفته که باید از آن به بحران هویت اجتماعی یاد کرد.
این را که چه عواملی زمینه سازش بوده و هست باید در عواملی، چون خانواده، اجتماع، نظام آموزشی و سیاستهای موجود در اجتماعی که در آن به سر میبریم، جستوجو کرد. ماحصل گفتوگوی ما را درخصوص بحرانهای گوناگونی که در اجتماع امروز با آن مواجه هستیم با دکتر مصطفی اقلیما، رئیس سابق انجمن علمی مددکاران ایران و نیز با حجتالاسلام داوود دوانقی، محقق و پژوهشگر مسائل مذهبی از زوایای مختلف به بحث و بررسی گذاشتیم که در ادامه میخوانید.
در این گفتگو از محقق و پژوهشگر مسائل مذهبی حجتالاسلام دوانقی خواستیم درخصوص اینکه فضای مجازی تا چه اندازه نوجوان و جوان ما را به بحران کشانده پاسخ دهد.
فضای مجازی را (مجازا) مجازی اطلاق کردهاند، که همین مساله باعث غفلت جامعه و مردم شده است. اتفاقا فضای مجازی امروزه تاثیر مستقیم و مخربی را بر این قشر گذاشته است. جوانان ما در آن گشت وگذار میکنند، ولی برای خانوادهها در ابتدا، مخرب بودن این فضا چندان ملموس نبود و در حقیقت فضای مجازی همان فضای حقیقی است. فضایی که جوان ما را از خود و فرهنگش بیگانه کرده، به غفلت کشانده و جدای از فسادی که دارد حتی او فرصتی نمیکند به درون خودش مراجعه و افکارش را سبک و سنگین کند.
یکسری اطلاعات و دادههایی را به دست میآورد که حتی فرآیندش را هم نمیداند، به همین دلیل دائما با مدرسه، دانشگاه، خانواده و جامعهاش در تضاد است و دست به هنجارشکنیهایی میزند که امروز شاهد آن هستیم و برای همگان تعجبآور است. دیگر فسادش این است که فرد را برونگرا میکند.
نسل جوان امروز به اخلاقیات چگونه نگاه میکند؟
متاسفانه در نسل حاضر جامعه روندی منفی نسبت به اخلاقیات به وجود آمده و آن هم بیتوجهی انسانها نسبت به این امر است. وقتی صحبت از اخلاق به میان میآید، ذهنیتی که برای جوان امروز به وجود میآید این است که اخلاقیات آزادیهایش را سلب میکند، اما باید به همین جوان گفت: اخلاق یکسری صفاتی است که جزء ملکات نفس است؛ خواه این اخلاق حسن باشد، خواه رذیله. وقتی انسان خود آگاهی لازم را نداشته باشد که خداوند متعال درونش را به زیبایی آفریده این عدم آگاهی باعث سقوط میشود.
نشانههای متعددی در بحران هویت وجود دارد، درخصوص یکی از آنها توضیح دهید؟
همانطور که در ابتدای صحبتم اشاره به صفات رذیله داشتم خودشیفتگی هم جزء رذیله است؛ وقتی فردی به برونگرایی صرف بسنده میکند؛ بدون آنکه ملاحظهای به درونش داشته باشد از این صفت بد نهتنها دوری نمیکند، بلکه لذت هم میبرد. اگر ما انسانها عادت کنیم دفتر وجودمان را ورق بزنیم و شناخت اجمالی از خودمان داشته باشیم و درصدد پاک کردن درونمان باشیم میتوانیم بیرون خود را پیدا کنیم. بیرون ما انسانها خانواده، همسر، فرزندان، جامعه و قوانین اجتماعی است؛ چنین جوانانی از هر فرصتی استفاده میکنند که به خواستههای نامشروع خود دست پیدا کنند.
چیزی که امروزه بهوفور شاهد آن هستیم و دائما میگویند ما آزادیهای لازم را نداریم! عدهای دیگر میگویند در خانواده به این شکل بزرگ شدهایم، این نشان میدهد که فرزندان ما هویتشان را از خانوادههایشان میگیرند.
آنها را الگو قرار میدهند، این روزها مد شده نگهداری از سگ، گربه و... و این را جزء خصایص خوب خودشان دانسته و عضویت در این گروهها را جزء افتخاراتشان میدانند! بدون اینکه جوان امروز بداند نگهداری از این نوع حیوانات در منزل، خودش یک نوع حیوانآزاری است، طبیعت این حیوان این است که آزاد باشد. یکی از مظاهری که در بحران هویت بروز و ظهور پیدا میکند این است که فرد میگوید خودم به رفاه برسم، یعنی باید گفت: فرد بحرانزده بخشی از زندگی یا تمام عمرش را برای غفلتش هزینه میکند.
مولای متقیان حضرت علی (ع) میفرماید کسی که به خودش جاهل است و نمیتواند خودش را بشناسد، نسبت به دیگران جاهلتر است.
از آنجا که بخش عمدهای از هویت در دوران کودکی و نوجوانی در خانواده شکل میگیرد، خانواده تا چه اندازه در بحران هویت تاثیرگذارند؟
امروزه والدین در بحث تربیت فرزندانشان فقط به مسائل بیرونی آنها توجه میکنند، خوراک، پوشاک، کلاسهای فوق برنامه و... و صرفا اینکه چطور در این زمینهها به موفقیت برسند بدون آنکه به خصایص درونی و معنوی فرزندانمان توجه کنیم؛ به آنها راه آشنایی با اهل بیت و قرآن را یاد نمیدهیم، مسائل اخلاقی و تربیتی که اسلام بر آن تاکید داشته در میان خانوادهها کمرنگ شده؛ به آنان نمیگوییم متواضع بودن چه راه و روشی دارد. به آنها نمیگوییم تو در قبال اجتماعت چه وظایفی داری! این روزها متاسفانه والدین وسیلهای برای خوشگذرانی فرزندانشان شدهاند....
بر عکس آن هم وجود دارد؛ خانوادههای شهید حججیها کم نیستند، چرا این عده از جوانان دچار بحران و سردرگمی نشدهاند؟ چون این شهدا در خانوادههایی رشد کردهاند که بیشتر از هر چیز به خصایص درونیشان پرداختهاند. اهل نماز شب و دعا و مناجات بودن همه اینها تقویتکننده درون این عزیزان بوده که باعث شده به بیراهه نروند؛ در یک کلام آنها هویت واقعیشان را از خانوادهشان الگو گرفتهاند.
پس شما تصور میکنید نوجوان و جوان امروز ما هویت دینی و مذهبیاش کمرنگ شده و به سمتوسویی دیگر گرایش پیدا کرده، وظیفه مسئولان و قشر روحانی در این بین چیست؟
نوجوان و جوان امروز ما فقط از ما شعار شنیده است. بعد اصلی دین این است که ابتدا ما بهعنوان انسان موحد یک رویکرد اصلی به درون خودمان که همان انس با خداوند است داشته باشیم و بعد رویکرد به بیرون. اما متاسفانه ما و سایرین این رویکرد درونی را رها کردهایم و فقط به ظواهر چسبیدهایم! خوشبختانه جوانان عموما صاف و سادهاند، یعنی همانی هستند که در خیابان و بستر جامعه میبینیم، این قشر هنوز نقاب نفاق را بر چهره ندارد، اگر جوان روزگاری با چهره نفاق پا پیش بگذارد در صد سال آینده هیچ چیزی از اسلام باقی نخواهد ماند.
جوان ما نفاق را نمیشناسد، همانی را که میبیند، میفهمد و همانطور عمل میکند. دلیل اینکه چرا در بین جوانان ما هویت دینی کمرنگ شده این است که متولیان جامعه ما فکر میکنند وظیفه بنده روحانی این است که فقط مردم را هدایت کند.
اتفاقا بزرگترین اشتباه ما همین است! ما ابتدا باید به تزکیه و تهذیب نفس در خودمان بپردازیم و چراغ درونمان را روشن کنیم و به معنای واقعی موحد شویم و بعد ببینیم این لباس قد و قواره ما هست که تنمان کنیم؟! مثالی برای شما بزنم؛ امیر سرافراز شهید سپهبد علی صیاد شیرازی بهعنوان یک ارتشی مخلص چرا آنقدر پرآوازه میشود؟ کمتر کسی است که وی را نشناسد. ایشان سلوک روحانی داشتند و بسیار پرهیزگار و وارسته بودند.
شهید بزرگوار دکتر مصطفی چمران دکتری فیزیک داشتند و در آمریکا تحصیل کرده بودند. این شهید عزیز هم دکتری بودند که سلوک و منش روحانی داشتند. از این دست افراد در دوران انقلاب و جنگ کم نبودند که زندگیشان بر اساس تقوا، روحانیت و عمل بود. روحانیگری کاسبگری نیست که هر فردی یکسری تحصیلات حوزوی داشته باشد و دست آخر لباس مقدس روحانیت را بر تن کند و بگوید من مردم را هدایت میکنم! اگر ما میتوانستیم به معنای واقعی به تهذیب نفس خودمان بپردازیم جوان امروز ما به بیراهه نمیرفت.
پس نظر شما این است که جوان ما مسائلی را در جامعه میبیند که باعث کمرنگ شدن هویت دینیاش شده؟
بله، دقیقا همینطور است. مردم ما همهچیز را به طور آشکارا در جامعه از بنده مسئول میبینند، میشنوند، متاسفانه بیگانگان و مخالفان نظام نیز در خارج ار کشور، در شبکههای اجتماعی، ماهوارهای و تلویزیونی منتظرند که از نقطه ضعفهای مسئولان به نفع خودشان و تخریب اذهان و نظام اسلامیمان بهره ببرند و جوان ما را مورد خطاب قرار دهند.
از پشت پردههای برخی افراد از سفرهای خارجی و بهطور کلی از نحوه زندگی و فرزندان این افراد سوءاستفاده و رونمایی میکنند و سعی دارند افکار جوان ما را علیه نظام و اسلام تحریک کنند. بنده بهعنوان یک روحانی و مسئول با عملکرد اسلامی خود نباید دستاویزی به سودجویان بدهم! به جوان امروز نشان دهم که اسلام واقعی چیست تا هویت دینیاش کمرنگ نشود. باید عملا نشان دهم که تطهیر باطنی داشتن یعنی چطور ارتباط باطنی با خداوند برقرار کردن تا نسل حاضر خداوند را در درونش فراموش نکند.
چرا طی دهه اخیر سبک بازیهای کودکان و نوجوانان نسبت به گذشته تغییر کرده و تبدیل به بازیهای رایانهای شده و این امر چه تاثیری در آینده آنها میگذارد؟
سبک زندگی شهری و خانوادهها کودکان و نوجوانان را به این سمتوسو کشانده. در زمان قدیم خانهها ویلایی و حیاطدار بود و فضا برای فعالیت و تحرکات بدنی کودکان فراهم بود، از طرفی تمامی اهالی محله یکدیگر را میشناختند، رفتوآمد داشتند و صمیمیت بین آنها برقرار بود. اما خصوصا طی دو دهه اخیر آپارتمانها سر به فلک کشیده و عملا در فضای کوچکی که وجود دارد امکان بازیهای سنتی را به فرزندان ما نمیدهد.
والدین نخستین کاری که برای کودک خود انجام میدهند این است که او را مقابل تلویزیون قرار داده و سرگرمیهای بدون تحرک را برایش فراهم میکنند و همین عدم تحرک در طولانی مدت باعث منزوی شدن کودک شده و در سنین نوجوانی به افسردگی میگراید و زمانی هم که به بستر جامعه وارد میشود بیشتر به سمتوسوی اجتماعاتی روی میآورد که خمودگی در آن بیشتر است.
مسئولان شهرداریها مباید فضاهای بیشتری برای خانوادهها فراهم آورند که کودکان و نوجوانان تفریحات سالمی را داشته باشند. از سوی دیگر مسئولان نظام آموزشی کشور در سطح مدارس باید فعالیتهای فکری و عملی را توام با هم برای دانشآموزان فراهم آورند. متاسفانه مسئولان نظام آموزشی طرحهایی را مطرح میکنند که خودشان هم نمیدانند عاقبت آن چیست!
درنهایت میتوان گفت: هویت شهری و شهرسازی ما قطعا میتواند در هویت ملی دینی و مذهبی ما تاثیرگذار باشد. در بستر جامعه توده مردم مسیری را میروند که مسئولان برایشان باز کردهاند، از آنجا که خود مسئول تخصص و تعهد لازم را نداشته و ندارد خروجیاش میشود شهری که در حال حاضر در آن زندگی میکنیم؛ شهری پر از آسیب!
بیشتر بخوانید:هویت؛ گمشده نسل جوان امروز
دکتر اقلیما بهتر است در ابتدا درخصوص اینکه بحران هویت چیست و در چه زمانی برای فرد اتفاق میافتد یا بهتر بگوییم چه عوامل و شرایطی باعث به وجود آمدن این امر میشود، توضیح دهید؟
در زمان کودکی ما بحران هویت بسیار کم بود از کودک که میپرسیدند میخواهی در آینده چه کاره شوی ایدهآلهای زیادی در ذهنش بود و اطرافیانش را الگوی خودش قرار میداد. اما امروزه به دلیل نابسامانیهای شغلی که وجود دارد هیچکس حاضر نیست فرزندش دنبالهروی شغلش شود.
پس نوجوان و جوان ما باید چه کسی را الگوی خود قرار دهد؟ برخی افراد در اجتماع هم که قدرت دارند حرف و عملشان یکی نیست؛ در جامعهای که حرف و عمل یکی نباشد اینجاست که بیهویتی به وجود میآید و جامعه بدون هویت یعنی جامعه بدون آینده. در جامعهای که از هم گسسته شود، کسی به دیگری اطمینان نمیکند و هیچکس هدفی را در زندگی دنبال نمیکند، طی چندین دهه هویتها کمکم عوض و آسیبهای اجتماعی زیاد میشود، افراد به دنبال کارهای خلاف میروند.
چون الگوی درستی در ذهنشان وجود ندارد؛ بهطور مثال به ازدواجهای امروزه نگاه کنید! کسی که با پول قرضی ازدواج میکند به بنبست میرسد و دو روز بعد بهراحتی از همسرش جدا میشود. به مدارس نگاه کنید دانشآموز از سوی معلمش مورد تنبیه و توهین قرار میگیرد، برخی معلمها دلسوزی که نمیکنند هیچ، میگویند یاد نگرفتی بیا تدریس خصوصی.
علاوه بر این در جای جای ادارات دولتی و سازمانها همه به دنبال منافع شخصی خودشان هستند، چون از لحاظ مالی تامین نمیشوند! کمی آن طرفتر وقتی به جامعه ورزشکاران نگاه میاندازیم میبینیم همه به دنبال بستن قراردادهای آنچنانی و پولهای کلان هستند. زمانی پوشیدن پیراهن تیم ملی قداست خاصی داشت و خانوادهها افتخارشان این بود که فرزندشان وارد جامعه ورزش شود، چون آن دوران مرام، معرفت و مردانگی حرف اول و آخر را میزد، اما امروزه خانوادهها میترسند که فرزندشان وارد قشر ورزشکار شود، چون مسائل غیراخلاقی در این قشر دیده شده است.
به هر طرف که نگاه میکنیم نابسامانی! کودک و نوجوان ما الگوی درست و قابل قبولی ندارند، دچار سردرگمی و بحران میشوند و به ورطهای میافتند که دیگر نمیتوان آنان را بیرون کشید، یعنی نوجوان ما بعد از خانواده هویتش را در اجتماعی که در آن زندگی میکند به دست میآورد.
در بستر اجتماع ما نهتنها بحران وآسیب هویتی وجود دارد، بلکه تعداد زیادی از جوانان بعد از اتمام تحصیلات برای یافتن شغل با مشکلات عدیدهای مواجه هستند؛ آسیبهای شغلی موجود در جامعه کنونی را چگونه به تصویر میکشید؟
درنهایت تاسف باید بگویم، ما در جامعهای زندگی میکنیم که برخی افراد در جایگاه اصلیاش قرار ندارد؛ جوان امروز با سختیهای بسیار با مشکلات خانوادگی، مالی و... وارد دانشگاه میشود به امید روزی که به موفقیتی دست پیدا کند، اما چشم باز میکند و میبیند چیزی برایش وجود ندارد.
ما چقدر مهندس بیکار داریم که بهاجبار به مشاغل پایینتر روی آوردهاند، در روزنامهها آگهیهای استخدامی را مرور کنید، میبینید جوان تحصیلکرده باید به کارهای غیرمرتبط روی آورد. ما حتی در وزارتخانهها بعضا میبینیم که معاون اداری- مالی پزشک است؛ یک پزشک چه ارتباطی به اداری- مالی دارد؟! فرد تحصیلکرده ارزش اجتماعی، هویت شغلیاش را باید از کجا پیدا کند؟
در این صورت شخصیت و ارزش اجتماعیاش از بین میرود. مثالی برای شما عنوان کنم؛ زمانی که تیمور یکی از شهرهای خراسان را تصرف کرد اطرافیانش گفتند شهر را به آتش بکشیم؟ تیمورگفت: نه، آتش نزنید. افراد را از جایگاه واقعیشان بردارید، شهرشان نابود میشود. کاری که امروزه ما با جامعه خودمان انجام میدهیم. وقتی هر سال بیش از ۳۰ درصد هزینهها بالا میرود، اما ۱۰ درصد حقوق کارگر یا کارمند اضافه میشود، یک خانواده با این همه نابسامانیها چه کار کند؟
اینجاست که باید در جامعه شاهد آگهیهای فروش اعضای بدن مثل کلیه و... باشیم که دل هر انسانی را به درد میآورد. طرف کلیهاش را میفروشد تا خودرویی خریداری کند که با آن مسافرکشی و امرار معاش کند! در چنین جامعهای چطور میتوان انتظار آسیب هویتی، آسیب شغلی و کجرویهای اجتماعی را نداشت، تازه راهکارهایی را میخواهیم ارئه دهیم تا به یک نظام خانوادگی و اجتماعی مستحکم برسیم؟!
یعنی دست آخر شاهد اعتراضات عدهای از جوانان و اقشار مختلفی هستیم که از نداشتن کار و شغل مناسب و گاه عدم امنیت شغلی در کنار هم جمع میشوند و این حالت آشفتگی زمینهساز انواع و اقسام انحرافات و آسیبهای اجتماعی خواهد شد!
مسئولان در همه حال جوانان را به سمتوسوی کارآفرینی هدایت و تشویق میکنند. شما فکر میکنید این امر میتواند به قضیه بحران هویت و درنهایت به بحران شغلی کمک کند؟
من در جواب شما به دو رهنمود مهم از مقام معظم رهبری اشاره میکنم. ایشان از ابتدا تا به امروز همیشه و همیشه دو رهنمود به تمامی روسایجمهوری داشتهاند: اول شایستهسالاری، یعنی افراد متخصص و شایسته را بر سر کار بیاورید، دوم پاسخگویی در زمینه کارشان.
مشکل ما این است که برخی مسئولان آگاهی لازم را ندارند، چرا؟ چون در جایگاه واقعی خودشان قرار ندارند. پس چطور میتوانیم بگوییم جوان ما خلاقیت داشته باشد، الگویی برای خلاقیت ندارد، در کارش حق اظهارنظر هم ندارد و درنهایت اخراج میشود! بحران از دستگاه دولتی است، خانواده هم قسمتی از سیستم دولتی است؛ وقتی خانواده تحت فشار قرار میگیرد، فرزندش هم به بحران دچار میشود.
در اسلام گفتن خلاف واقع نکوهیده است وقتی در جامعهای مسئولی میگوید ما نمیدانیم چه کسی دستور بسته شدن تلگرام را داده و اعلان رسمی میکند، بعد از آن طرف نامهای بیرون میآید که ۶ ماه پیش دستور آن صادر شده است اینجاست که این عمل برای مردم اجتماع یک امر عادی میشود، اینجاست که عدم هویت پیدا میشود.
دین تنها به نماز خواندن نیست، دینداری با عملکرد درست و اعتقادات مذهبی واقعی است نه چیز دیگر. اگر همه ما به دو فرمایش رهبر معظم انقلاب عمل میکردیم بسیاری از مشکلات را پشت سر گذاشته بودیم. متاسفانه انسان راستگو در جامعه ما جایگاهی ندارد....
درخصوص سبک زندگی افراد و اینکه بحران هویت تا چه اندازه خانوادهها را تحت تاثیر قرار داده است، بگویید؟
سالهای گذشته ما در این زمینه راهکارهای زیادی را ارائه دادیم، اما هیچکس به آن توجهی نکرد. حالا همین بحران وارد خانوادهها شده، در رفتار افراد و در اجتماع ظهور پیدا کرده و تا حدودی خانواده دیگر هویت واقعیاش را از دست داده است. مردی که ازدواج میکند فردا روز به کارهای غیر اخلاقی روی میآورد؛ دیگر کسی متعهد نیست! چرا خانوادهها مثل گذشته آن استحکام لازم را ندارند؟ چون در برخی خانوادهها پدر یا مادر هویت خودشان را درک نکردهاند؛ اینکه چه وظیفه بزرگی برعهده دارند و به همین دلیل خانواده را رها میکنند.
از سویی سالهای دوری است که در ایران سبک زندگی افراد تابعی از سیاستهای موجود در جامعه است و از آن پیروی میکند؛ سیاستهایی که ما اجرا میکنیم و بعد بر گردن آموزش و فرهنگ میاندازیم. در حقیقت در جامعهای که امور سیاسی بر امور فرهنگی اولویت داشته باشد همین میشود، هر چه بگویید و برعکس رفتار کنید؛ آموزش نیست! آموزش عملی است که انجام میدهید، نه حرفی که میزنیم، این عمل با خودش بیهویتی میآورد.
منبع:فرهیختگان
انتهای پیام/