امید حسین مرشدی گزارشگر، مجری و تهیه کننده‌ی برجسته یزدی بعد از گذراندن دوران سخت سرطان در گفتگو با خبرنگار باشگاه خبرنگاران جوان از پستی و بلندی‌های زندگی خود می گوید.

به گزارش خبرنگار  گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از یزد؛ امید حسین مرشدی، او که طنین سلام صبحگاهی برنامه رادیوییش، سال ها پیام آور امید، زندگی ونشاط برای یزد ویزدی، نوای برنامه ظهرگاهیش، یاد خدا و برنامه های ورزشیش روشنگری، واینکه می شود به آینده این ورزش امیدوار بود را در ذهن ها تداعی می کرد، بعد از گذران بیماری و دریبل زدن آن در باشگاه خبرنگاران جوان از پستی و بلندی های زندگی خود گفت.

دلیل غیبت ناگهانی مرشدی پیدا شدن سر و کله‌ی مهمانی ناخوانده به نام سرطان بود که مدتی همه را نگران کرد، بعد از چند ماه گذشتن از آن روز‌های سخت در سین جیم این هفته در گفت و گوی صمیمانه‌ای با امید حسین مرشدی نشستیم که در زیر می‌خوانید:

خودتان را مختصری معرفی کنید.
امید حسین مرشدی هستم متولد بیست و هفتمین روز از تیرماه شصت و یک.
تحصیلات من لیسانس مترجمی زبان انگلیسی و فوق لیسانس علوم ارتباطات اجتماعی.
الان هم ورزشی نویس، گزارشگر، گوینده، مجری و تهیه کننده ورزشی هستم.

 از ورودتون به عرصه گویندگی بگین
سال ٧٧ هنوز باشگاه خبرنگاران جوان تاسیس نشده بود و کلاس‌های گویندگی در سروش تشکیل می‌شد من هم که به گویندگی علاقه داشتم به سروش آمدم و هم کلاسی سروش جمشیدی(قیمت دورهمی)شدم!
این که چرا به کلاس گویندگی آمدم، چون علاقه عجیبی به گویندگی خبر ورزشی داشتم که البته استاد سعید فاتحی در آن کلاس‌ها من را به اجرا و گزارش ورزشی ترغیب کرد.

از نا امیدی تا امیدواری امید

واسه خیلی‌ها سوال که صدای مرشدی از اول اینقدر خوب بوده؟
جنس صدا که از اول مشخصه ولی بر اثر مرور زمان این صدای خام پخته میشه.
من هم از این امر مستثنا نیستم و با تلاش، کار زیاد و البته گوش دادن به کار بزرگان توانستم این توانایی ذاتی را در خودم تقویت کنم.

اولین اجراتون رو یادتون هست؟
بله، سه سال از کلاس‌های گویندگی گذشته بود و من کلا این عرصه را کنار گذاشته بودم.
تست اجرای کودک دادم و حتی مقطعی گزارشگری برنامه اجتماعی هم انجام دادم ولی بعد از رنج‌های آن زمانِ گزارشگری، باز هم تست دادم و در ١٩ سالگی با اجرای برنامه شادمانه که کاری از گروه کودک و نوجوان بود وارد سازمان شدم.

کار کودک کجا و کار ورزش کجا! از کی وارد بخش ورزشی شدین؟
همان سال ٨٠، من چون دوست داشتم در ورزش حضور داشته باشم یکی از آیتم‌های برنامه‌های ورزشی وقت را اجرا می‌کردم.

در مورد گزارشگری ورزشی هم بگم به خاطر دارم که آن زمان گزارشگر تخصصی ورزش آنچنان نداشتیم، همان موقع بود که چند دقیقه از بازی شهید قندی و صنعت نفت آبادان را در لیگ یک گزارش کردم که خداروشکر خیلی مورد استقبال قرار گرفت و سال بعد از آن بازی‌های لیگ برتر شهید قندی به من محول شد.

میگن گزارشگر‌ها از بچگی خودشون گزارش میکردن، درسته؟
کاملا! من بچه که بودم با اطرافیانم بازی گزارشگری می‌کردم چشم هامون رو می‌بستیم و شروع می‌کردیم به گزارش کردن از بازی‌های داخلی تا خارجی که من همیشه برنده می‌شدم.
یادم هست در کنار زمین مدرسه می‌نشستم و شروع می‌کردم به گزارش بازی بچه‌ها که با استقبال هم کلاسیانم روبه رو می‌شد! یادش بخیر!

از نا امیدی تا امیدواری امید

الان گزارشگر ورزشی در یزد زیاده این از نظر شما خوبه یا بد؟
کلا تعدد نمیتونه بد باشه ولی به شرطی که گزارشگرانمون  دانش و اصول گزارشگری را بلد باشند.
نظر من این هست که اگر گزارشگری ورزشی تخصصی می‌شد خیلی بهتر از این‌ها می‌شد هرچند کسی که دانش همه‌ی رشته‌های ورزشی رو داشته باشه می تونه از پس گزارشگری اون رشته بر بیاد.

 امسال گزارشگری نکردین؟
بعد از اون ماجرای بیماریم دیگه گزارش نکردم که هیچ حتی برنامه‌های کوتاه مدتم مثل برنامه‌های رادیویی که همیشه انجامش می‌دادم هم با مشکل رو به رو شد!
اما الان با دعای خیر مردم خیلی بهترم و کم کم برنامه‌های رادیویی را مجددا آغاز کردم ولی گزارشگری هنوز وقتش نرسیده و فعلا با این بیماری ریسک هست!

 بیماری سرطان از کجا یه دفعه پیداش شد؟!
ابتدای سال جاری احساس کردم یه مشکل خاصی پیدا کردم، وقتی به دکتر مراجعه کردم و نتایج نمونه گیری مشخص شد سرطان بدخیم تیروئید داشتم!
بعد از این که مشخص شد سرطان دارم ید درمانی و عمل جراحی را انجام دادم ولی خداروشکر با این بیماری کنار اومدم.
حداقل چیزی که این بیماری داشت باعث شد اطرافیانم رو بیشتر بشناسم.

 اوایل روحیه تون چندان خوب نبود که از پست هاتون در صفحات مجازی کاملا مشخص بود!
طبیعی بود! سخته تو سن ٣٥ سالگی این بیماری سراغت بیاد اون هم در اوج دوران کاری و اون هم صدایی که لازمه کار ماست!
هرچند خیلی سعی می‌کردم خودم را آروم کنم ولی در خلوتم می‌گفتم اگر این مشکل ادامه داشته باشه در آینده چه کنم؟!
ولی خداروشکر که الان خیلی بهترم.

سرطان الان در چه مرحله‌ای قرار داره؟
 بیماری‌های این چنینی تا زنده هستی با اون درگیری، من هم از این قائده مستثنی نیستم؛ همچنان زیر نظر دوست وپزشک خوبم دکتر رحمانیان عزیز هستم که ایشان هم فوتبالی هستند و ازشون خیلی ممنونم هر سه ماه یک بار چک آپ و اسکن هسته‌ای می‌کنم هرچند سرطان تیروئید معروفه به سرطان نجیب! خداراشکر راضیم وخوبم فعلا.

از نا امیدی تا امیدواری امید

 امید حسین مرشدی دلگیر هست؟
دلگیر نمیشه گفت. شاید، چون با نقد در برنامه‌ها دوست داشتم ورزش یزد پیشرفت کنه، اما افسوس که آستانه‌ی تحمل خیلی هامون پایینه!
این رو میخوام بگم که بعد از پخش هفتگی برنامه با ورزش سیما خیلی‌ها که خودشون رو دلسوز ورزش یزد نشون میدادن به مدیر کل مدیر و مدبر صدا و سیمای یزد آقای پهلوانیان تماس می گرفتند و می گفتند هدف مرشدی تخریبه در صورتی که در این کار مقدس هدف ما رشد ورزش یزد و بس!
هرچند تهدید شدیم و سنگ اندازی‌ها ادامه داشت ولی حمایت آقای پهلوانیان که برای خیلی از ما پیش از مدیر بودن دوست هستند خیلی کمک بود.
دلگیر نشدم ولی این سنگ اندازی‌های دامنه دار همچین بی تاثیر هم نبود.

 شما به سیما بر می‌گردین؟
 سعی می‌کنم زمانی حضور پیدا کنم که مفید واقع شوم حالا اگر دیده هم شدم چه بهتر به هر قیمت دیده شدن هدفم نیست و نمی‌پسندم.
این نکته را که باید رسانه عصای دست ورزش باشد را خیلی قبول دارم.
من فعلا در رادیو برنامه ورزش در یزد را دارم و ورزشی نویسی هم که در حال انجامش هستم فرقی هم نداره سیما و رادیو هر دو خونه‌ی منه و فرصت زیاده.
هرچند برخی گفتند برای سال جدید به برنامه باورزش برگردم ولی من فرصت خواستم که هم از نظر روحی و جسمی بهتر شوم.

از 20 به ورزش یزدچند میدین ؟
ورزش یزد نقاط قوت زیادی داره ولی، چون ویترین که تیم فوتبال هست نداره من ١٠ میدم.

پدر فوتبالیست دارین، درسته؟
 بله، فوتبالیست نجیب و خوبی در دهه ٤٠ و ٥٠ بودن که خیلی از فوتبالیست‌های قدیمی من رو به خاطر پدر می شناسند.
خونه‌ی ما جو فوتبالی داشت از پدر تا من و برادرانم طوری که من از پنج سالگی با فوتبال آشنا شدم با تشویق پدر و البته مخالفت مادر.

از نا امیدی تا امیدواری امید

شغلتون هم که یه جورایی با فوتبال در ارتباطه نکنه خانواده با شغلتون هم موافق نبودن؟
وقتی به کلاس گویندگی آمدم خانواده به من احترام گذاشتن ولی هرگز فکر نمی‌کردن که شغل من گوینده باشه؛ چون رشته تجربی خوندم میخواستن پزشک بشم یا حتی مهندس عمران.
اول موافق نبودن ولی بعد‌ها که توانایی و علاقه‌ی من رو دیدن با این موضوع کنار اومدن.
حتی حوالی سال ۸۱ می‌خواستم همون ابتدای کار، این عرصه دوست داشتنی فن وهنر رو رها کنم، چون هر کاری می‌کردی، مثل امروز به راحتی مجموعه، جوان تازه کار ۱۹،۲۰ ساله رو نمی‌پذیرفت!
ولی واقعا مادرم مایه دلگرمیم بود!

در مورد تدریس در باشگاه خبرنگاران جوان هم بگین.
ادعایی ندارم، ولی خیلی به این مورد تدریس وانتقال بضاعت ناچیز ودانسته هام علاقه مندم وخداراشکر با استقبال خیلی خوبی همراه بوده، دانش آموز، دانشجو، پزشک، مهندس، وکیل، مدیرو.. من به شاگردی اساتید بزرگی، چون بهروز رضوی، علیرضا معینی، مدقالچی، منانی، کوتی و... افتخار می‌کنم.
سعی کردم در کنار آنچه از این بزرگواران آموختم واحیانا یافته‌های جدید وتجارب خودم را در اختیار هنرآموزان وعلاقه‌مندان این فن ورشته قرار بدم.
چون همیشه که قرار نیست باشی، اما این که جوان هایی دانسته‌های تو به کارشون بیاد، باعث پیشرفتشون بشه وراضی هم باشند باقیات الصالحاتی که واست میمونه، انشاا..

از نا امیدی تا امیدواری امید

چند امید حسین مرشدی از کلاس شما میشه که داشته باشیم؟
مرشدی یه اسمه، چه بسا بهتر هم بشن، ولی همه می‌تونند موفق بشن در کار خودشون و البته این کلاس‌ها به کارشون بیاد.
واقعا علاقه مندی زیادی دارند ولی این کار درصدیش اکتسابی و غالبش ذاتیه ولی خب تعدادی در گویندگی می تونن پیشرفت کنند.

بهترین خاطره کاری شما چیه؟
انتخاب به عنوان یکی از سه مجری برتر ورزشی ایران از سوی معاونت استان‌های صداوسیما و همچنین برگزاری اولین دوره مراسم بهترین‌های ورزش یزد که به ابتکار خودمون انجام شد از بهترین خاطراتم هست.

بزرگترین حسرتتون؟
حسرت که نمیشه گفت، یادمه حوالی سال ۹۰ بود، در بدو تاسیس شبکه تلویزیونی ورزش به صورت دائم دعوت به کارشدم که حالا به هر دلیلی در یزد ماندم، شاید اگه به اون سال برگردیم اینکار رو نمی‌کردم.

آرزوی خودتون چیه؟
نمیدونم بگم آرزو یا خواسته قلبیم، صادقانه سالهاست که دوست داشتم بتونم روزی نقشی داشته باشم در فراهم کردن فضایی خیلی خوب برای بچه‌های بی سرپرست یا بد سرپرست، ودیگری هم یه مجموعه ورزشی مدرن وبی نظیر برای یزدمون بود، ولی خب حالا معقولانه‌تر فکر می‌کنم حداقل سعی می‌کنم در ایجادشون درحد بضاعتم نقشی وسهمی داشته باشم، به عنوان رسانه ایی، چون هردو کار‌های بزرگ ودشواریه که معمولا از عهده یک نفر فراتره و فردی هم دوست دارم عاقبت به خیر بشم.

 چند کلمه میگم یه جمله توصیفش کنید؟

نافعی (مدیر عامل باشگاه فولاد یزد):
حقوق دانی که ورودش به فوتبال شاید اشتباه بود.

شریعتی (مدیر کل ورزش و جوانان استان یزد):
مدیر خوش قلب که امیدوارم مشاوران خوبی داشته باشه.

شهید قندی:
حیف که زود گذشت

اسکوربرد شهید نصیری:
در گمرک همچنان باقی مونده

جام جهانی ٢٠١٨ روسیه:
خیلی امیدوارم به تیم ملیمون

و اما کلام آخر؟
در پایان از خانواده ام پدر، مادروهمسرم همچنین دو برادرم، پسرگلم علیرضا وتمام اون‌هایی که برام زحمت کشیدند و مایه دلگرمیم بودند کمال قدردانی ام رو ابراز می‌کنم به ویژه مردمی که لطفشون و دعاشون همیشه با منه و این بهترین نعمته.
از باشگاه خبرنگاران هم که وقت گذاشت ممنونم، آرزوی بهترین‌ها براتون دارم.

از نا امیدی تا امیدواری امید

گفتگو و تنظیم؛ محمد رضا سلیمی
انتهای پیام/ص

برچسب ها: سین جیم ، اخبار ورزشی
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۵:۱۵ ۱۶ بهمن ۱۳۹۶
سلام خسته نباشید آقای مرشدی ان شاا... هرروز بیشتربدرخشید