به گزارش خبرنگارحوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛حماسه دفاع مقدس روز به روز بالندهتر شد و جوانان ما چونان کوهی استوار در برابر تهاجم دشمن ایستادند. مقدسترین و با ارزشترین استقامت، دفاع از عقیده است و بدون شک دوران هشت ساله جنگ تحمیلی عراق علیه ایران از افتخارات بزرگ و بینظیر ایران اسلامی است.
شهادت زندگانی جاودانه یافتن است؛ اوج و عروج تعالی است. شهادت تکامل ایمان و نهایت خلوص قلبهاست. شهادت مردن تحمیلی نیست، انتخاب آزادانه و آگاهانه است؛ خلوت عاشق و معشوق است.شما می توانید در ادامه شرح کوتاه زندگی یکی از شهدای دفاع مقدس را در ادامه بخوانید:
شهید محرم آقاجانی سال 1348 در خانواده ای مذهبی و متوسط در روستای قره بلاغ از توابع شهرستان نقده به دنیا آمد و در عملیات ظفرمند كربلای 5 در تاریخ 65/10/25 به فیض شهادت نایل آمد. در دوران پیروزی انقلاب علیرغم كمی سنش در تمام فعالیت ها شركت می جست و عشق و علاقه خود را از همان دوران نوجوانی اش به انقلاب و امام نشان می داد. دوران ابتدایی و راهنمایی را با موفقیت پشت سر گذاشت و برای گذرانیدن دوران دبیرستان، وارد دبیرستان نظامی شد. وی از دوران راهنمایی در بسیج دانش آموزی و انجمن اسلامی مدرسه فعالیت می كرد و اخلاق و رفتارش در مدرسه الگوی همكلاسانش بود و همه دانش آموزان به او احترام خاصی قایل بودند.
شهید آقاجانی یك لحظه از نماز و روزه خود غافل نمی شد و در تمام مراسمات مذهبی، جلسات آموزش قرآن حاضر می شد. در كلاس اول دبیرستان به جهت شایستگی و اخلاق نیكو، به عنوان نماینده كلاس انتخاب كرده بودند.شهید آقاجانی بعد از فعالیتهای چشمگیر در پشت جبهه به سبب فرمان تاریخی امام راحل كه رفتن به جبهه را واجب كفایی است، بر خود تكلیف شرعی دانست به عنوان بسیجی همراه با سایر همرزمانش عازم جبهه گشت و در عملیات ظفرمند كربلای 5 در منطقه شلمچه پس از رشادت های تمام و جانفشانی های بسیار در تاریخ 65/10/25 بر اثر اصابت تركش به شهادت رسید.
وصیت نامه شهید محرم آقاجانی
بسم ا... الرحمن الرحیم
«اللهم اجعل محیاى محیا محمد و آل محمد و مماتى ممات محمد و آل محمد و اشهد ان لا اله الا ا... و اشهد ان محمداً رسول ا... و اشهد ان على حجت ا...»
به نام ا... پاسدار حرمت خون شهدا و با سلامها و درودهاى گرم از قلب پر از گناهم بر شما رزمندگان و امت شهید پرور و با درود و سلام برقلب نازنین امام امت و خانواده هاى معظم شهدا و با سلامهاى خالصانه بر شب زنده داران و به روح پر فتوح شهیدان و با درود بر فرزندان معصوم و پدر ندیده آنها.
جهاد درى ازدرهاى بهشت است كه خداوند این در را به روى هر عصرى باز نمى كند.عصر ما هم عصری است كه خدا این باب جهاد را باز كرده. كسی كه از طریق جهاد یا شهادت می رود، با آن كسی كه از طریق بیماری مرگ به سراغش می آید، فرق می كند. آن كسی كه كه از طریق بیماری می رود، همه كارهایش می رود زیر سؤال و از او دقیق سؤال می شود. اما آن كسی كه قدرتش را می دهد و نیرویش را می دهد و آن كسی كه قبل از اینكه از این دنیا برود، او خودش می رود و طبعاً به خاطر این جانفشانی كه در راه خدا كرده، مورد محبت خداست و مورد علاقه خداست.
برادران و خواهران گفتن اینكه ما برای چه قدم به میدان رزم گذاشته ایم. مشخص است و لازم نیست كه شماها به حرف بی خردان و پول دوستان و دنیا دوستان گوش نكنید و صبر و استقامت پیشه كنید كه خدا صبورین را دوست دارد.به مزار شهدا بروید. بنشینید و كودكان شهدا را زیاد محبت كنید كه آنها داغ زیاد دیده اند، از نمازهایتان غافل نشوید و در دعای كمیل و نماز جمعه زیاد شركت كنید.وقتی با جسد مواجه شدید، به یاد اجساد شهدای كربلا سجادگونه و زینب گونه و رقیه وار استقامت كنید و چنان وانمود كنید كه دشمنان از شما ناراحت نه خوشحال.
برادران و خواهران نگذارید این وقت ها هدر برود. نگذار این خونها پایمال شود. آگاه باشید كه این وقت ها و این فرصت ها دیگر برگشت ندارد. رفته گان رفته اند. خوشا به حالشان كه در راه خدا و برای رضای خدا رفته اند. حالا كه بر ماست كه راهشان را ادامه داده، ما نیز به صف آنها بپیوندیم. ما نیز برای خدا كه شده به اسلام و ملت ایران و مظلومان جهان خدمتی كرده باشیم.
فرض كنید زمان شاه باشد. همه دخترها به پسرها بپیوندند. همه بی حجاب، همه كثیف باشند. آن وقت خوب، خواهش می كنم فكر كرده، جواب بدهید. آن وقت است كه آرزوی اسلام خواهیم كرد. حالا كه خدا این نعمت را به ما داده بیائید. از این نعمت استفاده كنیم، كفران نعمت نكنیم.
برادرانم، هر پرچمی كه از دست سردارى مى افتد، سردار دیگر برداشته و به وصف رزمندگان می پیوند و حالا فرض كنید ما سردار نیستیم. یك خدمتگزار ناچیز و ضعیف الایمان هستیم. نگذارید اسلحه ما به زمین افتد. حتی اگر هم شده، همه تان به صف دین داران اسلام بپیوندید. اسلام به تك تك شما احتیاج دارد. ماها باید این نیاز اسلام را برطرف كنیم. انشاءا...
به یاد مادرم
ببوسم دستت ای مادر كه پروردی مرا آزاد
بیا بابا تماشا كن كه فرزندت شده داماد
به حجله می روم شادان، ولی زخمی به تن دارم
به جای رخت دامادی لباس خون كفن دارم
خواهرانم، می دانم آن طوری كه شایسته برادری تان باشم، نبودم و بعضی اوقات شما را اذیت می كردم و حقى را كه در گردن من بود، نتوانستم به طور دلخوشیتان انجام دهم. امیدوارم كه بنده را حلال كنید و از تقصیراتم بگذرید و زینب وار تحمل كنید و با عمل و صبرتان اسلام را روسیاه كنید.
پدر و مادرم، پدر جان، باور كن، آن قدر تو را خجالت می كشم می دانی كه تا تو مرا نبخشی. من اجر و مزدی ندارم و یقین دارم كه به لطف و كرم خداوند منان می بخشی.پدر جان، من برای تو فرزند خلفی نبوده ام و آن داغ مادرم كه در دل تو بود و تا ابد هم خواهد بود. چون همسری براین نبود كه به زودی فراموش كنی. این داغ در دل فرزندش (بنده) نیز هست و خواهد بود.پدر جان، مواقعی می شد كه تو را عصبانى می كردم و آن مرحمت و كرمی كه در وجود تو بود، مرا عفو می كردی. باور كن حالا هم ناراحتم و از این كه در مواقعی بلندتر از تو صحبت می كردم. باور كن ناراحتم و از این ناراحتی ها نیز ناراحتم. امید زیادی دارم كه مرا ببخشى.
مادرم من تو را از مادرخودم كوچكتر و كمتر نمى دیدم. گاهى مى شد خیال مى كردم كه اصلاً اتفاقى نیفتاده است. امیدوارم تو را از مادرى برادران و خواهرانم كم نكند. انشاءا... به خانواده عمویم سلام گرم دارم. مخصوصاً به یادگار فرزندشان (سعید) سلام دارم. به او و مادرش، به پدر و مادرش (جعفر) بگوئید كه (محرم) با داغ ندیدن فزرندشان رفت و دیدار را به قیامت گذاشت. بگوئید كه او حتی لحظه جان دادن مادرش را نیز ندید. خدا انشاءا... توفیق دهد كه در آخرت بتوانیم این ناراحتی را جبران كنیم.
انتهای پیام/