به گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ امام علی(عليه السلام) فرمودند: مَا اخْتَلَفَتْ دَعْوَتَانِ إِلاَّ كَانَتْ إِحْدَاهُمَا ضَلاَلَةً. هيچ گاه دو دعوت متضاد وجود ندارد مگر اين كه يكى از آن دو ضلالت و گمراهى است.
شرح و تفسير حکمت 183 نهج البلاغه
امام على(عليه السلام) در اين كلمه حكمت آميز خود به مطلبى اشاره مىكند كه ظاهراً واضح است، ولى با نهايت تأسف براى گروهى كاملا پيچيده شده است. مى فرمايد: «هيچ گاه دو دعوت مختلف و متضاد وجود ندارد مگر اين كه يكى از آن دو ضلالت و گمراهى است»، (مَا اخْتَلَفَتْ دَعْوَتَانِ إِلاَّ كَانَتْ إِحْدَاهُمَا ضَلاَلَةً).
بعضى از شارحان نهج البلاغه مانند ابن ابى الحديد چون اين جمله را بر خلاف عقيده خود در تصويب در فروع دين دانسته اند (شرح معناى تصويب خواهد آمد) آن را به مسئله اختلاف در عقايد دينى تفسير كرده و گفته اند: دو عقيده مختلف و متضاد دينى نمى تواند هر دو درست باشد، يكى از آن دو حق است و ديگرى باطل. در صورتى كه كلام امام(عليه السلام) عام است و هرگونه نظرات متضاد را شامل مى شود و گويا امام(عليه السلام) با اين گفتار حكيمانه خود مىخواهد عقيده سخيف تصويب را ابطال كند.
توضيح اين كه گروهى از اهل سنت معتقدند مجتهدانى كه اختلاف در آراء دارند، يكى فلان كار را حرام مى داند و ديگرى واجب يا يكى حرام مىشمرد و ديگرى حلال همگى بر حقند و عقيده همه حكم الهى است نه حكم ظاهرى بلكه حكم واقعى. اين عقيده بر اثر اختلاف آراء شديدى كه ميان فقهاى آنها واقع شد ظهور كرد و متأسفانه آنان هدايت امامان اهل بيت را در اين امور نپذيرفتند و به اين گونه خطاها گرفتار شدند. از آن بدتر اين كه بعضى از آنها اختلاف در عقايد دينى اصول دين را هم هرچند متضاد باشد صحيح شمرده و حتى تصريح كرده اند كه قرآن هم مطالب متضاد و متناقضى گفته و همه آنها صحيح است.
مرحوم علامه شوشترى از ابن قتيبة در كتاب مختلف الحديث نقل مى كند كه عبيدالله بن حسن، از متكلمان اهل سنت كه مدتى قاضى بصره بود نظر داشت كه قرآن دلالت بر اختلاف دارد، آن كس كه معتقد به آزادى اراده است صحيح مى گويد و مطابق بعضى از آيات قرآن است و آن كس كه معتقد به جبر است او هم صحيح مى گويد و موافق بعضى از آيات قرآن است، پس همه آنها درست مى گويند! روزى از او سؤال شد كه درباره معتقدان به جبر و اختيار چه مى گويى؟ گفت: هر دو گروه صحيح مى گويند. گروهى خدا را بزرگ شمرده و گروهى او را منزه دانسته اند. (گروه اول اشاره به جبرى هاست كه همه چيز را فعل الله مى دانند و گروه دوم اشاره به اختيارى ها كه مى گويند عدالت خدا ايجاب مى كند افراد را مجبور به كارى نسازد و بعد مؤاخذه كند). نامبرده از اين هم فراتر رفته و مى گويد اگر كسى زناكار را مؤمن بداند صحيح گفته و اگر كافر بداند او هم صحيح گفته و سخنان ناموزون و ابلهانه ديگرى از اين قبيل.
بدين ترتيب او قرآن و اسلام را دينى غير منطقى و دور از عقل و خرد معرفى كرده كه هيچ عاقل آزادانديشى حاضر نمىشود آن را بپذيرد. امامان اهل بيت(عليهم السلام) در بيانات مختلفى اين گونه عقايد خرافى را نفى مىكنند و اسلام را به شكل خردمندانه و مقبول عقلا كه هماهنگ با آيات عقلانى قرآن است معرفى مىنمايند. در خطبه هجدهم سخنان بسيار كوبنده و شفافى در نفى عقيده تصويب در جلد اول از همين كتاب گذشت كه امام(عليه السلام) چگونه با بيان بسيار منطقى و روشن گر اين گونه عقايد را نفى و ابطال مىكند و ساحت اسلام و قرآن را مبرا مىشمرد. ساير امامان اهل بيت(عليهم السلام) نيز همين معنا را در سخنان نورانىشان دنبال كرده و با صراحت گفتهاند: هميشه حق يكى است و آنچه در نقطه مقابل آن باشد باطل است و همه با هم بايد بكوشند و حق را پيدا كنند. آرى اگر كسى تلاش و كوشش كافى براى رسيدن به حق چه در اصول دين و چه در فروع دين انجام دهد و راه خطا را بپيمايد در نزد خدا معذور خواهد بود. نه اين كه آنچه را به آن رسيده حق و عين واقعيت است، بلكه به مقتضاى (لاَ يُكَلِّفُ اللهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَهَا) بيش از اين توان نداشته و تكليفى متوجه او نيست وگرنه حق باطل مى شود و نه باطل حق. مصيبت بزرگ نسبت دادن تناقض گويى به قرآن مجيد است كه واقعاً گفتار بى شرمانه اى است و نمونه آن در كلام عبيدالله بن حسن متكلم گذشت.
قرآن مجيد با صراحت مىفرمايد: «(أَفَلاَ يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلاَفاً كَثِيراً)، آيا درباره قرآن نمى انديشيد اگر از سوى غير خدا بود اختلاف فراوانى در آن مى يافتيد». اصولاً نبودن اختلاف در كتابى كه حدود بيست و سه سال از سوى خدا در مورد حوادث تلخ و شيرين و سخت و آسان نازل شده يكى از دلايل اعجاز قرآن است. در جاى ديگر بعد از بيان احكام ده گانه معروف مىفرمايد: «(وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِى مُسْتَقِيماً فَاتَّبِعُوهُ وَلاَ تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ)، اين راه مستقيم من است از آن پيروى كنيد و از راه هاى پراكنده (و انحرافى) پيروى نكنيد كه شما را از راه او دور مى سازد، اين چيزى است كه خداوند شما را به آن سفارش مىكند، تا پرهيزگارى پيشه كنيد». در اين آيه راه خدا يكى معرفى شده و راه هاى منحرف و بيگانه از خدا متعدد و پراكنده، زيرا صراط مستقيم به صورت مفرد و طرق انحرافى به شكل جمعآورده شده است.
انتهای پیام/