به گزارش خبرنگار حوزه اخبار داغ گروه فضای مجازی باشگاه خبرنگاران جوان؛ محمد گلریز از خوانندگان سنتی و پاپ کشورمان است که او را بیشتر به نواهای ماندگارش در دوران دفاع مقدس میشناسند. صدای این خواننده محبوب به عنوان میراث شفاهی در سازمان میراث فرهنگی و هنری ثبت شده است. نام اصلی این خواننده محمدعلی گلپایگانی و برادر کوچکتر اکبر گلپایگانی است.
محمد گلریز در دوران دفاع مقدس داوطلبانه به خط مقدم جبهه اعزام شد که با مخالفت فرماندهان وقت مواجه شد آنها اصرار داشتند که وی در همان پشت جبهه با خواندن سرودهای انگیزهدهنده به رزمندگان، دین خود را به سرزمینش ادا کند. اما گلریز نپذیرفته و همچنان اصرار داشت که در خط مقدم حضور داشته باشد که نهایتا با پذیرش فرمانده قرار شد او در خط مقدم با خواندن سرودهای مخصوص دفاع به یاری هم رزمانش بشتابد.
گلریز نیز همچون تمام رزمندگان جبهه از این دوران خاطرات مخصوص خود را دارد که در ادامه دو نمونه از آنها از زبان خودش ارائه میشود؛
- " من جز معدود هنرمندانی بودم که با هنر تخصصی خود در خط مقدم جبهه حضور داشتم، این امر موجب تعجب هم رزمانم شده بود. هر روز چند نفر از آنها من را به کناری کشیده و میخواست که برایش بخوانم. تقریبا اجرای انفرادی کار همیشگیام شده بود. این اتفاق تا حدی برای رزمندگان جالب و عجیب بود که یک روز پس از اجرای من، یکی از آنها با تعجب به دوستش گفت: " چقدر خوب ادای گلریز رو درمیاره " . تا زمانیکه جبهه بودم اجرای سرود برای رزمندگان را ترک نکردم و تحت هر شرایطی به خواندن ادامه دادم. "
- در یکی از روزهای حضورم در جبهه، برای اجرای سرود به یکی از مناطق جنگی دعوت شدم. این اجرا در یک سالن چندصد نفری برگزار میشد. تفاوت این اجرا با اجراهای دیگر، موقعیت جفرافیایی آن بود. شرایط این منطقه به گونهای بود که هر لحظه امکان فرود خمپاره یا بمب داده میشد. تمام رزمندگان حاضر به همراه خود ماسکی داشتند تا در صورت لزوم از آن استفاده کنند. من هم همچون دیگران در یک دست بلندگوی عهد دقیانوسی و در دست دیگرم یک ماسک داشتم. تقریبا اواسط اجرا بودیم که ناگهان فرمانده سراسیمه وارد سالن شد و با صدای بلند گفت ماسکها رو بزنید صدای آژیر میآید، همه ماسکها را به صورتشان زدند ولی من هاج و واج مانده بودم چه کار کنم که در آن هنگام فرمانده خطاب به من گفت: آقای گلریز بلندگو رو بیخیال، ماسک رو بزن "، پس از چند دقیقه دوباره صدای فرمانده شنیده شد که ماسکها را بردارید خطر رفع شد و من دوباره به خواندن ادامه دادم. این کار چهار بار تکرار شد ولی اتفاق خاصی نیفتاد تا اینکه بالاخره من از پشت بلندگو به رزمندگان گفتم: "برادران دیگه خودشون رو اذیت نکنن، ماسکها رو درنیارید شاید لازم بشه " که این جمله من موجب خنده حضار شد.
انتهای پیام/
خاطرات محمد گلریز در دوران دفاع مقدس