به گزارش خبرنگار گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان، شهید مصطفی چمران شخصیتی کم نظیر، و شاید بی نظیر است که طی سالها زندگی خود توانست، با تلاشی بی وقفه از خود فردی چند بعدی و دارای توانیهای متحیر العقول بسازد.
او با ممارست فراوان بر کسب علم، رعایت اصول اخلاقی و دینی و پا گذاشتن در میدان جهاد، توانست الگوی دانشجویان، آرزوی عارفان و فرمانده و هدایتگر نیروهای رزمنده اسلام شود.
شهید چمران از انزوا به دور بود و در عین حال با برخورداری از بصیرتی بی بدیل، در میان بازی های روزگار نه دچار خود شیفتگی می شد، نه عنان از کف می داد و نه راه و هدف خویش را گم می کرد.
بی شک شعر "هرکسی از ظن خود شد یار من" مولوی در مورد شهید چمران به درستی صدق می کند، آنان که اهل علوم فنی و مهندسی بودند، چمران را مهندسی نابغه در الکترونیک و فیزیک می دیدند، آنان که در دوران مبارزه با رژیم ستمشاهی پهلوی با او همرزم شدند، او را یک مبارز سیاسی و جوانی ظلم ستیز دریافتند، و آنان که او را در لبنان و دوران جنگ تحمیلی درک کردند، او را یک نخبه نظامی و چریکی خستگی ناپذیر دریافتند و آنانکه نقش او را در فیصله دادن به قائله پاوه دیدند، چمران فردی اهل صلح و وحدت می بینند و آنانکه او را در در سمت وزیر دفاع دیدند، او را مدیری توانمند توصیف می کنند.
او در تمام دوران تحصیل شاگرد اول بود و از استاد سخت گیر خود مهدی بازرگان نمره بیست و دو را در درس ترمودینامیک دریافت کرد. در درسهای آن روز رایانه آنالوگ، جزو مهمترین و سختترین درسها بود که چمران از آن هم نمره ۲۰ گرفت و در میان دانشجویان، پیشرو بود.
شهید چمران در دوران دانشجویی
چمران از اولین اعضاء انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران بود. در مبارزات سیاسی دوران مصدق از مجلس چهاردهم تا ملی شدن صنعت نفت شركت داشت و بعد از كودتای ننگین 28 مرداد و سقوط دولت مصدق، سختترین مبارزه ها و مسئولیتهای او علیه استبداد و استعمار شروع شد و تا زمان مهاجرت از ایران، بدون خستگی و با همه قدرت خود، علیه نظام طاغوتی شاه جنگید و خطرناكترین مأموریتها را در سخت ترین شرایط با پیروزی به انجام رسانید.
چمران با بورس شاگرد اولی در دانشگاه تهران برای ادامه تحصیل به دانشگاه دانشگاه تگزاس ای اند ام آمریکا رفت و با وجود عدم تسلط به زبان انگلیسی در سال نخست، به عنوان دانشجوی ممتاز، درجه کارشناسی ارشد را در رشته مهندسی برق کسب نمود. سپس برای اخذ درجه دکتری در رشته پلاسما فیزیک به دانشگاه برکلی ایالت کالیفرنیا رفت و در آنجا نیز درخشید به گونهای که پایاننامه او مرجع بسیاری از مقالات علمی دانش روز در زمینه پلاسما فیزیک شد. وی در دهه ۶۰ در آزمایشگاههای بل و هم چنین آزمایشگاه پیشرانه جت ناسا استخدام شد.
در سال ۱۹۶۲ پس از فارغالتحصیلی اقداماتی شگفت آور می کند که تدارک اعتراضات و بسیج دانشجویان در جلوی سازمان ملل در نیویورک، جلوی کاخ سفید در واشنگتن و همچنین سفارت ایران در شهر واشنگتن و سایر کنسولگریها در شهرهای شیکاگو، نیویورک، سانفرانسیسکو در جهت اعتراض به وضعیت سیاسی ـ اجتماعی ایران بخش عمدهای از تلاش و فعالیتهای او در این سالها است.
در امریكا، با همكاری بعضی از دوستانش، برای اولین بار انجمن اسلامی دانشجویان امریكا را پایه ریزی كرد و از مؤسسین انجمن دانشجویان ایرانی در كالیفرنیا و از فعالین انجمن دانشجویان ایرانی در امریكا به شمار می رفت كه به دلیل این فعالیتها، بورس تحصیلی شاگرد ممتازی وی از سوی رژیم شاه قطع میشود. پس از قیام خونین 15 خرداد سال 1342 و سركوب ظاهری مبارزات مردم مسلمان به رهبری امام خمینی(ره) دست به اقدامی جسورانه و سرنوشت ساز میزند و همه پلها را پشت سر خود خراب میكند و به همراه بعضی از دوستان مؤمن و همفكر، رهسپار مصر میشود و مدت دو سال، در زمان عبدالناصر، سخت ترین دوره های چریكی و جنگهای پارتیزانی را می آموزد و به عنوان بهترین شاگرد این دوره شناخته میشود و فوراً مسئولیت تعلیم چریكی مبارزان ایرانی به عهده او گذارده میشود.
بعد از وفات عبدالناصر، ایجاد پایگاه چریكی مستقل، برای تعلیم مبارزان ایرانی، ضرورت پیدا میكند و لذا دكتر چمران رهسپار لبنان می شود تا چنین پایگاهی را تأسیس كند.
او به كمك امام موسی صدر، رهبر شیعیان لبنان، حركت محرومین و سپس جناح نظامی آن، سازمان «امل» را براساس اصول و مبانی اسلامی پیریزی نموده كه در میان توطئه ها و دشمنی های چپ و راست، با تكیه بر ایمان به خدا و با اسلحه شهادت، خط راستین اسلام انقلابی را پیاده میكند و علی گونه در معركه های مرگ و حیات به آغوش گرداب خطر فرو می رود و در طوفانهای سهمناك سرنوشت، حسین وار به استقبال شهادت میتازد و پرچم خونین تشیع را در برابر جبارترین ستمگران روزگار، صهیونیزم اشغالگر و همدستان خونخوار آنها، راستگرایان «فالانژ»، به اهتزاز درمی آورد.
شهید چمران در کنار همرزمان خود در جنبش امل در لبنان
دكتر چمران با پیروزی شكوهمند انقلاب اسلامی ایران، بعد از 23 سال هجرت، به وطن باز میگردد. همه تجربیات انقلابی و علمی خود را در خدمت انقلاب میگذارد؛ خاموش و آرام ولی فعالانه و قاطعانه به سازندگی میپردازد .
نظامی گری هیچگاه تاثیری بر روح لطیف و احساسات مردم دوستانه چمران نگذاشت، تا جایی که او برای حضور در مجلس شورای اسلامی کاندیدا می شود تا ضمن تامین مطالبات مردم بتواند ویرانیهای به جا مانده از دوران رژیم پهلوی را مرمت کند و ارتشی انقلابی را ساماندهی کند.
دكتر مصطفی چمران در اولین دور انتخابات مجلس شورای اسلامی، از سوی مردم تهران به نمایندگی انتخاب شد و کوشید تا در تدوین قوانین و نظام جدید انقلابی، حداكثر سعی و تلاش خود را بكند تا ساختار گذشتة ارتش را به نظامی انقلابی و شایسته ارتش اسلامی تبدیل کند.
شهدی چمران در یكی از نیایشهای خود بعد از انتخاب نمایندگی مردم در مجلس شورای اسلامی، خدا را اینچنین شكر میگوید: «خدایا، مردم آنقدر به من محبت كردهاند و آنچنان مرا از باران لطف و محبت خود سرشار كردهاند كه به راستی خجلم و آنقدر خود را كوچك می بینم كه نمی توانم از عهده آن به درآیم. خدایا، تو به من فرصت ده، توانایی ده تا بتوانم از عهده برآیم و شایسته این همه مهر و محبت باشم.»
پس از شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، دوران حماسه ساز و پرتلاش دیگری آغاز می شود . دكتر چمران در آن دوران نمونه كامل ایثار، شجاعت و در عین فروتنی و كار مداوم و بدون سر و صدا و فقط برای رضای خدا بود . او بعد از حمله ناجوانمردانه ارتش صدام به مرزهای ایران و یورش سریع آنها به شهر ها و روستا ها و مردم بی دفاع ، نتوانست آرام بگیرد و به خدمت امام امت رسید و با اجازه ایشان و به همراه مقام معظم رهبری ، آیت الله خامنه ای كه در آن زمان نماینده دیگر امام در شورای عالی دفاع و نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی بود ، به اهواز رفت. از آنجایی كه او همیشه خود را در گرداب خطر می افكند و هراسی از مرگ نداشت، از همان بدو ورود دست بكار شد و در شب اول حمله چریكی ای را علیه تانكهای دشمن كه تا چند كیلومتری شهر اهواز پیشروی كرده بودند، آغاز كرد.
در سی ام خرداد ماه 1360 یعنی یك ماه پس از پیروزی ارتفاعات الله اكبر، چمران در جلسه فوق العاده شورای عالی دفاع در اهواز با حضور مرحوم آیت الله اشراقی شركت و از عدم تحرك و سكون نیروهاانتقاد كرد و پیشنهاد های نظامی خود را از جمله حمله به بستان را ارائه داد. این آخرین جلسه شورای عالی دفاع بود كه در آن شركت داشت و فردای آن روز، روز غم انگیز و بسیار سخت و هولناكی بود.
در سحر گاه سی و یكم خرداد 1360 ، ایرج رستمی فرمانده منطقه دهلاویه به شهادت رسید و شهید دكتر چمران بشدت از این حادثه افسرده و ناراحت بود. غمی مرموز همه رزمندگان ستاد، بخصوص رزمندگان و دوستان رستمی را فرا گرفته بود. شهید چمران، یكی دیگر از فرماندهانش را احضار كرد و خود، او را به جبهه برد تا در دهلاویه به جای رستمی معرفی كند . در لحظه حركت، یكی از رزمندگان با سادگی و زیبایی گفت: « همانند روز عاشورا كه یكایك یاران حسین (ع) به شهادت رسیدند، عباس علمدار او(رستمی) هم به شهادت رسید و اینك خود او آماده حركت به جبهه است.»
بطرف سوسنگرد به راه افتاد و در بین راه مرحوم آیت الله اشراقی و شهید تیمسار فلاحی را ملاقات كرد. برای آخرین بار همدیگر را دیدند وبه حركت ادامه دادند تا اینكه به قربانگاه رسیدند .
چمران همه رزمندگان را در كانالی پشت دهلاویه جمع كرد، شهادت فرمانده شان را به آنها تبریك و تسلیت گفت و با صدایی محزون و گرفته از غم فقدان رستمی، ولی نگاهی عمیق و پر نور و چهره ای نورانی و دلی مالا مال از عشق به شهادت و شوق دیدار پروردگار گفت: «خدا رستمی را دوست داشت و برد و اگرخدا ما را هم دوست داشته باشد، می برد.»
چمران در آن منطقه در حین سركشی به مناطق و خطوط مقدم بر اثر اثابت تركش خمپاره های دشمن به شهادت رسید .
انتهای پیام/