امام خمینی(ره) و مباحث مفهومی در حوزهی عدالت اجتماعی
امام خمینی(ره) در تعریف عدالت به مفهوم لغوی و ریشهی آن بسنده کردهاند و مینویسند: «بدان که عدالت عبارت است از حد وسط بین افراط و تفریط و آن از امُهات فضایل اخلاقیه است».
و در کلامی دیگر به فطری بودن عدالت در سرشت انسان پرداختهاند: «[انسان] فطرتاً در مقابل قسمت عادلانه خاضع است و از جور و اعتساف فطرتاً گریزان و متنفر است. از فطرتهای الهیه که در کمون ذات بشر مخمّر است حب عدل و خضوع در مقابل آن است و بغض ظلم و عدم انقیاد در پیش آن است اگر خلاف آن را دید بداند در مقدمات نقصی است».
چون عدالتخواهی و عدالتگستری امری فطری است، مرور زمان آن را کهنه نمیکند و اصلی دائمی و مستمر محسوب میشود: «اجرای قوانین بر معیار قسط و جلوگیری از ستمگری و حکومت جائرانه و بسط عدالت فردی و اجتماعی منع از فساد و فحشا و کجرویها و آزادی بر معیار عقل و عدل و استقلال و خودکفایی و جلوگیری از استعمار، استثمار و استعباد، و حدود و قصاص و تعزیرات بر میزان عدل ... و صدها از این قبیل چیزهایی نیست که با مرور زمان در طول تاریخ بشر و زندگی اجتماعی کهنه شود».
جدای از فطری و دائمی بودن عدالت اجماعی توجه به عمومی بودن عدالت، به طوری که گسترهی آن همهی افراد جامعه را بگیرد. اجرای آن برای همه علیالسویه باشد و توجه به فایدهمندی ان برای اقشار محروم مورد توجه ویژه ایشان بوده است: «در جمهوری اسلامی برای فقرا فکر رفاه خواهد شد. مستمندان به حقوق خودشان میرسند. عدالت الهی سایه میافکند».
«عدالت اسلامی را میخواهیم در این مملکت برقرار کنیم. یک همچو اسلامی که در آن عدالت باشد. اسلامی که در آن هیچ ظلم نباد. اسلامی که آن شخص اول با ان فرد آخر همه علیالسواء در مقابل قانون باشد». «در اسلام نژاد، گروه، دستهجات و زبان و اینطور چیزها مطرح نیست. اسلام برای همه است و به نفع همه».
از بیانات بالا روشن میشود که اصل عدالت اجتماعی یک واقعیتی است که ریشه در فطرت دارد در عرصههای مختلف سیاسی، قضایی، اجتماعی و اقتصادی جاری میشود و نه تنها عدالت میان رعیت که عدالت میان حاکم و رعیت نیز باید رعایت شود. دانه درشتها و دانه ریزها در اجرای عدالت یکسان هستند؛ بهویژه در عرصهی قضا که مساوی بودن، سیرهی امیرمؤمنان (ع) و بزرگان دینی ما است.
ریشه عدالت اجتماعی از نگاه امام خمینی (ره):
اسلام دین فطری است و احکام فطری بیشتر به صورت اوامر ارشادی و یا مولوی، از جانب شارع مقدس طرح گردیده است و در این میان ارتباط بین عقاید و اوامر شرعی را نیز نباید نادیده گرفت.
آنچه با عنوان ارتباط جهانبینی و ایدئولوژی در نظر بعضی از متفکران معاصر مطرح شده است. امام (ره)بر این اساس بحث عدالت را متخد از توحیه میدانند. «انقلاب اسلامی بر مبنای اصل توحید استوار است که محتوای این اصل در تمام شئون جامنعه سایه میافکند ... همهی امتیازها لغو میشود، فقط تقوی و پاکی ملاک برتری است. زمامدار با پایینترین فرد جامعه برابر است و ضوابط و معیارهای متعالی الهی و انسانی مبنای پیمانها و یا قطع روابط است».
بحث فوق مبتنی بر اعتقاد به وحدت معبود است. خداوند یکتا به عالم تشریع و تکوین عادلانه حکم کرده است و قوانین تشریعی و تکوینی او اقتضای عدالت را دارد. در عبارت زیر نیز به طور صریح عدالت اجتماعی را از عدالت الهی میدانند:
«بحث عدالت همان بحث صفت حق تعالی است برای اشخاصی که چشم دارند، بحث عدالت هم میکنند. بحث عدالت اجتماعی همه به دست آنهاست. حکومت هم تأسیس میکنند. حکومتی که حکومت عادلانه باشد».
جالب است که امام خمینی (ره) اصل عدالت را هدف برپاداشتن حاکمیت و برپاداشتن حاکمیت را هدف احکام شرعی میدانند؛ یعنی در مطلوبیتسنجی این سه مورد احکام مطلوب بالعرض، دولت و حکومت مطلوب بالذات و اجرای عدالت و بسط آن مطلوب اصیل است: «نهاد حکومت آنقدر اهمیت دارد که نه تنها در اسلام حکومت وجود دارد، بلکه اسلام چیزی جز حکومت نیست و احکام شرعی قوانینی است که یکی از شئون حکومت است. بدین ترتیب حاکمیت اسلامی و بسط عدالت مطلوب بالذات و احکام مطلوبات بالعرض هستند که مقصود از آنها اجرای حکومت است».
دیدگاه فوق میتواند زمینهساز طرح قاعدهی عدالت به عنوان یک قاعدهی حاکم فقهی باشد؛ به طوری که اگر در فهم و اجرای احکام فرعی دیگر تعارضی با قاعدهی عدالت پیدا شد، در مقام تعارض قاعدهی عدالت مقدم شود و در عرصهی عمل نیز مزاحم قاعدهی عدالت محذوف گردد. استاد مطهری به این نکته توجه داشته و از عدم حضور قاعدهی عدالت در فقه اظهار تأسف کرده است:
«اصل عدالت با همهی اهمیت آن در فقه، مورد غفلت واقع شده است و در حالی که از آیاتی چون «و بالوالدین احسانا» و «أوفوا بالعقود»؛ عموماتی در فقه به دست آمده است. ولی با این همه تأکیدی که قرآن کریم بر روی مسئلهی عدالت اجتماعی دارد، مع هذا، یک قاعده و اصل عام در فقه، از آن استنباط نشده است و این نکته سبب رکود فکر اجتماعی فقهای ما گردیده است».
«عدالت تنها یک حسنهی اخلاقی نیست، بلکه یک اصل اجتماعی بزرگ است و اسلام به آن فوقالعاده اهمیت داده است». همچنان که گفته شد اهتمام اسلام به شرایط حاکم و لزوم عدالت در وی در جهت تضمین اجرای عدالت اجتماعی در جامعه است و اصولاً مناصب اجتماعی هرچه حساستر میشوند شرط عدالت در مجری آن به تناسب مهمتر و دقیقتر میگردد. امام خمینی (ره) از کسانی هستند که به این مهم توجه جدی داشته و بای منصب افتاده و مرجعیت در این زمینه فتوای ویژهای دارند.
ایشان نه تنها عدالت را شرط مرجعیت میدانند، بلکه وَرع بودن را نیز لازم میدانند و عدم اقبال به دنیا را نیز شرط وی ـ به صورت احتیاط واجب ـ میدانند. به تعبیر دیگر مرجع تقلید مردم از حرام، از شبهه و حتی از حلال نیز باید اجتناب کند و به حداقل زندگی دنیایی اکتفا نماید. روشن است که رهبری دولت اسلامی شأنی است که نباید تفاوتی در این شرط با مرجع تقلید داشته باشد؛ چراکه امکانات و تصمیمگیریهای حاکمی است بسی گستردهتر است و آثار زیانبار دنیاگرایی حاکم به مراتب بیشتر است.
سیرهی عملی امام خمینی (ره) نسبت به عدالت فردی و اجتماعی
بدون تردید زندگی شخصی امام خمینی (ره) در دوران رهبری و مرجعیت، مصداق بارزی از پیروی امام علی(ع) و دستورات دینی بود. زندگی ایشان هرگز قابل مقایسه با زندگی رهبران و رئیسجمهورهای کشورهای دیگر نبود. با اینکه به لحاظ خانوادگی، ایشان اجداد متمول داشتند ولی با اختیار خود، از امکانات شخصی، از امکانات وجوهات و از امکانات دولتی استفادهی غیرمتعارف نمیکردند. بهرهمندی ایشان از امکانات زندگی در حدّ پایینتر از یک زندگی معمولی بود. منزل شخصی ایشان در قم، در نجف و در تهران نشان مهمی است از این مسئله. ایشان در نجف کولر نداشتند و برای هواخوری و استراحت از نجف به کوفه نیز نمیرفتند و میگفتند:
«آیا من میتوانم به کوفه بروم در حالی که بسیاری از مردم ایران در سیاهچالها به سر میبرند؟» خانهی امام(ره) در تهران، پس از آنکه از بیمارستان قلب مرخص شدند، خانهای اجارهای در منطقهی دربند تهران بود، امام راحل به خاطر موقعیت منطقه و سنگی بودن نمای دیوارهای خانه از آنجا رفتند و به منزلی در جماران آمدند که مجموعهی دفتر و منزل امام(ره) صد و شصت متر بود.
البته گاهی اوقات امکانات پنهان به گونهای است که بار مالی وسیعی را بر بیتالمال تحمیل میکند ولی اسم و عنوان آن به عنوانهای دیگر است. امام(ره) از این نوع امکانات نیز پرهیز داشتند. حضور پنهان و مستمر در تفرجگاههای نظامی، شهرهای زیارتی و ... در زندگی امام راحل وجود نداشت. غذای امام(ره) نیز ساده و به روایت آشپز ایشان صبحانه نان و پنیر و چای و ناهار معمولاً آبگوشت و شام هم کمی غذای سرد میل میکردند.
نسبت به نزدیکان حسّاس بودند و آنان را از مسافرتهای غیرضرور بهخصوص به خارج از کشور و احیاناً حج و عمره نهی میکردند. فرزند ایشان هیچ سمت ویژهای را در حکومت به عهده نگرفت. هنگامی که بنیصدر به امام(ره) نامه نوشت و مرحوم حاج سیداحمد خمینی را برای نخستوزیری پیشنهاد کرد فرمود: «بنا ندارم اشخاصی منسوب به من متصدی این امور شوند».
امام راحل از حکومت هزار فامیل احتراز داشتند و به حق نگذاشتند زمینههای فامیلبازی در حکومت باب شود. بعضی از منسوبین ایشان که در دولت سِمتی داشتند، غالباً دارای سِمتهای درجهی چندم و براساس حد لیاقت و توانایی خودشان بود. یکی از مسائل مهم در اجرای عدالت اجتماعی آن است که توزیع امکانات و مناصب براساس استحقاق و شایستگی باشد نه براساس قرب و بعد به امام(ره).
تقسیم شهریهی امام (ره) در نجف از این ویژگی برخوردار بود. یکی از بزرگان نجف میگفت: «لم یسبقه سابق و لم یلحقه لاحق» تا به حال نجف مثل امام راحل را به خود ندیده است؛ زیرا سایر مراجع امتیازاتی را برای دیگران قائل بودند که گاهی این امتیازات جنبهی مادی و تبلیغاتی داشت ولی اصلاً این معنا در نظر امام(ره) نبود. ولی آن شهریه کلانی که امام (ره) میداد به تمام افراد یکنواخت میداد و هیچ تمیزی برای کسی بر دیگری قائل نبود.
پس از پیروزی انقلاب نیز امام (ره) هرگز خود را یک محور اساسی در قضاوت نسبت به دیگران نمیدیدند و به خاطر اینکه کسی به ایشان اهانت کرده بود او را از امکانات عمومی محروم نمیکردند.
بعضاً نیز نیاز این افراد را به طور خاص برطرف میکردند. دربارهی یکی از گروههای سیاسی خاطرهی زیر شنیدنی است: یک شب منزل حاج احمد آقا بودیم، امام(ره) بدون اینکه از کسی اسم ببرند، گفتند: اینها آدمهای بدی نیستند آدمهای مسلمان خوبی هستند. یکی از آقایان میخواست تحریک کند، گفت اینها روحانیت را قبول ندارند امام(ره) فرمودند: روحانیت را قبول دارند شماها را قبول ندارند.
آن آقا گفت: شخص شما را قبول ندارند. امام راحل فرمودند: قبول نداشته باشند من که اصول دین نیستم! امام(ره) در عمل تساوی فرد اول مملکت و افراد عادی را در برابر قانون نشان دادند. یکی از یاران امام راحل این خاطره را از ایشان نقل کرده است: یکی از اهالی خوزستان که در اثر جنگ آواره شده بود، از امام (ره) به دادگستری تهران شکایت میکند. قاضی هم احضاریه صادر میکند که: آقای روحالله مصطفوی به این شعبه مراجعه کنید؛ احضاریه به دست امام (ره) میرسد.
امام(ره) میفرماید: اگر قرار است که من به دادگاه بروم میروم. جالب این است که امام(ره) در مورد قاضیای که ایشان را احضار کرده بود تأکید کرده بودند که با او برخوردی نشود. آقای اردبیلی میگفت: امام(ره) مدتی بعد از من سؤال کردند برخوردی با آن قاضی نشد؟ او به وظیفهاش عمل کرده است. مبادا شغلش را عوض کنید، جایگاهش را هم نباید تغییر دهید.
انتهای پیام/