به گزارش
گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، مسعود تصمیم خودش را گرفته و میخواهد به زندگی مشترک خود با اعظم برای همیشه پایان دهد. آن هم تنها به خاطر مخالفت پدرش با زندگی آنها.
مسعود که از درگیری با پدرش خسته شده دادگاه خانواده را به عنوان ایستگاه آخر زندگی مشترکش انتخاب کرده و درخواست طلاق خود را به قاضی شعبه 268 دادگاه خانواده ارائه کرده است. او در مورد زندگیاش به قاضی میگوید: آقای قاضی از درگیری با پدرم خسته شدهام. پدرم از همان روز اول با ازدواج من و اعظم مخالف بود و دوست نداشت زندگی ما سر و سامان بگیرد. برای همین کلی اذیت کرد و ما را آزار داد، اما به خاطر عشقی که به اعظم داشتم تحمل کردم و حرفی نزدم. تا این که بالاخره ما با هر سختی بود زندگی مشترک خود را آغاز کردیم، اما این پایان ماجرا نبود. پدرم دست از آزار ما برنداشت و مرتب جلوی پای ما سنگ انداخت. تا جایی که هر روز با هم درگیر میشدیم. پدرم از همان روز اول تا الان که دو سال از ازدواجمان میگذرد همیشه به هر بهانهای ما را اذیت کرده است. کافی است متوجه شود من از کسی پول قرض کردهام، میرود و طلبکارم را به جان من میاندازد.
هر شغل جدیدی پیدا میکنم پدرم با بدجنسی تمام کاری میکند تا اخراج شوم. هر بار هم با او صحبت میکنم، میگوید زنت را طلاق بده تا دست از لجبازی بردارم. آقای قاضی باور کنید دیگر تحمل ندارم و این همه درگیری با پدرم مرا خسته کرده است. او تصور میکند در سریال پدرسالار بازی میکند. برای همین تسلیم خواسته او شدم و فقط به خاطر این که راضی به زندگی مشترک ما نمیشود تصمیم به جدایی دارم.
در این لحظه همسر این مرد نیز به قاضی میگوید: آقای قاضی پدرشوهرم زندگی را برای هر دویمان به جهنم تبدیل کرده است. او با بدجنسیهایش باعث شده من و مسعود هر روز با هم درگیر شویم و روزگار خوشی نداشته باشیم. برای همین وقتی مسعود پیشنهاد جدایی را مطرح کرد، من هم قبول کردم و میخواهم برای همیشه به زندگی با او پایان دهم.
در پایان قاضی دلیل آنها برای جدایی را کافی نمیداند و این زوج را برای حل شدن مشکلشان به مشاوره خانواده معرفی میکند.
منبع:میزان
انتهای پیام/
پسره با باباش درگیره.چیکار ب پدر زنش داری اخه؟؟؟؟؟؟؟؟