مهاجرت امروزه پدیدهای است که در ایران به یک امر عادی تبدیل شده و بسیاری از روستانشینان با ترک زادگاه خود راهی شهرهای بزرگ میشوند. مهاجرت پدیده پیچیدهای است که با زمان، فرهنگ و شرایط اقتصادی در ارتباط است. مهاجرت به عنوان یک نوع تطبیق و سازگاری اجتماعی در پاسخ به نیازهای، اقتصادی، اجتماعی و تحولات فرهنگی که از جریان تغییرات جمعیتی ناشی میشود و در سطح محلی، ملی و یا بینالمللی پدید میآید.
مهاجرت به معنی ترک سرزمین، وطن و دیار مادری (اصلی) خود به سرزمین (شهر و یا کشور) دیگر به و اسکان و زندگی در آن منظور دستیابی به اهداف مورد نظر خود است. این اهداف میتواند اقتصادی، سیاسی و یا دینی باشد. مهاجرت گاه به صورت اختیاری و گاهی نیز اجباری است. با توجه به مفهوم مهاجرت، بازگشت مجدد مهاجران به موطن اصلی خود برای زندگی به دلایل گوناگون، که مهمترین آن توسعه زیر ساختها و امکانات زیربنایی برای فعالیتهای اقتصادی و رشد و پیشرفت فرهنگی و سیاسی در منطقه مهاجر فرست است، منجر به بروز پدیده مهاجرت معکوس میشود.
شمارش معکوس برای مهاجرتی معکوس
هنوز در کشور ما مهاجرت معکوس به خوبی جا نیفتاده است و سیر مهاجرت هنوز هم از روستاها به شهرهاست. مهاجرت معکوس در ایران بیشتر به بازگشت مردم از شهرهای بزرگ به شهرهای کوچک و یا از شهرها به مناطق روستایی مربوط میشود. در حالی که در سطح بینالمللی بازگشت مهاجران از کشور مقصد به موطن اصلی خودشان یعنی کشور مهاجر فرست، را مهاجرت معکوس میگویند.
به هرحال امروزه ایران از جمله کشورهایی است که با سیر روز افزون مهاجرت روستانشینان به شهرها مواجه است و با مشکلات و پیامدهای ناشی از این مهاجرت، دست و پنجه نرم می کند. این مهاجران هم در مبدأ و هم در مقصد، مسائل و مشکلات متعددی مانند بروز نابسامانیهای متعدد ناشی از فشار بر منابع و امکانات محدود جوامع شهری، بیکاری و کم کاری، کمبود فضای زیستی و آموزشی، آلودگی هوا و محیط زیست، سالخوردگی و زنانه شدن نیروی کار کشاورزی، تخلیه روستاها و غیره را به وجود آورده است.
رشد فزاینده زندگی شهری در ایران طی ۵۵ سال اخیر به گونهای بوده که جمعیت شهری از ۳۴ درصد در سال ۱۹۶۰ به به ۷۳ درصد در حال حاضر رسیده است؛ این در حالی است که آمار جهانی از ۳۴ به ۵۴ درصد تغییر کرده و نشان میدهد جمعیت شهرنشین ایران بسیار بیشتر از میانگین جهانی است.
از کل جمعیت آمریکا ۷.۵ درصد، در آلمان ۱۲.۵ درصد، در ایتالیا ۱۳ درصد، در لهستان ۱۴.۵ درصد و در ایران ۲۵ درصد مردم ساکن هشت شهربزرگ کشور هستند، بنابراین از هر چهار ایرانی یک نفر در این هشت کلانشهر زندگی میکنند، به این ترتیب در طول همه این سالها با یک نوع محدودیت در عرضه زمین شهری مواجه بودهایم و قرار بود پایهای برای سکونت و ارائه خدمات باشد، چرا که وضعیت زمین شهری میتواند شاخصی برای مدیریت شهری و وضعیت رفاه را باشد.
حقیقت این است که خاکهای حاصلخیز ما محدود هستند. شهرهای ما از ابتدا برای روی بهترین و حاصل خیزترین خاکها بنا شدهاند، چون روستاها در ابتدا به دلیل حاصل خیزی زمین اطراف خاک حاصل خیز جمع شدهاند و بعدها همان روستاها تبدیل به شهرهای امروزی شدهاند.
مسئله مهاجرت به صورت مهاجرت از روستا به شهر، از شهر به روستا از روستا به روستا یا از شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ در جامعه اتفاق میافتد. شکل غالب مهاجرت در اکثر کشورهای جهان سوم از جمله ایران، حرکت یکسویه و عموماً بدون بازگشت روستاییان به شهرها است، اما طی دهه اخیر به نظر میرسد در نواحی روستایی کشور الگوی دیگری از مهاجرت تحت عنوان مهاجرت معکوس شکل گرفته است که هنوز قابل قبول نیست.
تهران با جذب 31درصد از جمعیت مهاجر کشور، اولین کانون جذب مهاجرین در کشور است.
استان هایی که بیشترین مهاجرین به سمت «شهر تهران» را گسیل می کنند به ترتیب استانهای مرکزی (21.9درصد)، حاشیه تهران (7.15درصد)، اصفهان (5.7درصد) و آذربایجان شرقی (5.4درصد) هستند.
عمدهترین دلایل مهاجرت به تهران پیروی از خانواده و جستجوی کار و تحصیل بیان شده که در مورد اول به نظر میرسد انگیزه والدینی که فرزندان خود را به تهران آوردند جستجوی کار بوده است.
چندی پیش رهبر معظم انقلاب اشاراتی به لزوم تسهیل زندگی در مناطق روستایی داشتند، امری حائز اهمیت که با فراهم شدن زیرساختهای آن بخش قابل توجهی از مشکلات موجود در این عرصه(کلانشهرها) مرتفع خواهد شد.
برای نمونه، در شهریور ماه سال ۸۹، معظم له در دیدار با رئیس جمهور وقت و اعضای هیات دولت عنوان فرمودند:"زندگی کردن را برای مردم باید آسان کرد، این یک سرفصل مهم است که اگر چنانچه انسان این را باز کند، خواهیم دید بسیاری از خواستههای اقتصادی، بسیاری از کارکردهای مربوط به دولت، همچون دولت الکترونیک، تا برسیم به مساله فعال کردن روستاها، جلوگیری از مهاجرت،اینها همه اش تحت همین عنوان آسان کردن زندگی برای مردم است".
به عقیده کارشناسان، آسانسازی زندگی، بخصوص در روستاها، راهکاری است که میتواند مهاجرت معکوس را سرعت بخشد و میطلبد مسئولان ذیربط مشوقهای هر چه بیشتری را برای حصول این امر خطیر مد نظر قرار دهند.
به باور برخی از صاحب نظران، مشکلات فعلی موجود در کلانشهرها، زمینه و بستر لازم را برای سکونت در شهرهای کوچک فراهم کرده است. شهرهایی که قاعدتا هزینه زندگی در آن اندکتر است و از سوی دیگر ضریب سلامت روحی، روانی و محیطی نیز در آن و در مقایسه با کلانشهرها بسیار افزونتر و مطلوبتر خواهد بود.
لازمه تحقق این امر، توزیع متوازن امکانات است تا با تکیه بر چنین ساز و کاری بستر و زمینه ایجاد انگیزه برای عزیمت به شهرهای کوچک و حتی مناطق روستایی به نحو شایستهتری فراهم شود.
مهاجرت فرایندی پیچیده و وابسته به عوامل گوناگون فرهنگی، کاری، اقتصادی، آموزشی، علمی، سیاسی و حتی ایدئولوژیک است. این عوامل دست به دست هم میدهند و باعث میشوند که فرد از تاریخ و جغرافیای ویژهای که یکسره کیستی و چیستی فرهنگی و اجتماعی او را میسازد جدا شود و به جایی دیگر پناه ببرد.
مهاجرت به عنوان یکی از راههای تلاش انسان برای فایق آمدن بر دشواریها است. امروزه تعداد زیادی از افراد جامعه برای بهبود شرایط خود و خانواده همچون شرایط اقتصادی، آموزش، مسکن و آزادی مهاجرت میکنند. مهاجرت پدیدهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی است. به همین دلیل این پدیده در علوم مختلف انسانی و اجتماعی به عنوان مسألهای مهم مطرح است، زیرا مهاجران با محیطهایی مواجه میشوند که از نظر فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی با محیط زندگی قبلی آنان تفاوت دارد، به طوری که آنها مجبور به پذیرش تغییرات زیادی در رفتار، کردار و گفتار خود برای حفظ سازگاری هستند.
این موضوع یک طرفه نبوده و مهاجران نیز بر فرهنگ کلی جامعه جدید تأثیرگذار هستند، از این رو، بحث آسیبهای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و روانشناختی و نحوه تأثیرپذیری مهاجران از فرهنگ مقصد یا تأثیرگذاری آنها بر فرهنگ مقصد، مطرح است. اگرچه کنترل کامل و صددرصد بر پدیده مهاجرت، امکانپذیر به نظر نمیرسد، ولی بحث مدیریت صحیح بر این پدیده از اهمیت بسزایی برخوردار است و گذشته از اثرات مثبتی که برای مهاجرت قابلذکر است، نباید شرایط محلی و تفاوتهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مناطق مختلف با یکدیگر را از نظر دور داشت و بر این اساس، در برخی از کشورها از جمله کشور ما، تبعات منفی مهاجرت چه در سطح داخلی و چه در سطح خارجی (خروج از کشور) از اهمیت بیشتری برخوردار است که باید مورد توجه جدّی مسئولان قرار گیرد.
گزارش از حمیدرضا قربانی
انتهای پیام/
من هم تهران بدنیا اومدم
الان ک سی سالم شده
با اینکه کار حدودا خوبی تو تهران دارم
میخوام کلا از تهران برم روستا زندگی کنم
دامداری کنم زندگی کنم و زندگی
من آرایشگر هستم دوره را گذراندم هر جا شاگردی می رفتم قیچی دست من نمی دادند
اصلا به خودی خود وقتی استادکار باشد شاگرد هم باشد چون سر چیزی مهمی است می روند زیر دست استاد
پروانه کسب هم نمی دهند که حداقل چند سر اصلاح کند و تجربه بدست آورد
رفتم داخل یک روستا و مشغول شدم
حرفه ای شدیم
...
قبل از آرایشگری هم سرباز معلم بودم که اگر حق التدریس می دادند بعد از چندسال حرفه ای شدن در روستاها به شهر می آمدم
امکانات رو در روستاها و شهرستانها بیشتر کنید تمرکز زدایی که دنبالش هستید حتما اتفاق می افتد و بس.