ژستش وطن پرستی است، اسناد را در بخاری میریزد، میسوزاند برای ینکه جشن استقلال بگیرد؛ اسناد قراردادی که سال 1280 هجری شمسی انگلیسیها با قاجار امضا کرده بودند، امتیاز دارسی حاصل برق چشم انگلیسیها به نفت ایران بود که رضاشاه آن را میسوزاند.
تقی زاده وزیر دارایی پهلوی در کتاب خاطرات خود در مورد پشت پرده ژست وطن پرستی رضاخان اینگونه مینویسد: «در قضیه لغو امتیاز دارسی، پیش از آنکه پرونده نفت را در بخاری بیندازد فروغی را خواسته و محرمانه به او گفته بود: "امروز میآیم به جلسه هیئت دولت و یک تشددی به تمام وزرا میکنم، به خود تو هم بد خواهم گفت ولی آن را به دل نگیر"
صحنه سازی به همان نحو که قبلا به اطلاع فروغی رسیده بود اجرا شد؛ رضا خان گفت: "کار این پرونده نفت به کجا رسید؟ تا وقتی خودم هستم احتیاجی به حضور این وزیر و آن وزیر نیست." بعد از گفتن این حرفها پرونده نفت را برداشت و پرت کرد توی آتش بخاری و قاطعانه به وزرا دستور داد که بنشینند و ترتیب الغای امتیاز دارسی را بدهند.»
ترتیب لغو امتیاز دارسی را میدهد اما تدارک قرارداد 1312 را برای انگلیسیها میبیند، قراردادی که عملا برای تمدید دارسی منعقد شد و شصت سال دیگر حق استخراج، بهره برداری و فروش نفت ایران را به انگلیس واگذار میکرد.
وقتی انگلیسیها تصمیم به روی کار آمدن محمدرضا پهلوی میگیرند، پسر به قرارداد پدر پایبند میماند و شرکتهای انگلیسی و آمریکایی همچنان منافعشان در چاه های نفت ایران ادامه مییابد اما شرایط ناشی از رفتن رضاخان و آمدن محمدرضا فضای باز سیاسی موقتی ایجاد میکند؛ با استفاده از همین فضا، موج انتقادها از قرارداد نفتی 1312 آغاز میشود.
محمد مصدق در جلسه مجلس شورای ملی در این زمینه میگوید: "تاریخ عالم نشان نمیدهد که یکی از افراد مملکت در یک معامله شانزده میلیارد و بیست و هشت میلیون ریال ضرر زده باشد و شاید مادر روزگار دیگر نزاید کسی را که به بیگانه چنین خدمتی کند."
سرانجام در 29 اسفند سال 1329 ، با روشنگری های آیت الله کاشانی و تلاش محمد مصدق، با تصویب گزارش کمیسیون نفت در مجلس سنا صنعت نفت ایران پس از 50 سال ملی اعلام میشود؛ تنها یک روز پس از ملی شدن صنعت نفت، سفیر انگلیس که منافع نفتی کشورش را در خطر میبیند در نامهای به حسین علاء اعلام میکند: "ایران حق ملی کردن نفت را ندارد و باید منتظر عواقب وخیم این کار باشد."
ملی شدن صنعت نفت ایران تنها منافع انگلیسیها را تهدید نمیکند، مقامات آمریکایی نیز برای جلوگیری از بستهشدن دکان نفتی شرکتهایشان در ایران به تکاپو میافتند.
یرواند آبراهامیان، مورخ، در این باره میگوید: مقامات آمریکایی به صراحت اعلام میکردند که ملی سازی نفت ایران تهدیدی مستقیم علیه شرکتهای نفتی آمریکاست زیرا اقدام ایران مبنی بر ملیسازی صنعت نفت باعث میشود الگوی بدی در این خصوص پدیدار شود و کشورهای دیگر هم از این الگو پیروی کنند.
انگلیس و آمریکا دست به کار میشوند، با اجرای کودتای 28 مرداد محمد مصدق از نخست وزیری برکنار میشود و محمدرضا پهلوی که از ترس خیزش مردم به خارج رفته، به کشور بازمیگردد.
محمدرضا پهلوی که حالا روی کار آمدنش را مدیون آمریکاییها میداند برای جبران ضررهای این کشور و انگلیس در ملی شدن صنعت نفت ایران تلاشهای فراوانی میکند، قرارداد کنسرسیوم نفت حاصل این تلاشهاست، قراردادی که با تبلیغات فراوان، دربار پهلوی آن را ملی شدن حقیقی صنعت نفت عنوان میکند.
محمدرضا پهلوی پس از تصویب قرارداد کنسرسیوم نفت در مجلس میگوید: "قیام 28 مرداد به من اجازه کارهایی را داد، یکی همانطور که میدانید ملی کردن به تمام معنی کلمه صنعت نفت ایران، اگر بیست و هشتم مرداد نمیشد استقلال ما کجا بود؟ دین ما کجا بود؟"
استقلال ملی یا سهم بیشتر آمریکا از چاه های نفت ایران؟
کودتای 28 مرداد هرچند نتوانست انحصار گذشته انگلیسیها بر نفت ایران را بازگرداند اما سناریوی جدیدی را رقم زد و آن حضور پرسهم آمریکا بر سر سفره نفت ایران بود.
دیپلیپ هیرو، تحلیلگر مسائل خاورمیانه، در مورد سناریوی جدید چپاول نفت ایران میگوید: "زمانی که انگلیس از ایران اخراج و سیا وارد ایران شد، آمریکاییها در برابر انگلیسیها به پیروزی رسیدند و بعد از آن کنسرسیومها ایجاد شد و مدیریت نفت ایران به شرکتهای خارجی رسید."
وزارت خارجه آمریکا بعدها با انتشار اسناد روابط خارجه ایالات متحده در سالهای 1969 تا 76میلادی مطابق با 1347 تا 54 هجری شمسی تنها گوشهای از سیاستهای نفتی آمریکا در دوران پهلوی را آشکار میسازد؛ در این اسناد آمده است: «وزارت دفاع آمریکا قراردادهای صادرات مواد خام ایران را به موجب توافقنامههای نفتی با ایران برای تامین تولیدات موردنیاز نیروهای نظامی و برنامه امنیت بینالمللیاش به پالایشگاهها میفروخت، خریدی که برای ایرانیان به قیمتی پایینتر از قیمت رسمی اوپک صورت میگرفت.»
آبراهامیان درباره چگونگی کنترل نفت ایران و نوسان قیمت نفت در دوران پهلوی میگوید: تا سال 1979 میلادی ایران هیچ کنترلی بر منابع نفت و صادرات خودش نداشت و بعد از انقلاب 1979 ایران کنترل نفت خودش را به دست گرفت، هرچند شاه جنجالهای زیادی مبنی بر افزایش قیمت نفت به راه انداخته بود اما در حقیقت کشورهای عربی با قطع تولید نفت خودشون باعث شدند تا قیمت نفت افزایش پیدا کند؛ شاه قدرت آن را نداشت که بتواند تولید نفت ایران را قطع کند زیرا تصمیم مبنی بر کاهش یا افزایش تولید نفت در اختیار شاه نبود بلکه این تصمیم در اختیار شرکتهای نفتی بود.
منابع نفت ایران تا سال 1979 میلادی یعنی همان سال پیروزی انقلاب اسلامی در اختیار آمریکا و همپیمانانش بود و آنها هنوز هم نتوانستهاند با زیانی که از قطعشدن دستشان از این منابع سرشار به آنها وارد شده، کنار بیایند.
انتهای پیام/