با توجه به فرمایشات روز گذشته مقام معظم رهبری مبنی بر اینكه جوانان اسناد درس آموز لانه جاسوسی را بخوانند، در این نوشتار خواهیم كوشید به بخشی از تاریخ روابط ایران و آمریكا آن هم پیش از پیروزی انقلاب شكوهمند اسلامی بپردازیم .

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛  در این مسیر از اسناد لانه جاسوسی بهره گرفته شده است ولی جنایات آمریكا بسیار بیشتر از آنی است كه بتوان در اسناد رشته رشته شده لانه جاسوسی پی آن را گرفت و از این رو در مواردی به اسناد و منابع دیگر نیز رجوع شده است .

« پس از شاه نوبت آمریكا است» این جمله در روزهای منتهی به پیروزی انقلاب شكوهمند اسلامی بسیار از سوی مردم تكرار می‌شد مردمی كه به تاریخ پر از جنایت و خیانت آمریكا در ایران واقف بودند و می‌دانستند كه شاه به حمایت آمریكا در سركوبی ملت امیدوار است.
 
اگر مطبوعات دو سال ابتدایی پیروزی انقلاب را ورق بزنید با این جمله زیاد برخورد خواهید كرد. از سال 1342 كه مبارزات بی امان ملت ایران علیه استبداد و استعمار توامان شروع شد و سخنرانی تاریخی امام امت علیه آمریكا و اسرائیل در سال 1343 را می توان دلیلی بر آن شمرد مشخص بود كه این انقلاب در صورت پیروزی خواب خوش را از آمریكا در منطقه خواهد گرفت و چنین نیز شد .
 
تیزی شعارهای مردم ایران به سوی آمریكا این سوال را به وجود می آورد كه چرا و كدامین پیشنیه مردم را این گونه نسبت به آمریكا متنفر كرده است و آیا این نفرت بعد از انقلاب كاسته خواهد شد و یا بر شدت آن افزوده می شود ؟ اگر افزوده می شود چرا ؟ و آیا امروز دلیلی برای كاهش از میزان این نفرت وجود دارد؟
 
با روی كارآمدن دولت تدبیر و امید در تابستان 1392 این امید برای برخی جریان های سیاسی به وجود آمده است كه آمریكا دیگر آمریكای گذشته نبوده و می توان با پیگیری مذاكرات مثبت و با رویكرد مثبت با این كشور كلیه مسائل موجود را حل كرده و به دشمنی ها پایان داد .
 
بی آن كه بخواهیم در این ادعا خدشه وارد كنیم تاریخ را به عنوان معلم بزرگ انسان ها به یاوری می خوانیم تا مشخص شود آیا دولتی با این پیشینه می تواند در طول مدت كوتاهی به قول امام آدم شود تا ما بتوانیم به مذاكره با او امید داشته باشیم؟!
 
با توجه به فرمایشات روز گذشته مقام معظم رهبری مبنی بر اینكه جوانان اسناد درس آموز لانه جاسوسی را بخوانند، در این نوشتار خواهیم كوشید به بخشی از تاریخ روابط ایران و آمریكا آن هم پیش از پیروزی انقلاب شكوهمند اسلامی بپردازیم ، در این مسیر از اسناد لانه جاسوسی بهره گرفته شده است ولی جنایات آمریكا بسیار بیشتر از آنی است كه بتوان در اسناد رشته رشته شده لانه جاسوسی پی آن را گرفت و از این رو در مواردی به اسناد و منابع دیگر نیز رجوع شده است .
 
جنگی كه آغاز روابط با شیطان شد !
 
روابط ایران و آمریكا به صورت رسمی یك سال مانده به پایان جنگ جهانی دوم آغاز شد و در سال 1359 و از سوی كارتر رئیس جمهور آمریكا قطع گردید . تصمیمی كه امام(ره) از آن به عنوان تنها تصمیم درست كارتر یاد كردند.
 
از ابتدای این رابطه كه به طمع نفت و برای جلوگیری از نفوذ شوروی در ایران صورت گرفت تا انتها و نیز در طول 34 سال گذشته آمریكا از هیچ گونه جنایتی علیه ملت ایران دریغ نكرده است چه در تجهیز دولت‌های ضد مردمی و ابقای آنها در مصادر امور و چه در تجهیز دشمنان علیه دولت‌های مردمی و تلاش برای براندازی این دولت‌ها .
 
در ادامه به محورهای بی اعتمادی ملت ایران به آمریكا من البدو الی الان اشاره می كنیم باشد تا با رویكردی درست به این موضوع نگاه كنیم .
 
1- تلاش های امریكا در سالهای 22 تا 25 برای استقرار وابقاء سلطه پهلوی دوم

 
روابط ایران و آمریكا در سال 1944 در حد سفیر بین دو كشور برقرار شد . در پی حمله متفقین به ایران رضا شاه دیكتاتور وقت از آمریكا درخواست كمك كرد بی آنكه بداند و یا بخواهد بداند كه آمریكا نیز خود جزو همین متفقین است و مناسبات قدرت از مدت ها پیش شكل خود را یافته و ایران باید اشغال شود !
 
بعد از پایان جنگ جهانی دوم نیروهای شوروی در ایران ماندند و به درخواست های ایران در جهت خروج سریع از كشور ترتیب اثر ندادند. در این برهه ترومن رئیس جمهور وقت آمریكا تهدید كرد نیروهای خود را به ایران بازخواهد گرداند و از این رو بود كه شوروی از ترس برخورد نظامی با آمریكا مجبور به تخلیه سربازانش از ایران شد. از این تاریخ بود كه محمد رضا شاه خود را مدیون آمریكا دید و مناسبات سلطه میان ایران و آمریكا شكل سازمان یافته ای به خود گرفت. آمریكا در این دوره برای بقای منافع حیاتی خود در ایران پهلوی دوم را تقویت كرد تا بتواند بر معارضین داخلی مسلط شود و بتواند در مقابل امواج مهاجمی كه از شوروی به ایران جاری بود مقاومت كند .
 
در این دوره بود كه روابط تجاری آمریكا و ایران رو به فزونی یافت و شاه جوان طبیعتا برای بقا نیاز به سلاح‌های مدرنی داشت كه معدن آن آمریكا بود !
 
در ۳۰ خرداد ۱۳۲۶ یك قرارداد ۱۰ میلیون دلاری فروش سلاح به ایران به امضا رسید كه ارزش واقعی آن حداقل ۷۰ میلیون دلار بود. در ۱۴ مهر ۱۳۲۸ كنگره ایالات متحده آمریكا قانون كمك به دفاع مشترك را به تصویب رساند و مبلغ ۲۷ میلیون دلار كمك نظامی در اختیار ایران قرار داد. در ۴ مرداد ۱۳۲۹ كنگره اصلاحیه‌ای به قانون دفاع مشترك افزود و ایران را از رده كره جنوبی و فیلیپین خارج ساخت و در ردیف تركیه و یونان قرار داد كه مجموع ۱۳۱ میلیون دلار كمك نظامی به این سه كشور اختصاص یافته بود.
 
طبیعی است كه این كمك ها بی دلیل نصیب ایران نمی شد و شاه نوتخت بایستی برای ادامه حیات سیاسی خود در منطقه پرآشوب خاورمیانه مراتب بندگی را آنگونه كه به او دیكته می كردند طی كند.
 
2- امریكا و سلطه بر منابع نفتی ایران

 
پایان یافتن جنگ جهانی دوم، ساختار نظام بین المللی را دگرگون و دو قدرت آمریكا و انگلیس را رویاروی هم قرارداد. با وجود این كه آمریكا به عنوان قدرت در حال ظهور در صحنه جهانی و انگلیس هم به عنوان امپراطور رو به افول؛ در مقابله با اتحاد شوروی(سابق) و ماركسیسم دارای منافع مشتركی بودند، در برخی از مناطق مهم دنیا رقابت سختی را با یكدیگر آغاز كردند. آمریكا این بار برای تصاحب مناطق نفوذ و محدود كردن قدرت انگلیس عزم خود را جزم كرده بود.
 
در این میان خلیج فارس و ایران یكی از مهمترین حوزه‌های رقابت این دو كشور محسوب می‌شدند. آمریكا پس از جنگ جهانی دوم در ایران موقعیت بسیار خوبی به دلیل پایان دادن به غائله آذربایجان كسب كرده بود و از همین زمان قصد داشت نفوذ خود در ایران را به تدریج گسترش دهد.
 
 آمریكا كه در این زمان در سطح بین المللی و منطقه خلیج فارس انگلیس را مجبور به عقب نشینی كرده بود با اجرای دكترین ترومن و اجرای طرح مارشال قصد داشت تا حد زیادی نفوذ خود را در سطح جهانی گسترش دهد.
 
باید دانست همكاری و رقابت آمریكا و انگلیس در این زمینه، دو روی یك سكه بود كه در نهایت با تقسیم منابع نفتی ایران به پایان رسید. این رقابت و همكاری بعد از جنگ جهانی دوم آغاز و طی بحران ملی شدن صنعت نفت ادامه پیدا كرد. آمریكایی‌ها با زیركی و با اتكا به قدرت فزاینده سیاسی و اقتصادی توانستند شریك انگلیس در منابع نفتی ایران گردند. علایق آمریكا در ایران بعد از جنگ جهانی دوم علاوه بر نفت، جلوگیری از نفوذ كمونیسم بر مبنای دكترین ترومن بود.
 
روی دیگر موضوع نفت ایران خریدهای هنگفتی است كه شاه از آمریكا داشته است. در اسناد لانه جاسوسی به این مسئله اشاره شده است.
 
بر اساس گزارشی كه در اسناد لانه جاسوسی بدان اشاره شده است «كمیسیون مشترك ایران و آمریكا برای سومین بار در تهران درتاریخ 6-7 اگوست سال 1976 برگزار شد. هوشنگ انصاری وزیر وقت اموراقتصادی و مالی و هنری كیسینجر در این ملاقات حضورداشتند.»
 
در این كنفرانس كه در نوشهر تشكیل شده بود،  شاه نیز حضور داشت و پیامی خطاب به رئیس جمهور وقت آمریكا صادر كرد.
 
رابط كمیسیون در این جلسه اظهار داشت كه روابط بین دو كشور همان طور كه انتظار می رود رو به گسترش است. در مارس 1975 مبلغ 15 بیلیون دلار (خارج از معاملات نفتی و نظمی) برای مدت 5 سال در نظر گرفته شده بود،  كمیسیون با مبلغ 26 بیلیون دلار برای طی سالهای 1975 - 1980 موافقت كرد. همچنین توافق نمود كه هر دو كشور برای رسیدن به هدف مشترك همكاری نمایند، درصورتی كه صادرات نفت بدون در نظر گرفتن معاملات نظامی هم به حساب بیاید. جمع تجارت غیر نظامی دو كشور از مرز 40 بیلیون دلار در طی 1975 -1980 بیشتر خواهد شد.
 
در این سند به نیاز رو به تزاید ایران برای واردات كالاهای صنعتی و نیز صادرات نفت از سوی ایران اشاره شده است.
 
با توجه به گزارش فوق به گوشه ای از روابط اقتصادی ایران و آمریكا را كه حاكی از سالها چپاول و به یغما بردن نیروهای مادی ایران است واقف می شویم. اگرچه توضیح در مورد چگونگی این غارت احتیاج به تحقیق و بررسی و بیانی كاملتر دارد، ولی همین جملات فوق نشان از جنایاتی است كه هنوز پی بردن به ابعاد آن نیاز به واكاوی و پژوهش‌های گسترده ای دارد .
 
در سند دیگری تاكید شده است: بخش آمریكایی كمیته تجارتی مشترك ایران و آمریكا جلسه‌ای را در تاریخ 29 نوامبر 1978 [ 8 آذر 1357 ] در واشنگتن دی سی برگزار كرد. این جلسه با شركت نمایندگان 30 كمپانی آمریكایی كه دارای روابط و  وابستگی های تجارتی با ایران هستند صورت گرفت.
 
این ملاقات برای بررسی جریانات اخیر ایران [تظاهرات گسترده مردم و انقلاب علیه رژیم شاه] بود. اعضا در مورد فضا و شرایط و موقعیت اقتصادی در ایران و اثرات آن در جو تجاری بحث كرده و همچنین درباره نقش و ادامه كاری كه این كمیته در مورد روابط دو جانبه اقتصادی باید ایفا نمود، گفت و گو كردند.
 
اعضای كمیته در پایان جلسه متفق القول بودند  كه موقعیت اقتصادی كنونی باید مد نظر باشد؛ زیرا نشانگر یك تنزل در پتانسیل اقتصادی قابل ملاحظه ایران است. بخش آمریكایی همچنین توافق نمودند كه این ناپایداری اقتصادی فعلی گذراست و كمپانی های آمریكایی در ایران قاطعانه ازاقداماتی كه آرامش را باز گردانده و اجازه رشد و شكوفایی اقتصادی را دهد حمایت می‌نماید؛ در حال حاضر اجرای قراردادها با ایران بلامانع است.
 
بر اساس این سند «كمیته حمایت خود را از كوشش های دولت ایران برای برقراری ثبات اقتصادی و ادامه افزایش سطح زندگی ایرانیان اعلام می دارد و از هیچ گونه كمكی برای رسیدن به این اهداف مهم دریغ نمی ورزد.» [1]
 
باید توجه داشت كه نامه فوق كه گزارش مطبوعاتی است در اوج انقلاب نوشته شده است و بر اساس این سند آمریكا در اوج مبارزات ملت ایران به فكر نجات و حفظ شاه و سر پا نگه داشتن اقتصاد وابسته ایران بوده است.
 
براساس این سند 30 كمپانی آمریكا در ترس از دست دادن این خوان گسترده به مذاكره می نشینند و حمایت خود را از شاه و رژیم خائن او برای ثبات اقتصادی و زمینه‌سازی چپاول این كمپانی‌های غارتگر بین المللی ابراز می دارند.
 
3- كودتای 28 مرداد 1332

 
در مورد كودتای 28 مرداد 1332 و نقش آمریكا در این كودتا بسیار نوشته شده است . آمریكا دولت ملی مصدق كه به این كشور در مقابل انگلیس اعتماد كرده بود را با یك كودتا و به نفع نوكر بزرگتر و مطیع خود یعنی رژیم شاه سرنگون كرد تا منافع حیاتی آمریكا در منطقه بیش از پیش تامین شود. از سوی دیگر حفظ شاه برای آمریكا یك منفعت حیاتی دیگر نیز داشت و آن این كه پیامی را به دیگر وابستگان به آمریكا می‌داد كه نگران نباشند آمریكا پشت سر آنها است و نخواهد گذاشت از جایشان تكان بخورند .
 
ویلیام بلوم در كتاب سركوب امید می‌نویسد: در طی 25 سال بعدی شاه ایران به عنوان نزدیك‌ترین متحد آمریكا درجهان سوم شناخته شد و این وابستگی به درجه‌ای بود كه شاه عملا كشور خود را در اختیار سازمان‌های نظامی و اطلاعاتی آمریكا قرار داده بود تا از آن به عنوان سلاح جنگ سرد و پنجه‌ای به سوی اتحاد شوروی استفاده كند: ایستگاه‌های شنود الكتریكی و رادار در مرز شوروی مستقر شد، هواپیماهای آمریكایی از ایران به عنوان پایگاهی برای پروازهای شناسایی خود بر فراز اتحاد شوروی استفاده می كردند ...در اكتبر 1955 نیز ایران به عضویت پیمان بغداد در آمد كه از جانب آمریكا برای مقاومت در برابر شوروی تاسیس شده بود.[2]
 
بعد از این كودتا بود كه آمریكا برای تقویت شاه و كمك برای بقای حكومت ضد مردمی پهلوی كمك كرد تا سازمان مخوف ساواك تاسیس شود.
 
ویلیام سولیوان آخرین سفیر آمریكا در ایران هم بر این موضوع صحه می گذارد و می‌گوید: «در سال 1957 سازمان سیا طرح و چارچوب تشكیلاتی یك سازمان جدید اطلاعاتی را به شاه داد و خود در تأسیس و سازمان دادن به آن مشاركت كرد. این تشكیلات كه به نام سازمان اطلاعات و امنیت كشور نامیده می شد به زودی به نام مخفف آن یعنی ساواك شهرت یافت.» [3]
 
ارتباط و پیروی ساواك از سیا به گونه‌ای بود كه نشریه‌ی فرانسوی «كوریه دو پلی تیك اترانژر» در این رابطه می‌نویسد: «پلیس مخفی سابق ساواك نه تنها در كشور خود بلكه در تمام كشورهای خارجی و در مرحله‌ی اول در ایلات متحده‌ی آمریكا نیز به فعالیت‌های گسترده مشغول بود و در این فعالیت‌ها از پشتیبانی كامل سرویس ویژه آمریكا برخوردار بود. از زمان ایجاد ساواك كه شهرت بدی یافته، سازمان سیاسی آمریكا به تربیت عمال آن و تجهیز سرویسهایش پرداخته بود. بعداً مستشاران سازمان سیا در ایران مستقیماً بر فعالیتهای ساواك نظارت می‌كردند. مدتی پیش از سقوط شاه وزارت خارجه‌ی آمریكا اذعان كرد كه در اواخر سال گذشته 164 كارگزار ساواك در آموزشگاه سازمان در ایالت ویرجینای امریكا مشغول آموزش بودند. هر ساله 400 ساواكی از آمریكا فارغ التحصیل می شدند.»
 
سیا تا پایان دوران پهلوی در ایران آزادانه فعالیت می‌كرد و در مواردی نیز برخی قوانین جاری در كشور را نقض می‌كرد و حتی شاه هفته‌ای یك بار -دقیقاً رأس ساعت 9 صبح روز دوشنبه- با نماینده‌ی سیا در ایران ملاقات می كرد. در این جلسات دو طرف به مبادله‌ی نقطه نظرات خود می‌پرداختند و نماینده‌ی سیا، سرهنگ یاتسویچ، توصیه‌ها و پیشنهادات سیا را به شاه منتقل می‌كرد.
 
مهم ترین دلیل گسترش فعالیت و حضور سیا در ایران، رقابت و مبارزه اطلاعاتی- جاسوسی با شوروی و ك.گ.ب بود. مرزهای شمالی ایران موقعیت مناسبی را برای جاسوسی بر ضد شوروی فراهم می‌كرد. به همین دلیل سیا اقدام به نصب و راه اندازی دستگاههای عظیم و مدرن جاسوسی اطلاعاتی و استراق سمع در نقاطی از قلمرو شمالی ایران كرد كه مهم ترین آنها در شهرهای صفی‌آباد بهشهر، كبكان خراسان و پارس‌آباد مغان قرار داشتند. علاوه بر این در شهر‌های جنوبی مانند چابهار و بندرعباس هم تجهیزات استراق سمع و جاسوسی نصب شده بود.[4]
 
فارغ از حاشیه ها تاسیس یك دستگاه مدرن جاسوسی و امنیتی برای رقابت با شوروی در دنیای دو قطبی آن روز و در كنار آن سركوب شدید مردم ایران دیوار بی اعتمادی بین ایران و آمریكا را گسترده تر ساخت. مردم از خود می پرسیدند آمریكا چرا و با چه مجوزی برای بقای یك رژیم غیر مردمی سازمانی را تاسیس می كند كه این سازمان قرون وسطی و شكنجه های ضد انسانی آن دوره را تداعی می كند؟
 
در اسناد لانه جاسوسی به صراحت به این مسئله اشاره شده است كه آمریكا در قبال تهدیدات امنیتی متوجه ایران (شاه) مسئولیت دارد، ماموران سیا كه در به ظاهر سفارت آمریكا در تهران فعالیت داشته اند این تهدیدات را به دو حوزه داخلی و خارجی تقسیم بندی كرده و در حوزه داخلی معتقد بوده اند « بی‌نظمی‌های احتمالی به وسیله عوامل تروریست [!] و یا آشوب‌های قبیله ای ایجاد می‌شوند.»
 
مامور سیا كه در سفارت آمریكا فعالیت داشته است در تحلیل خود می نویسد « نیروهای مسلح ایران قادر بوده‌اند كه امنیت داخلی را برقرار كنند و تحت اغلب شرایط غیر از بی‌نظمی ملی سرتاسری قادر به این كار خواهند بود .» [5]
 
چنان چه مشاهده می شود تهدیدات امنیتی متوجه شاه برای آمریكا از اهمیت زیادی برخوردار بوده است. آمریكا از این رو بعد از كودتای 28 مرداد به شاه در جهت تاسیس سازمان مخوف ساواك كمك كرده بود. از سوی دیگر آمریكا كه مخالفین شاه اعم از مسلح و غیر مسلح را تروریست می‌نامید، بخش عظیمی از این مخالفین مسلح كه بعد از انقلاب نیز دست به ترورهای خونینی زدند از جمله مجاهدین خلق [منافقین] را در كنف حمایت خود گرفت و امروز همین منافقین در آمریكا دفتر داشته و مشغول فعالیت رسمی هستند !
 
نكته دیگر مطرح در سندی كه ذكر آن رفت این است كه آمریكا از سركوبی قیام مردم ایران توسط نیروهای مسلح در صورت محدود بودن آن ابراز اطمینان می‌كند ولی از این كه در صورت گسترش و ملی شدن این ناآرامی‌ها نیروهای مسلح نتوانند از عهده سركوبی مردم برآیند ابراز نگرانی كرده و به دنبال چاره‌جویی می‌افتد‌!
 
دو سال پس از نوشته شدن این سند انقلاب اسلامی ایران اوج گرفته و به پیروزی رسید و مشخص گردید كه هیچ قدرتی نمی‌تواند مقابل قیام عمومی ملت ایران كه برخواسته از اسلام بوده است را بگیرد .
 
4- امریكا و تلاش برای تغییر ساختار اقتصادی و توسعه
 
با پایان جنگ جهانی دوم شرایط جهانی به لحاظ سیاسی، اقتصادی و فكری با تغییرات عمیق و گسترده‌ای مواجه شد و مبادلات قدرت را بر هم زد. پیروزی شوروی در جنگ و گسترش اندیشه‌ی كمونیسم، كه با هدف و شعار حمایت از ملل محروم و قشرهای آسیب‌پذیر اجتماعی به سرعت در حال پیشروی به سمت كشورهای دیگر در شرق و غرب جهان بود، آمریكا را با تهدید ناگهانی منافع كشورش در سایر جوامع مواجه كرد و فكر مقابله و رویارویی با این اندیشه را از مهم‌ترین برنامه‌های سردمداران آمریكایی قرار داد.
 
از مهم‌ترین طرح‌هایی كه در این زمینه مطرح و به اجر گذاشته شد دكترین ترومن بود كه در آن، ضمن تشریح اوضاع جهانی و ابراز نگرانی از منافع آمریكا در كشورهای دیگر، در مقابل خطر رشد كمونیسم، خواستار اختصاص منابع مالی هنگفتی برای كمك به دول تحت نفوذ این كشور به منظور رفع مشكلات اقتصادی بود.
 
 از اساسی‌ترین مواد این دكترین، ماده‌ی چهار آن بود كه به همین موضوع پرداخته و و خواستار اختصاص منابع مالی هنگفتی در حمایت از طرح‌های قابل اجرا در كشورهایی شده است كه بیش از بقیه در معرض خطر نفوذ اندیشه‌ی كمونیسم قرار داشتند.
 
در این قاعده‌ی كلی، كشورهای خاورمیانه و به خصوص ایران در مركز توجه قرار گرفتند. اصلاحات ارضی توسط شاه و دولت های وقت در این راستا طراحی و پیگیری شد.
 
یكی از مهم‌ترین نتایج اقتصادی اصلاحات ارضی ضربه به اقتصاد تولید كشاورزی و خودكفایی كشور در تولید محصولات غذایی بود و به دلیل اجرای نادرست اصلاحات، نه تنها تولیدات كشاورزی و زندگی روستاییان بهبود نیافت، بلكه بخش زیادی از كشاورزان كه به دلیل خرد شدن زمین‌های زراعی یا به دلیل كارگر فصلی بودن و تعلق نگرفتن زمین به آن‌ها بیكار شده بودند، روستاها را رها كردند و راهی شهرها شدند. این امر موجب جابه‌جایی و مهاجرت بخش عظیمی از نیروی كار از روستاها به شهرها شد. [6]
 
حضرت امام خمینی بنا به دلایلی با اصلاحات ارضی مخالفت كردند كه از جمله به موارد زیر اشاره می شود:
 
1- اصلاحات ارضى به امر دولت آمریكا بود براى آن كه بازار درست كند كه چیزهاى آنها به فروش برود یعنى زراعت ما به هم بخورد ، ما محتاج بشویم.
 
2- اصلاحات ارضى یعنى بازار درست كردن براى آمریكا و اذناب آمریكا ، . . . گندم ها دیگر توى دریا ریخته نمى شود ، گندم ها را مى دهند پول مى گیرند.
 
3- این اصلاحات ارضى از بزرگترین خیانتهایى است بر این مملكت كه زراعت مملكت را به كلى از بین بردید و دهقان هاى بیچاره را همچو كردید كه هجوم آوردند به شهرستان ها . تهران الان پر است از این دهقان هاى بیچاره اى كه از اطراف آمدند توى این زاغه ها و توى این چادرها و توى این كثافت كارى ها ، بیچاره ها دارند زندگى مى كنند با عائله در زمستان سخت ، اینها خیانت بر یك ملت نیست ؟ [7]
 
اجرای اصلاحات ارضی بعد از اندك زمانی تولیدات كشاورزی كشور را به شدت كاهش داده و ایران در واردات اغلب محصولات به آمریكا محتاج شد .
 
زیانبارترین پیامد اصلاحات ارضی در تولید گندم و جو بود. در حالی كه ایران سالانه 7 میلیون تن گندم و جو تولید می كرد، سطح تولید بعد از اصلاحات ارضی به 4 میلیون تن تقلیل یافت و گندم های آمریكایی كمبود تولید داخلی گندم را جبران كرد.
 
این اصلاحات آمریكایی- اسرائیلی اگرچه در ابتدا در نظر برخی از عامه  مردم و دهقانان، مفید به نظر می‌رسید و می‌توانست آنها را صاحب زمین كند، اما به دلیل اینكه در خارج از كشور طراحی شده بود و تأمین منافع دولت‌های خارجی را هدف خود قرار داده بود نه تنها تأثیری در زندگی قشر روستایی به دنبال نداشت بلكه باعث بیكاری كشاورزان و مهاجرت این طیف به شهرهای بزرگ شد. بیشترین منفعت اجرای این طرح، عاید شركت های آمریكایی و اسرائیلی شد كه ایران به بازار مصرفی برای كالاهایشان تبدیل شده بود. [8]
 
5- توسعه مناسبات اقتصادی – تسلیحاتی ایران و آمریكا برای بقای شاه

 
رشد سرسا‌م‌آور درآمدهای نفتی و میل روز افزون شاه به خرید تسلیحات نظامی از امریكا، از دید بسیاری از ایرانیان نشانه‌ی خوش خدمتی كامل شاه به ایالات متحده و از دست رفتن استقلال كشور بود. در نهایت نیز همین احساس عمومی یكی از سرچشمه‌های ژرف بیگانگی و بیزاری مردم از رژیم شاه شد. و جامعه غرب زده و رژیم دست نشانده شاه توسط نهضتی اسلامی كه از عمق وجود جامعه برخاسته بود، متلاشی گردید. در واقع بیگانگی و بیزاری ایرانیان از ایالات متحده به این تصور مردم باز می‌گشت كه آن كشور با پشتیبانی نظامی، اقتصادی و سیاسی از رژیم شاه، احساس عزت و استقلال ایران را جریحه‌دار كرده است.
 
روز 30 خرداد 1326 ـ دو هفته پس از اعلام طرح مارشال از جانب آمریكا ـ موافقتنامه‌ای درباره خرید جنگ‌افزارهای نظامی معادل 10 میلیون دلار بین ایران و آمریكا به امضا رسید.
 
این قرارداد اولین پیمان نظامی عمده میان ایران و آمریكا بعد از پایان جنگ دوم‌جهانی در زمینه خرید سلاح بود. در آن زمان انعقاد چنین قرارداد سنگینی میان آمریكا با ایران مخالفتی را در میان نمایندگان مجلس برنیانگیخت.كمتر از 4 ماه پس از امضای این قرارداد،
 
پیمان دیگری در مهر 1326 توسط جورج آلن سفیر آمریكا در تهران و محمود جم وزیر جنگ به امضا رسید. به موجب این قرارداد مدت خدمت میسیون نظامی آمریكا در ایران تا پایان اسفند 1327 تمدید شد. این موافقتنامه كه به موجب آن دولت ایران تمام اسرار و اطلاعات فنی خود را در اختیار مستشاران آمریكا قرار می‌داد، مشتمل بر پنج فصل و 25 ماده بود. قرارداد بدون اجازه و تصویب مجلس شورای ملی به اجرا گذارده شد و در سال‌های بعد با تغییرات عبارتی مختصر مرتبا تمدید شد و تا سقوط رژیم شاه همچنان به قوت خود باقی ماند.
 
روابط تجاری و تسلیحاتی شاه با آمریكا تا روز سقوط این دیكتاتور ادامه یافت و ایران برای اینكه ژاندارم منطقه شود تبدیل به انبار تسلیحات مدرن آمریكا شد .
 
علاوه بر تمام تجهیزات نظامی سنتی، كه ایران در اختیار داشت واشنگتن ایران را به بسیاری از تجهیزات مخصوص پلیس مثل اسلحه‌های پلیسی و تجهیزات شبه‌نظامی (مثل گاز اشك‌آور و باتوام و اسلحه‌های كوچك) مجهز كرد. امریكا همچنین اقدام به آموزش و افسران پلیس ایران - از جمله افسران ساواك - و راهنمایی ارتش برای عملیات ضد شورش نمود. این گوشه‌ایی ازروابط تسلیحاتی امریكا و ایران بود كه بیانگر میزان گسترش و پیچیدگی حمایت تداركاتی امریكا است و علاوه بر این معاملات علنی برنامه‌های تسلیحاتی مخفی نیز وجود داشت و میزان این روابط مخفی در مسلح كردن ایران، اگر بیش از روابط علنی نباشد. مسلما به همان اندازه است كه این عملكردهای مخفی شامل ارتشا، فساد و سوء مدیریت و توطئه‌های سیاسی دیگر می‌باشد. این مسائل سری علاوه بر اینكه موجب انجام معالات كالاهای غیرموردنظر و غیرمرغوب میشدند.
 
مطالعه اسناد لانه جاسوسی به عیان نشان می دهد كه شاه با جدی نشان دادن خطر نفوذ شوروی در ایران به دنبال گسترده تر كردن روابط نظامی و تسلیحاتی خود با آمریكا بوده است .
 
این مسئله در اسناد سفارت آمریكا مورد دقت و توجه قرار گرفته و نزدیكی ایران به شوروی در صورت نادیده گرفته شدن نیازهای تسلیحاتی شاه در رقابت با برخی رقبای منطقه ای تحلیل شده است .
 
در یكی از این اسناد به تاریخ 25 مرداد 1345 آمده است: عوامل سیاسی ، اقتصادی و نظامی مشتركاً در روابط ایران و آمریكا تقریباً یك بحران ایجاد كرده اند ، زیرا شاه درصدد برآمده است كه برای خرید ارزان با آمریكا چانه بزند، اتكاء خود به آمریكا را كاهش دهد، و خرید تسلیحات نظامی خود را متنوع سازد، و با این اقدام، به سوی نوعی حضور مهم و ناخوانده نظامی شوروی در زمینه تسلیحات سوق داده شده است. شواهد برخی از این تمایلات دیده می شوند. با نمایش استقلال بیشتر در سیاست خارجی، شاه در پی بهره برداری سیاسی از تنوع تسلیحاتی است. این حركت مسلماً ادامه خواهد یافت. شاه همچنین به طرز فزاینده‌ای از تلاش آمریكا برای كنترل هزینه های نظامی خود خشمگین شده است. او معتقد است كه در تشخیص و تعیین خطر و اختصاص امكانات برای مقابله با آن خطر (كه به نظر وی عبدالناصر است تا روسها) باید مسئولیت نهایی تصمیم گیری را داشته باشد. چنین نگرشی در آینده آشكارتر خواهد شد.
 
در این سند با اشاره به به اقتصاد شكوفای ایران كه از دلارهای نفتی ناشی می شده است آمده است:  شاه می‌خواهد به یك رابطه نظامی نزدیك با سودمندی متقابل با آمریكا ، ادامه دهد. مدارك نشان می دهد كه در امكان حفظ انحصار آمریكا بر تسلیحات نظامی ایران باید قویاً شك و تردید نمود ،  مگر با ارائه شرایطی فوق العاده جالب كه ما هم در موقعیتی نیستیم تا چنین شرایطی را فراهم سازیم. ولی سوابق همچنین نشان می دهد كه تلاشهای فراوان دیپلماتیك درجهت خنثی كردن گرایش مهم به شوروی ،  مؤثر و تاحدودی نیزموفقیت آمیز بوده است. [9]
 
این سند به خوبی نشان از آن دارد كه رژیم شاه از ابتدا در تلاش بوده است كه ژاندارم منطقه شود و در این راستا به خرید تسلیحات نظامی از ایالات متحده امیدهای فراوانی داشته است .
 
از آن جایی كه آمریكا در منطقه نوكرهای دیگری به جز شاه نیز داشته فروش بی شائبه این سلاح ها به ایران موجب نارضایتی دیگر نوكران از جمله آل سعود در عربستان و ... می شده است از این رو آمریكا تلاش داشت كه افسار شاه را در دست خود داشته باشد و در این میان شاه به اذعان سندی كه از لانه جاسوسی به دست آمده است تلاش داشته تا به یك نمایش استقلال در سیاست خارجی دست زده و به سوی شوروی متمایل شود!
 
آمریكا هر چند در آن برهه توان و یا انگیزه حفظ مبادلات نظامی به صورتی كه شاه به دنبال آن بود نداشت ولی فعالیت های دیپلماتیك بر اساس این سند باعث آن شده بود كه شاه از نزدیك شدن به شوروی خودداری كند.
 
در سال های بعد از این تاریخ – 25 مرداد 1345 – روابط نظامی ایران با آمریكا گسترش پیدا كرد و این نشان از آن دارد كه ظاهرا آمریكا به این نتیجه رسیده بود كه نوكری مطمئن تر از شاه نمی تواند در منطقه داشته باشد .
 
در سند دیگری به تاریخ نوامبر 1976 [آبان 1355 ] به اهمیت استراتژیك ایران از لحاظ اقتصادی و ...برای آمریكا اشاره شده و از این رو تقویت نظامی شاه در مقابل رقبای منطقه ای مورد تصریح قرار گرفته شده است .
 
در این سند آمده است:«ایران با چندین كشور كه به وسیله اتحاد شوروی حمایت می شوند و با سلاحهای پیچیده روسی مجهز هستند مواجه است. ایران معتقد است كه باید یك نیروی مسلح مدرن و قوی داشته باشد كه قادر باشد از صنعت نفت استراتژیك خودش دفاع كند و ثبات اقتصادی و سیاسی را برقرار نماید. قطع احتمالی نفت ایران و اثر آن بر روی ایالات متحده و متفقین یك ریسك (تهدید) اولیه است كه ایالات متحده٬ در صورتی كه ایران برای مقابله با تهدیدات مذكور مهیا نباشد ٬ باید با آن روبرو شود» [10]
 
چنان چه دیده می شود هدف آمریكا از تجهیز نظامی شاه نیز حفاظت از تاسیسات نفتی است كه برای ایالات متحده از اهمیت شایانی برخوردار است .
 
از این رو بود كه نفت بی شائبه صادر می‌شد و از سوی دیگر تسلیحات نظامی وارد و ایران به بازار تسلیحات جدید و قدیم آمریكا بدل می‌شد تسلیحاتی كه یا قبل از پیروزی انقلاب و در حالی كه پول آن پرداخت شده بود عودت داده شد و یا پس از پیروزی انقلاب از سوی آمریكا به صورت یك طرفه ملغی اعلام شده و نه تنها به ایران تحویل داده نشدند بلكه مبالغ دریافتی نیز بازگردانده نشد !
 
6- كنفرانس گوادلوپ و توطئه های امریكا برای مهار انقلاب اسلامی
 
شكست دولت نظامی ازهاری كه راهپیمایی تاسوعا و عاشورا نقش تعیین كننده در آن داشت، رژیم شاه را وارد بحران تازه‌‌ای كرد كه قابل مقایسه با شرایط قبل از آن نبود زیرا روش ها و سیاست های گوناگون در بوته آزمون با شكست مواجه شدند و در حالی كه شاه و آمریكا تمام امید خود را برای مهار انقلاب به دولت نظامی بسته بودند بایستی سیاست و روش دیگری را اتخاذ می‌كردند. مساله بسیار مهم آن بود كه ناكارآمدی سیاست سركوب در مقابل قهر فزاینده مردم، موجب هراس شاه و سایر نخبگان حاكم، نسبت به سرنوشت خود شد این بار سیاست جدید سعی داشت با تبدیل نظام شاهنشاهی به جمهوری توسط بختیار و عناصر ملی گرا وعده دگرگونی اساسی در ساختار اداره كشور، بر موج انقلاب سوار شود هارولد ساندرز، معاون وزیر خارجه آمریكا در امور خاورمیانه در گزارش خود به كمیته فرعی سنای آمریكا چند روز پس از خروج شاه از ایران گفت دولت آمریكا اكنون شاه را یك نیروی سیاسی تمام شده تلقی میكند و تمام نیروی خود را روی دولت بختیار برای ایجاد آرامش و افتتاح دوره انتقال در سیاستهای ایران مصروف می نماید متعاقب این تصمیم و بعد از كنفرانس گودالوپ هایزر به تهران اعزام شد تا ارتش را به حمایت از بختیار وا داشته و در صورت عدم موفقیت دولت وی زمینه‌های انجام كودتا را مهیا نماید. [11]
 
سفارت آمریكا در تهران در اولین روز خرداد 57 در گزارشی كه به وزارت خارجه این كشور ارسال كرد با ابراز رضایت و خوش بینی نسبت به آرامش نسبی كه در چند روز گذشته در كشور حكمفرما بوده است این مسئله را بررسی كرده و نوشت :«...علی رغم وقایع گاه و بی گاه اینجا و آنجا یك آرامش نسبی جایگزین آشفتگی های اخیر در جبهه مخالفین ایران شده است در حالی كه در طول چند ماه گذشته تقریبا روزانه یك واقعه یا بیشتر اتفاق می افتاد شماره این وقایع اخیرا به 3یا 4واقعه در هفته كاهش یافته است »
 
سفارت آمریكا در بخش دیگری از گزارش خود به سعی رژیم برای فاصله انداختن میان رهبر انقلاب و سایر روحانیون اشاره و اضافه كرد : « بر عكس آیت الله خمینی كه هدفش سرنگونی رژیم شاه است و این را پنهان نمی كند گروهی از رهبران هدفهای محدودتری در سر دارند ، عمدتا آنها می خواهند كه به نظریاتشان توجه شود و تا زمانی كه دولت توجه كمی به آنها مبذول می داشت آنها دلیلی برای حمایت از آیت الله خمینی نداشتند . حالا نشانه هایی وجود دارد كه دولت شروع به گوش دادن كرده است ...»
 
سفارت در گزارش خود ادامه داد :«ما می دانیم كه تلاش های پشت پرده در جریان است كه با مذهبیون محافظه كار باب مذاكره و گفتگو باز شود و آنها را از آیت الله خمینی اگر ممكن باشد جدا كنند . در حالی كه خیلی از این رهبران مذهبی سلطنت را به عنوان یك نهاد لازم كه اسلام را در مقابل رقابت كمونیستی محفوظ می دارد می بینند و هیچ راه حلی بجز شاه به نظر نمی رسد » [12]
 
آمریكا همواره در تحلیل مسائل ایران دچار اشتباه در محاسبه بوده است ولی هرگز از این اشتباهات درس نگرفته است .
 
چه پیش از انقلاب كه نتوانستند انقلاب اسلامی و سقوط رژیم شاه را پیش بینی كنند و چه بعد از انقلاب كه با دخالت های لجام گسیخته راه را برای دانشجویان خط امام بازگذاشتند تا با انقلابی دیگر سفارت آن كشور را تسخیر و به حضور دراز مدت آمریكا در ایران اسلامی پایان دهند .
 
دریادار  استانسفیلد ترنر رئیس وقت سازمان سیا در كتاب «پیش از خواندن بسوزانید» به خوبی دلیل اشتباه محاسباتی آمریكا در زمینه رهبری انقلاب را تشریح می كند :«گروه اطلاعاتی ما در ایران بسیار محدود بود ما به اطلاعات كافی دسترسی نداشتیم چون شاه دولت قابل اعتماد ما بود و ما در مورد او به طور جدی و با دقت جاسوسی نمی كردیم به همین دلیل قبل از سقوط شاه ما عوامل زیادی در ایران نداشتیم و بعد از انقلاب هم طبیعتا قادر به جلب افراد قابل اطمینان نبودیم» [13]
 
ترنر در بخش دیگری از این كتاب می نویسد «در كل كوتاهی ما در كسب اطلاعات بیشتر و دقیق تر از اوضاع ایران به كارتر لطمه زد . ما متوجه نشده بودیم كه پایه های سیاسی حكومت شاه تا چه حد متزلزل بود . ما نمی دانستیم كه شاه بیماری علاج ناپذیری داشت ، ما از درك آیت الله خمینی رهبر انقلاب و میزان نفوذ او عاجز بودیم »
 
ترنر كه با اشتباهات خود زمینه شكست كارتر را در انتخابات ریاست جمهوری آمریكا فراهم كرده بود جزئیات بیشتری از ان اشتباه را عیان می كند :«بی اطلاعی ما در مورد موقعیت شاه تا آنجا بود كه كارتر در درسامبر 1979در سفر خود به ایران شاه را جزیره ثبات در منطقه ای ناآرام خواند . ما هم در سیا غیر از این فكر نمی كردیم . هشت ماه بعد از تظاهرات متعدد در تهران دفتر برآوردهای ملی پیش نویس برآوردی درباره اوضاع ایران را برای من ارسال داشت و ادعا كرد كه شاه برای 10سال دیگر دوام خواهد آورد . پیش نویس را پس فرستادم و متذكر شدم كه با توجه به ناآرامیهای جاری در ایران حداقل باید بپذیریم كه شاه مشكل دارد . اینكه برای بررسی دقیق از موقعیت شاه و اوضاع ایران اصرار نكردم مسلما یك اشتباه فاحش بود ...»
 
ترنر ادامه می دهد :«تقریبا همه ما در دستگاه امنیت ملی در زمان شاه به ایران سفر كرده و هیچ كدام نشانی از عدم ثبات ندیده بودیم . در ایران از ما شاهانه پذیرایی می شد اما رفت و آمد ما تحت كنترل و محدود بود ...»
 
ترنر در نهایت می نویسد :«حكومت شاه به سرعت رو به زوال بود . اوفقط 5ماه بعد از آنكه سازمان سیا پیش بینی كرده بود كه او تا 10سال دیگر دوام خواهد آورد ایران را ترك كرد و خود را تبعید نمود » [14]
 
ترنر در كتاب دیگر خود به نام « پنهانكاری و دموكراسی» با اشاره به اطلاعات ناقص آمریكا و سازمان سیا از قدرت رهبری امام خمینی و میزان نفوذ ایشان میان اقشار مختلف مردم در اعترافی تاریخی می نویسد :«هرگز تصور نمی كردیم كه همه گروه های ناراضی و مخالف شاه توسط یك روحانی 79ساله به نام آیت الله خمینی كه به حالت تبعید در فرانسه به سر می برد به هم جوش داده شوند و اگر چه بعد از سقوط شاه اتصال این گروهها نیز از هم گسست و هر یك رو به سویی نهادند ولی انقلاب از پا نایستاد و همچنان به راه خود ادامه داد » [15]
 
بی شك بررسی جنایات و خیانت های آمریكا در حق ملت ایران و در برهه پس از پیروزی انقلاب مثنوی هفتاد من كاغذ می طلبد جنایاتی كه از تلاش برای كودتا در روزهای پایانی عمر رژیم منحوس پهلوی آغاز و با تلاش برای تجزیه بخشی از ایران در كردستان ادامه و به كودتای نوژه ، جنگ تحمیلی ، حمایت از ضد انقلاب در طول نزدیك به چهار دهه پیش ، سنگ اندازی در مسیر پیشرفت های ایران در صنایع مهمی چون هسته ای ، تحریم های گسترده و ...می رسد و توطئه از سوی آمریكا و پایداری از سوی ملت ایران همچنان ادامه دارد .
 
منبع: مرکز اسناد انقلاب اسلامی
 
پی نوشت:
 
اسناد لانه جاسوسی آمریكا ، كتاب اول ، چاپ دوم ، بهار 1389 ، موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی ، صفحه 119 و 120
 ویلیام بلوم ، سركوب امید ، ترجمه دكتر عبدالرضا هوشنگ مهدوی ، صفحه 149
 
ساواك ،طرحی در راستای توسعه شبكه سیا ، موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی ،
 
 بررسی نقش و عملكرد ساواك در ایران ، سایت خبری مشرق نیوز ، 3 تیر 1392
 
 اسناد لانه جاسوسی آمریكا ، كتاب اول ، چاپ دوم ، بهار 1389 ، موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی ، صفحه 422
 
اصلاحات ارضی؛ چرا و چگونه؟ ، خدیجه داداشی ، سایت تحلیلی تبیینی برهان ، 19 بهمن 1391
 اصلاحات ارضی شاه شامل چه مواردی بود؟ علت مخالفت امام خمینی(ره) چه بود؟ ، پرسمان دانشجو
 
 چگونگی نابودی كشاورزی ایران در دوران پهلوی ، سایت خبری مشرق ، 14 اسفند 1391 ،
 
 اسناد لانه جاسوسی آمریكا ، كتاب اول ، چاپ دوم ، بهار 1389 ، موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی ، صفحه 339
  اسناد لانه جاسوسی آمریكا ، كتاب اول ، چاپ دوم ، بهار 1389 ، موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی ، صفحه 423
  شكست دولت نظامی و تصمیم شاه و آمریكا برای روی كار آوردن بختیار ، فصلنامه پانزده خرداد ، تیر 1376

منبع:مشرق
انتهای پیام/
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.