به گزارش خبرنگار
حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ و غلامرضا شکوهی یکی از ادبای خراسانی است که در میان تمام نوگرایان تک بود و تنها؛ چرا که دیگران اغلب غزل می گفتند و بیشتر سپید و نیمایی و شکوهی همواره غزل میگفت و انگار با آن دو نوع و نمای دیگر کاری نداشت.
این شاعر غزلی درباره کربلا با عنوان «حریم مدرسه کربلا» دارد. در ادامه آن را میخوانید:
توان واژه کجا و مدیح گفتن او
قلم قناری گنگی است در سرودن او
کشاندنش به صحاری شعر ممکن نیست
کمیت معجزه لنگ است پیش توسن او
چه دختری که پدر پشت بوسه ها می دید
کلید گلشن فردوس را به گردن او
چه همسری که برای علی به حظ حضور
طلوع باور معراج داشت دیدن او
چه مادری که به تفسیر درس عاشورا
حریم مدرسه کربلاست دامن او
بمیرم آن همه احساس بی تعلق را
که بار پیرهنی را نمی کشد تن او
دمی که فاطمه تسبیح گریه بردارد
پیام می چکد از چلچراغ شیون او
از آن ز دیده ما در حجاب خواهد بود
که چشم را نزد آفتاب مدفن او
انتهای پیام/