عربستان با وجود تنش‌های چند بعدی در مسیر سیاست‌های خود و افت شدید موقعیت منطقه‌ای‌ در نتیجه سردرگمی و انزوای سیاسی با سرنوشت مبهمی مواجه شده است.

سرنوشت حاکمیت آل سعود بعد از افت شدید موقعیت منطقه‌ای
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان به نقل از روزنامه لبنانی الاخبار، عربستان سعودی در دو دهه اخیر وارد چالش‌های متعددی شده و رویکردهای خود را برای تقابل با این چالش‌ها بنا گذاشته است. آنچه به آن اشاره می‌شود چالش‌هایی است که عربستان در این مسیر با آن مواجه بوده  است:
 
چالش‌های موجود در افق عربستان
 
اول: تشدید اتهامات جریان‌های جهادی و سلفی مبنی بر اینکه عربستان اهمیتی به چالش‌های مسلمانان به ویژه اشغالگری مستمر آمریکا و غرب نمی دهد، این رویکرد به صورت ویژه از زمان اشغال عراق افزایش پیدا کرده است. این در حالی است که آنها به این موضوع نیز پرداختند که نیروهای خارجی سرزمین وحی را نیز با حضور نظامی خود آلوده کرده اند.  
 
موضوع دیگری که باعث فرسایش عربستان شد ، استمرار مقایسه این کشور با انقلاب اسلامی در ایران و حضور و قدرت و گفتمان جمهوری اسلامی در فضای بین‌المللی و منطقه‌ای است. این چالش ها تا زمان آغاز موج خیزش‌های عربی موسوم به بهار عربی -طبعاً با کمک غربی‌ها - تحت کنترل باقی ماند، اما در این مرحله به سطح تهدید آمیزی رسید، چرا که دو متحد اصلی عربستان یعنی حسنی مبارک و زین‌العابدین بن علی از قدرت برکنار شدند.
 
عربستان به این ترتیب سیاست ترساندن مخالفان داخلی خود از شر هرج و مرج فراگیر را در پیش گرفت تا بتواند انقلاب مردمی را در حلقه دوم خود یعنی کشورهای حاشیه خلیج فارس و در حلقه سوم (کشورهای دورتر از عربستان) مهار کند. با قطع و یقین می‌توان گفت که تعامل عربستان با بحران سوریه نیز برای موفقیت آن چیزی که انقلاب در این کشور خوانده می‌شد یا برای موفقیت ملت سوریه نبود. بلکه ریاض به این ترتیب می‌خواست در درجه اول نفس انقلاب را به فرسایش می شد، نبود، بلکه ریاض می خواست بی‌فایده بودن آن را نشان دهد و در درجه دوم از نفوذ روزافزون ایران در منطقه بکاهد. عربستان در درجه سوم می‌خواست خود را به عنوان مدافع اهل تسنن نشان داده و مشروعیتی که به آن نیازمند است را به دست آورد. عربستان همچنین می‌خواست از شر مشارکت ملت‌ها در خیزش‌های مردمی آسوده شود.
 
دوم: عربستان در اقدامی بی‌سابقه به سمت ابتکار عمل سیاسی و نظامی گرایش پیدا کرده است، این کشور معتقد است که فرصتی در این رابطه به دست آورده که باید از آن استفاده کنند و تمامی ابزارها را برای تحقق این هدف به کار گرفته است. در همین رابطه عربستان با ابزارهای خود به صورت مستقیم گاه وارد درگیری‌ها در یمن می‌شود و گاهی نیز با ابزارهای دیگر خود مانند عرصه‌های دیگر و منطقه‌ای وارد عمل می‌شود. ناظران اعتقاد دارند که مشکل موجود در توجیهات و تفسیرهای این تصمیم‌گیری‌ها و پیامدهای آن‌ها نیست، بلکه در میزان قدرت آنها برای تحقق در دنیای نابسامانی است که عربستان ابزارهای سوار شدن بر امواج سیاسی آن را ندارد. با این وجود آنها اعلام می‌کنند که در تأمین امنیت محیط حیاتی خود تا اطلاع ثانوی موفق بوده اند. حضور آنها در تمامی عرصه‌های منطقه‌ای با مشارکت و همراهی آمریکایی‌ها بوده است.
 
به این ترتیب ناظران اعتقاد دارند که هر نوع کاهش از شدت درگیری‌ها  یا ثبات نسبی به ویژه در جبهه‌های شرقی نظیر بحرین و عراق یا جنوبی نظیر یمن بدون تحقق دستاوردی برای عربستان نمی‌تواند به نفع این کشور باشد.
 
عربستان به یمن و بحرین اجازه نمی‌دهد که مانند ونزوئلا و کوبا در آمریکا باشند ، به همین علت تلاش‌های خود را برای جلوگیری از این اتفاق در بحرین به کار می‌گیرد. اما سؤالی که اینجا مطرح می‌شود این است که آیا این دو جنگ می‌تواند برای عربستان به چیزی شبیه فاجعه ویتنام برای آمریکا تبدیل شود. مثال دیگر اینکه آیا نحوه تعامل عربستان با این دو موضوع در راستای تقویت حضور و نفوذش در منطقه درست بوده  یا اینکه ریاض در برآوردهای خود اشتباه کرده است؟ شاید پاسخ به این سؤال الان ساده تر باشد، اما در رابطه با سوریه به عنوان مرکز درگیری‌های منطقه‌ای و بین‌المللی با رویکرد مشخص ، عربستان در سایه تمام تحولات سیاسی و میدانی موجود در این کشور نقش مؤثر خود را از دست داده و در میز مذاکرات موجود در صندلی های پشت سر نشسته است. این کشور امروز با نگرانی منتظر تحولات است و قدرت پیشروی ندارد و نمی داند چگونه باید عقب نشینی کرده یا چگونه در موقعیت خود ثابت قدم بماند.
 
سوم: ریاض سعی کرد ائتلاف‌هایی را با رهبری خود در شرایط فوق‌العاده کنونی تحت عناوین مختلف نظیر ائتلاف اسلامی ، ائتلاف پادشاهی ، ائتلاف خلیجی و ائتلاف عربی در برابر ایران ایجاد کند. اما هیچ یک از این اقدامات موفقیت‌آمیز نبود و نتوانست تأثیر خاصی بر موقعیت این کشور داشته باشد. این موضوع نشان دهنده محدوده قدرت دیپلماتیک جمعی و وسعت و عمق تأثیرگذاری سیاسی این کشور ! بود. به این ترتیب آیا بیشترین اقدامی که عربستان می‌تواند انجام دهد ، ایجاد گروه‌ها و شبه‌نظامیان است و نمی تواند بر دولت ها و جوامع تاثیرگذار باشد؟ شکست روند دیپلماسی جمعی عربستان به حدی بود که در نشست سران عربی به عنوان تازه ترین ایستگاه به اوج خود رسید. این شکست‌ تاثیر منفی بر عربستان و وجهه این کشور داشته و آن را به صورت منفعل نشان می‌دهد که شعارهای تو خالی و عاری از واقعیت را مطرح می‌کند. به این ترتیب اطمینان همه از جمله متحد بزرگ این کشور یعنی آمریکا نسبت به ریاض و پختگی سیاسی آن کاهش پیدا کرده است.  
 
ائتلاف اسلامی شکست خورده است. به یاد داریم که رجب طیب اردوغان رئیس‌جمهور ترکیه در پی اعلام تشکیل این ائتلاف به ایران سفر کرد ، پاکستان و مصر نیز به این ائتلاف ملحق نشدند و هر کشوری حتی اندونزی که همسایه عربستان نیز نبود ، توجیهاتی برای عدم پیوستن به ائتلاف دست و پا کرد.
 
ائتلاف پادشاهی نیزبه همین سرنوشت دچار شد ؛ به گونه‌ای که مراکش و اردن با زیرکی از مشارکت در آن شانه خالی کردند، ائتلاف عربی نیز به همین صورت بود، چرا که قادر به قانع کردن تونس و الجزایر و حتی مصر برای پیوستن به این ائتلاف نشد. کار به جایی رسید که امروز می‌بینیم عربستان اجلاس سران عرب را دور می‌زند، چرا که نمی‌تواند آن را به هر سمتی که خودش می‌خواهد، بکشد.
 
در این شرایط حتی اگر برخی کشورها ولو به صورت صوری با عربستان در رابطه با ایران همراهی می‌کنند ، با آن در زمینه سوریه یا حملات تروریستی و مواضع این کشور نسبت به حزب‌الله لبنان همراهی نخواهند کرد. عربستان همچنین به ائتلاف بین‌المللی برای مبارزه با تروریسم پیوسته است. این اقدام یعنی شکست داعش نیاز سیاسی برای گفتمان ریاض است، به نظر می‌رسد که مشکل عربستان در تلاش برای جستجوی مشروعیتی است که بتواند بر آن تکیه کند، آنهم در شرایطی که تفاوت ها بین گفتار و سرنوشت کشورها از جمله در غرب و پارلمان های غربی و آمریکا و نامزدهای ریاست جمهوری اش افزایش پیدا کرده است.
 
شورای همکاری خلیج فارس ، با وجود این که چارچوبی برای همکاری است ، اما همچنان به دنبال توسعه افق و نقش تأثیرگذار خود غیر از تقابل با ایران می‌چرخد. با وجود هماهنگی نسبی (به‌استثنای پادشاهی عمان) می‌بینیم که اختلافات و تفاوت‌های عمیقی بین اعضای این شورا در رابطه با مسائل مختلف منطقه نظیر موضوع اخوان المسلمین، سوریه، یمن و آینده این کشور ، ترکیه و نقش آن در منطقه و میزان ایستادگی در برابر ایران وجود دارد. عبور اعضای این شورا از اختلافات ، پیش از این که به واقعیت‌های عربی و خلیجی در سایه چالش‌های قرن بستگی داشته باشد، به انگیزه عربستان برای دشمنی با ایران بستگی دارد. این بدان معنا است که آرامش در درگیری‌ها ، بار دیگر اختلاف‌ها و تناقض‌ها را باز می گرداند.
 
چهارم: عربستان سعودی گفتمان سیاسی را در پیش گرفته که از دوره آغاز تأسیس تاکنون آن را کنار نگذاشته است، مبنای این گفتمان این است که دیگران چه عرب و چه خارجی دشمن و کافر هستند. تاریخ گذشته مثال‌های زیادی در این رابطه نشان می‌دهد ، مثلا اینکه چگونه عربستان با شریف حسین و انقلاب عربی برخورد کرد یا چگونه با رویکردهای عربی و بعثی تعامل نمود. این ‌کشور در همین چارچوب به بهانه حفاظت از دین در برابر رویکردهای ناصری یا سوسیالیستی ایستادگی کرد. این در حالی بود که ریاض در تقابل با اخوان‌المسلمین مصر و راشد الغنوشی تونس و انقلاب اسلامی در ایران از رویکرد قومی سوء‌استفاده کرد.
 
پنجم: چالش‌های عربستان و آمریکا از سال 2001 افزایش پیدا کرد. این موضوع عمق نگرانی‌های موجودیتی عربستان را تعمیق کرده است. چرا که عربستان می‌تواند از چتر حمایتی آمریکا که تنها ضامن و حامی سلطنت سعودی است ، خارج شود. در ابعاد تاریخی می‌بینیم که سعودی ها حمایت بریتانیای کبیر را با قدرتی که در آن زمان به قدرت برتر تبدیل می‌شد، یعنی آمریکا ،  جایگزین کردند، اما سؤالی که امروز مطرح می‌شود این است که بعد از تنش در مناسبات این کشور و متحد بزرگ خود و گسترش دامنه بی‌اعتمادی بین آنها ، ریاض به کدام سو تمایل پیدا خواهد کرد و چه کسی از این کشور حمایت خواهد نمود ؟‌ رویکرد انتقال نظم جدید جهانی امروز مانند دوره انتقال قدرت از انگلیس به آمریکا نیست. در این صورت جایگزین آمریکا در شرایط کنونی چه کسی است که عربستان بتواند با ‌آن همراهی داشته باشد؟ پاسخ این سؤال هنوز داده نشده است. آیا واقعیت‌ها این کشور را به سمت جستجوی حاشیه امنی سوق می‌دهد که با سیاست‌های این کشور در راستای ایجاد شبکه امن برای خود سازگار باشد؟ آیا این موضوع در چارچوب ائتلاف با اسرائیل محقق خواهد شد؟‌این سؤالی است که روزها و تحولات آینده پاسخ آن را خواهد داد.
 
ششم: عربستان شعار نزدیک شدن به اخوان‌المسلمین را هم‌زمان با روی کار آمدن ملک سلمان بر تخت قدرت در این کشور آغاز کرده است ، اما این سیاست نیز همچنان خود را به درستی نشان نداده است. در شرایط کنونی ریاض اصرار دارد که عبدالفتاح السیسی نیز در مصر این سیاست را در پیش بگیرد، اما خودش هیچ آمادگی و اقدام عملی برای جذب عناصر اخوانی در نظام سیاسی خود نشان نمی‌دهد. این در حالی است که اطلاعات متقنی وجود دارد که نشان می‌دهد گزینه عربستان در کنار گذاشتن جنبش حماس قطعی شده است. بهترین دلیل در این رابطه این است که ریاض در صورت اضطرار به انتخاب، اخوانی ها را به امارات ترجیح نخواهد داد. یکی از دلایل این سخن مواضع شگفت‌انگیز ریاض نسبت به تلاش اخیر برای کودتا در ترکیه و نحوه تعامل رسانه ای و دیپلماتیک کشورهای حاشیه خلیج فارس با این اتفاق بود. این تحولات نشان می‌دهد که سیاست باز عربستان نسبت به اخوان المسلمین سیاست کاربردی و تنها برای مقابله با ایران است، اما سوالی که اینجا مطرح می‌شود این است که آیا نخبگان و رهبران اخوان‌المسلمین این موضوع را به خوبی می‌دانند؟
 
هفتم: عربستان در درگیری‌های خود از اهرم نفت استفاده می‌کنند ، به این ترتیب در سایه محیط نابسامان که باعث کاهش گسترده قیمت‌های نفت شده است، ایجاد خیزش در این کشور بر اساس پروژه سعودی 2030 غیرممکن خواهد بود.
 
هشتم:
ریاض با ورود روسیه به منطقه از طریق همکاری استراتژیک با ایران شوکه شد ، این موضوع  تحولی در ساختار استراتژیک منطقه به وجود آورد. همچنین ورود مستقیم روسیه با توجه به وزن قاره‌ای و بین‌المللی این کشور و تأثیرگذاری آن بر برخی دولت‌ها با گرایش‌های جهان عرب ، آسیب ‌های زیادی به عربستان وارد کرد. ضرر اصلی از این مداخله از این رو متوجه عربستان شد که گفتمان و تفسیر این کشور در رابطه با مذهبی ارزیابی کردن درگیری‌های منطقه‌ای را از بین برد.
 
ریاض از طریق معامله‌های اقتصادی و سیاسی متعدد سعی در مهار روسیه داشت، اما روسیه این آمادگی را از خود نشان نداد که نسبت به ائتلاف استراتژیک خود با ایران – به عنوان قوی‌ترین قدرت منطقه‌ای – تمایل نشان دهد ، آن هم به خاطر یک طرف منطقه ای که قدرت تاثیرگذاری بر خود را نیز به علت وابستگی افراطی به آمریکا ندارد. البته این اتفاقات باعث نشد تلاش روسیه و ایران برای در پیش گرفتن سیاست باز و همکاری با دولت‌های عضو شورای همکاری خلیج فارس و باز کردن کانال‌های بیشتر ارتباط آنها متوقف شود. ورود روسیه در این عرصه برای عربستان بی‌فایده نیز نبوده است ، چرا که فرصت عبور سیاسی یا سرپوش گذاشتن بر خروج عربستان از سوریه در صورت طولانی شدن این بحران و شکست در تحقق اهدافش را به آن ها می دهد.
 
نهم :‌
عربستان نمی تواند منطق فدرالیته را بپذیرد، چرا که آن را برای خود خطرناک می‌داند ، به ویژه در شرایطی که نسبت به مناسبات خود با آمریکا دچار شک و تردید شده و نمی تواند توطئه ‌های تفرقه‌آمیز آمریکا بر ضد عربستان را انکار کند.
 
دهم: تحقق گزینه‌های عربستان برای تحقق اهداف سیاسی خود با حمایت از داعش در عراق و سوریه مانند گذشته غیرممکن است ، به این ترتیب است که امروز رقابت اصلی به مبارزه با داعش گرایش پیدا کرده است ، در همین چارچوب هر اقدام تروریستی فرصت دشمن عربستان یعنی ایران را تقویت کرده و به این کشور مشروعیت و امکان تبدیل کردن تهدیدات به فرصت ها را می‌دهد. البته باید محاسباتی به این موضوع را نیز اضافه کنیم که عراق مرزهای مشترکی با عربستان دارد.
 
یازدهم:
عربستان در هیچ یک از جنگ‌های خود نتوانسته اهداف مورد نظر را محقق کند. امروز تنها در رسانه‌ها از حضور عربستان در عراق سخن می‌شنویم. در سوریه این کشور هیچ پروژه‌ای برای ایستادن بر روی پای خود ندارد. در بحرین ریاض نمی‌تواند به سیاست‌های خود در جهت عکس افکار عمومی جهان و حقوق طبیعی انسان‌ها استمرار داده و اکثریت مطلق و انقلاب ملی و مسالمت‌آمیز آنها را سرکوب کند. در لبنان، عربستان با نیمی از ملت این کشور قطع رابطه کرده و روابطش با نیم دیگر نیز دچار تزلزل شده است ، چرا که هیچ رویکرد سیاسی در این عرصه ندارد. یمن در صورت ادامه جنگ به عنوان بزرگ‌ترین و خطرناک‌ترین تهدید برای آینده و امنیت ریاض مطرح است. علاوه بر اینها جنگ یمن و مداخله نظامی در بعد قدرت نرم عربستان را از بین بردن است. عربستان همراه با این مسایل با جنگ تبلیغاتی و سیاسی روزافزون مواجه است، این در حالی است که افکار عمومی جهان و سازمان‌های حقوق بشر و رسانه‌های خبری فارغ از تلاش های ریاض برای خرید نظرات نخبگان، این کشور را محکوم می کنند.
 
عربستان در حالی قدرت نرم خود را از دست داده که نمی‌تواند این شکست را با قدرت سخت‌افزاری خود جبران کند، این به معنی عقب‌نشینی فراگیر نیروهای این کشور است. عربستان همچنین وارد مرحله افت وزنه در منطقه شده است ، به این ترتیب نیازمند طرحی فراگیر تر از پروژه 2030 محمد بن سلمان است. اما سؤالی که اینجا مطرح است اینکه آیا می‌توان یک طرح سه دهه ای را در محیط استراتژیک تهدید ‌شده اجرا کرد؟ به این ترتیب است که عربستان وارد بحران استراتژیک شده است که در نتیجه آن تمامی برگه‌های سیاسی خود برای مذاکره را از دست می‌دهد و دیپلماسی فراگیر آن با وجود قدرت سخت‌افزاری با شکست مواجه می‌شود.
 
اقدامات عربستان در مسیر پرتلاطم کنونی
 
در همین راستا تلاش‌های ریاض در هم‌گرایی با اخوان المسلمین دنبال می شود. عربستان همچنین مجموعه‌ای از اقدامات را در این راستا در دستور کار قرار داده است:
 
اول: این کشور آمادگی دارد قضیه فلسطین را به پلی برای هم‌گرایی تدریجی با اسرائیل تبدیل کند، به نظر می‌رسد ریاض این موضوع را جزو آخرین برگ‌های خود برای ایجاد سامانه‌ای منطقه‌ای در مسیر حمایت از خود تلقی می کند، چرا که یقین دارد حمایت آمریکا از این کشور ناپایدار است. با وجود اینکه پیوند دادن اسرائیل و مصر در ارتباط با عربستان می‌توانند عناصر قدرت را برای این کشور داشته باشد ، اما این موضوع تهدیدات زیادی نیز به دنبال خواهد داشت.
 
دوم: عربستان منتظر برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا است. تمامی اطلاعات نشان می‌دهد که آمریکا با وجود هیلاری کلینتون در رأس قدرت امتداد سیاست‌های باراک اوباما در منطقه را دنبال خواهد کرد و با روی کار آمدن دونالد ترامپ اوضاع بدتری در پیش روی منطقه خواهد بود. البته احتمال دیگری نیز وجود دارد که عربستان آن را بعید می‌داند. اما این احتمال نیز به منطق نزدیک است. چرا که اگر با آرامش و دقت نظر نگاه کند، موضوع در اختیار داشتن شجاعت مذاکره مستقیم مطرح می شود.
 
با شناخت ما و پیگیری تجربه‌های عربستان می‌توان گفت که این کشور امروز  مذاکرات مستقیم یا حتی مذاکرات چهارجانبه منطقه‌ای شامل ایران ترکیه مصر و عربستان را بدون تفاهم آمریکا و روسیه یا تفاهم آمریکا و ایران نخواهد پذیرفت. چرا که هر نوع مذاکره عربستان و ایران می‌تواند تأثیرگذاری بازی عربستان بر پرتگاه مذهب را از بین ببرد. ایران هر اندازه که در این رابطه ضمانت داده باشد ، عربستان می‌داند که ثبات و آرامش، سؤالات جدیدی را برای این کشور ایجاد می‌کند، چرا که الان در دوران دهه 60 و 70 قرن گذشته نیستیم. الان زمان بعد از جنگ جولای و تحرکات عربی است و بعد از یکه تازی آمریکا در رهبری امور منطقه و جهان است.
 
اقدامات مطلوب در مسیر بهبود موقعیت عربستان
 
در مقابل، محور مقاومت که ابتکار عمل را در عرصه میدانی و سیاسی به دست آورده و هویت و تمایز فرهنگی خود را شناخته است، نمی‌تواند تا پایان در جا زدن عربستان در این مرحله، آزار و اذیت های عربستان را بپذیرد. به همین علت این محور باید در دو مسیر پایداری و ایستادگی نظامی و میدانی جهت فعال ساختن عرصه‌های دیگر به ویژه عرصه‌های دیپلماتیک و حقوقی و فرهنگی گام بردارد.
 
اقداماتی که عربستان می‌تواند برای بهبود موقعیت خود انجام دهد، ممکن است شامل موارد زیر باشد:
 
- شناساندن نقش مهم عربستان سعودی به مردم افکار عمومی جهان بر ضد فرهنگ و تمدن و تهدیدات موجود بر ضد بشریت در زمینه جنبه‌های دینی و برخورد تمدن ها که با افکار جنون‌آمیز ساموئل هانتینگتون تطابق دارد.
 
- خودداری از هر نوع بحث و مذاکره سیاسی با آمریکا در رابطه با تحولات منطقه و تلاش جدی برای ایستادگی دائم در برابر پروژه‌های آمریکایی و صهیونیستی به عنوان یک هدف اساسی.
 
- فعال سازی دیپلماتیک هیئت‌های بحرین و یمن در رابطه با فضای عربی و بین‌المللی. به ویژه در شرایطی که بیشتر این دولت‌ها به ابراز کردن ماهیت مظلومانه و محاصره دیپلماتیک عربستان نزدیک می‌شوند تا جنایت‌ها و تجاوزهای این رژیم و نقض حقوق بشر توسط آنها را فاش کنند.
 
- عدم عقب‌نشینی از گفتمان به فرسایش کشاندن عربستان و استفاده از قدرت نرم در مسیر ایجاد تمایز بین ملت عربستان و شیوخ و حاکمیت آنها. تمامی پادشاهان آل سعود تاجر نیستند که بخواهند آرمان فلسطین را بفروشند و تمامی علمای آنها مزدور و حقوق بگیر دولت نیستند که به تعامل پادشاهان خود با آمریکایی‌ها و نقض تمامیت ارضی کشور راضی باشند. تمامی ملت عربستان نیز به گونه‌ای نیستند که راضی به چهره کنونی عربستان در جهان باشند.
 
- گشایش و ابتکار در قبال سایر کشورهای عربی و ایجاد گفت‌وگو با عربستان و تشریح صریح تمایز موجود بین نمونه سعودی و دیگر نمونه های پذیرفته شده در برخی دولت های حاشیه خلیج فارس.
 
- ارزیابی مجدد در مناسبات با اخوان المسلمین از طریق گفتگوهای مستقیم با هدف رسیدن به هم‌گرایی عملی بین دو طرف. با وجود اشتباهات محمد مرسی و خودکامگی‌های اَردوغان، اما در بلندمدت عقل و قلب نسل‌های مختلف اخوانی ، آمریکا و اسرائیل را نمی‌پذیرد و این مهم‌ترین نقطه تلاقی ممکن بین دو متحد در این زمان است. در همین رابطه انتظار برای همگرایی بیشتر بین ایران و ترکیه و تلاش برای حل بحران سوریه از طریق حفظ هویت این کشور در مقابل اسرائیل و سیاست‌گذاری‌های آمریکا وجود دارد. این یک نیاز مشترک بین ایران و ترکیه از منظر اسلامی و منافع موجود بین دو طرف است.
 
- ارائه تضمین‌هایی به ترکیه و پذیرش وجهه نظام اسلامی در این کشور.
 
- جلوگیری از تلاش‌های اسرائیل به همراه برخی دولت‌های عربی جهت محاصره حماس و جهاد اسلامی به‌عنوان مقدمه‌ای برای پایان دادن به آنها.
 
- تلاش برای هشیار شدن نسبت به خطرات و نامشروع بودن هر گفتمانی در زمینه بهبود مناسبات با اسرائیل و مانع شدن از هر تلاشی برای توجیه این روابط از سوی علمای دینی.
 
- رویکرد صحیح حاکمیت آل سعود باید توقف وابستگی به آمریکا باشد. آمریکای جدید حتی نمی‌تواند حضور و موقعیت خود را نجات دهد و امنیت را برای خود ایجاد کند. در آن روزگار فرانسیس فوکویاما نوشت الان آمریکا بر سر یک چهارراه قرار دارد. حال معلوم نیست این کشور راه خود را گم کرده است یا اینکه دنیای امروز بسیار پیچیده‌تر از آن چیزی است که تصور می‌شود.
 
منبع: تسنیم
 
انتهای پیام/
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.