حال و حوصله کاری جز آنچه مایه خوشنودی پروردگارم و ثوابهای او و انقطاع از غیر او باشد را ندارم.

به گزارش گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان، من سالها نزد استاد اخلاقم به تزکیه نفس مشغول بودم و تا حدی محبت دنیا را از دلم بیرون کرده بودم و کاملا برایم ثابت شده بود که دنیا زندان و مایه گرفتاری و منفور اولیای خداست.

آن روز که ناگهان مبتلا به سکته قلبی شدم به چشم خودم دیدم ملکی از آسمان مانند کبوتری بال زد و به زمین آمد و پشت گردن مرا با دستش گرفت و مثل کسی که لباسی دیگری را از بدنش بیرون می کند او نیز روح مرا از بدنم بیرون آورد و چند لحظه ای مرا کنار بدنم نگه داشت.

 من به خاطر همان تزکیه نفسی که کرده بودم و دلبستگی به دنیا نداشتم خیلی خوشحال بودم که از زندان بدن آزاد شده ام. در این موقع بلافاصله خود را در بیابانی وسیع ولی پر از گل و بلبل که مثلش را در عمرم ندیده بودم مشاهده کردم و وقتی چشمم را به سوی بدنم برگرداندم آن را بسیار دور از خودم دیدم و از همان دور می دیدم که آقای دکتر... به بدن من تنفس مصنوعی می دهد و اصرار دارد که روح مرا به بدنم بر گرداند در آن وقت به یادم آمد که من هم در بچگی گنجشکی داشتم که از قفس پریده بود در آن موقع مثل همین آقای دکتر مقداری آب و دانه در قفسش ریخته بودم و از دور می خواستم او را به طمع آب و دانه دوباره وارد قفس کنم اما او وارد قفس نشد و من هم هر چه آن دکتر کرد دوباره وارد بدنم نشوم.

 ولی دیدم همان ملک درست در وقتی که من در وسط گلهای زیبا و کنار آب های روان و در کنار حورالعین قرار گرفته بودم نزد من آمد و با تواضع زیاد به من گفت به خاطر دعا و جمعی از دوستان و به خصوص همسرت که متوسل شده است باید دوباره چند سالی به بدنت برگردی و با دوستان و همسرت زندگی کنی.

 در آن وقت حال من دهها برابر بدتر از حال کسی بود که او را از زندان انفرادی آزاد کرده و به او پست و مقام والایی داده باشند ولی فورا از وی آن پست و مقام را بگیرند و دوباره وارد همان زندانش کنند در آن وقت احساس می کردم که مجبورم به بدنم بر گردم بنابراین بدون حرف و بدون هیچ اعتراضی با آنکه سرتاپای وجودم اعتراض بود به بدنم برگشتم و از کثرت ناراحتی نشستم و های های گریه کردم.

جمعی از دوستان که اطراف من بودند خوشحال شدند که من دوباره زنده شده ام اما من از آنها متنفر بودم زیرا آنها بودند که مرا از آن آزادی از آن همه نعمت و خوشحالی جدا کرده بودند.

 از آن روز به بعد ساعت شماری می کنم که شاید دوباره به همان خوشیها به همان لذتها به همان آزادیها بر گردم و لذا حال و حوصله کاری جز آنچه مایه خوشنودی پروردگارم و ثوابهای او و انقطاع از غیر او باشد را ندارم.

انتهای پیام/
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۳
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۸:۱۱ ۱۲ مرداد ۱۳۹۷
واقعا جالب بود
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۸:۱۱ ۱۲ مرداد ۱۳۹۷
دوست عزيز بله درسته اين ها همه تجربه هايي نزديك به مرگ هستند كه براي تعدادي از بنده هاي خدا پيش امده تا هم براي خودشان و هم كساني كه ان ها را ميشنوند درست عبرتي باشه واگر قرار بود مرگ واقعي اتفاق مي افتد ديگر كسي نبود كه ان تجربه ها را باز گو كند...انچه مسلم است اينها اتفاقاتي هستند مشابه مرگ واقعي كه همه ما روزگاري تجريه خواهيم حال عده اي پند گرفته و راه راست و مستقيم را انتخاب ميكنند عده اي هم به گفته خود قران كور و كر هستند نه ميبينند نه ميشنوند و راه هدايتي ندارند....پس بهتر است شما نوعي هم بي جهت در برابر هر مطلبي موضع نگرفته و به كسي تهمت دروغ گويي نزنيد مخصوصا كه اهل خواندن قران هستيد ظاهرا...پيام و هدف از گفتن اين داستان ها چيز ديگري است كه اگر كسي پند گيرنده باشد هدف را ميفهمد اگر هم نباشد كه دنبال بهانه جويي ميگردد...بهتر است كمي نگاهمان را عوض كنيم و تا مطلبي به مذاقمان خوش نمي ايد سريع ديگران را مود عطاب و خطاب قرار ندهيم...ومن الله توفيق
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۳:۰۱ ۰۶ تير ۱۳۹۵
داستانهاي شما بر خلاف نص صريح قرآن است. اينها هرگز نمرده اند بلكه تجربه نزديك به مرگ است و هرگز كسي اگر مرده باشد با توسل يا هر راهكار ديگري بر نمي گردد. قرآن بخوانيد و دروغ نگوييد
آخرین اخبار