در پاسخ به تهدید فزاینده پوپولیسم در قاره سبز، اتحادیه اروپا باید شهروندان این کشور را مستقیماً دخالت دهد، بر نارضایتی های آنها متمرکز شود و تکثرگرایی و رواداری را تبلیغ کند. این تنها راه برای مقابله با فروپاشی اتحادیه اروپاست.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، انتخابات ریاست جمهوری اتریش در سال ۲۰۱۶ نشانه ای از یک گرایش رو به رشد در سیاست اروپایی بود: رأی دهندگان دست رد به سینه احزاب غالب زدند و به کسانی خارج از این احزاب اقبال نشان دادند، امری که نتیجه اش نخستین رییس دولت از حزب سبز در اروپا و رأیی تقریباً برابر برای کاندیدای راست افراطی بود که در جایگاه دوم قرار گرفت. سیاستی تا این اندازه قطبی شده و ضد وضع موجود نتیجه دهه ها پاس کاری قدرت میان دو حزب در اتریش است که اکنون رأی دهندگان این کشور را بر آشفته است.

بنابراین گزارش، نسخه هایی از ناامیدی رأی دهندگان اتریشی را در میان رأی دهندگان دیگر کشورها هم می توان دید. در سرتاسر اروپا، احزاب جریان اصلی بازی را به احزاب حاشیه ای از هر دو سوی طیف سیاسی واگذار می کنند. احزاب و جنبش های جدید، انرژی تازه ای را به سیاست وارد می کنند که می تواند با دوباره زنده کردن مباحثات در باب مسائل مهمی مانند نابرابری و فساد، به نفع دموکراسی و اتحادیه اروپا تمام شود. بسیاری از جنبش های ضد وضع موجود، مادامی که اهداف سیاسی فرا ملی و جاه طلبی برای ورود به قدرت داشته باشند، فرصت هایی را برای پیش برد خواسته هایشان در نظام سیاسی اتحادیه اروپا پیدا می کنند.

با این همه، پوپولیست های راست رادیکال همزمان هر آنچه را که اتحادیه اروپا خواستار آن است و برایش کار می کند، یکسره رد می کنند. ایدئولوژی آنها اساساً با همگرایی اروپایی سر ناسازگاری دارد و اتحادیه اروپا را در مصاف با رویدادهای در حال ظهوری که در آن رخ می دهد، بر سر دوراهی قرار می دهد.

احزاب پوپولیست اکنون در تعدادی از کشورهای عضو اتحادیه اروپا بر سر کارند، چه در قالب دولت هایی که با رأی اکثریت تشکیل شده اند، چه در قالب ائتلاف ها. نمایندگان پوپولیست نیز حدود یک چهارم نمایندگان پارلمان اروپا را تشکیل می دهند. گفتار بیگانه هراسانه پوپولیست های راست رادیکال از طریق افزایش تنش های اجتماعی و تشویق حملات به گروه های اقلیت، تأثیراتی زننده بر جوامع اروپایی بر جای گذاشته اند.

به هر تقدیر، به نظر می رسد نظام های ملی دموکراتیک آن قدر قوی هستند که بتوانند از این وضعیت خلاصی یابند، به جز در کشورهایی که یک حزب می تواند تمام قدرت دولت را در دست بگیرد (مانند مجارستان). در بقیه کشورهای عضو اتحادیه اروپا، رأی دهندگان همچنان به ارزش های لیبرال اعتقاد دارند و ساز و کارهای پایش در قوانین اساسی به خوبی کار می کنند.

با این همه، اتحادیه اروپا به عنوان یک سازمان می تواند آسیب های بزرگی ار موج پوپولیسم به خود ببیند. هدف اتحادیه، همگرایی اروپایی، پروژه ای فرا ملی است که بر مبنای اصولی تنظیم شده است که پوپولیست از آن دل خوشی ندارند: تقسیم حکمرانی، اقتدار فرا ملی، برقراری سازش میان علائق مختلف و رواداری متقابل.

در طول سالیان گذشته، اتحادیه اروپا استراتژی هایی پیدا کرده است تا با چالش هایی که کارکرد و ارزش هایش را با تهدید رو به رو می کنند، از طردگرایی گرفته تا همکاری، کنار بیاید. اما اقدامات انضباطی اتحادیه نمی تواند کارگر بیفتند زمانی که مشروعیت این اتحادیه توسط اعضای خودش تحت حمله است.

بنابراین گزارش؛ اتحادیه اروپا برای دفاع از پروژه اصلی اش و یافتن راه های تازه برای سیاست هایش، باید شهروندان را مستقیماً درگیر کند، بر نارضایتی های مشروع آنها تمرکز کند و اجماع بر سر بنیان های ارزشی اش را تقویت کند.

اتحادیه اروپا اکنون در تبادل آتش میان ناسیونالیست ها و انترناسیونالیست ها، پوپولیست ها و لیبرال ها، در جنگی سیاسی در سرتاسر این اتحادیه گیر افتاده است. بحران منطقه یورو و بحران مهاجران به شکلی دردناک گرایش های از پیش موجود قطبی سازی و تکه تکه شدن را شتاب بخشیده است. برخی از قدیمی ترین احزاب اروپایی در حال محو شدن هستند و همزمان با آنکه دموکراسی ها از سیاست های مبتنی بر دموکراسی نمایندگی، به سمت اشکال جدیدی از تعامل سیاسی می روند، جنبش های ضد وضع موجود، افزون بر بسیاری از کشورهای اروپایی، در خارج از آن هم حمایت هایی را به دست آورده اند.

پوپولیسم راست رادیکال از طریق راه هایی که دموکراسی های ملی قابلیت تاب آوردن در مقابل آنها را دارند، سلامت اتحادیه اروپا را تهدید می کند. سیاست ملی ممکن است دچار سرماخوردگی های پوپولیستی بشود، اما آنچه اتحادیه اروپا به آن دچار شده یک ذات الریه تمام عیار است. اگر می خواهیم سیستم ایمنی اتحادیه را تقویت کنیم، باید قابلیت ارتجاعی بیشتری حول ارزش های کلیدی اتحادیه اروپا و انعطاف بیشتری برای تغییرات در سیاست ها در باب موضوعاتی که به این ارزش های کلیدی ربط پیدا نمی کنند، بیابیم. اتحادیه اروپا باید برای آنچه قرار است حفظ کند و آنچه قرار است از دست بدهد، اولویت بندی داشته باشد.

پوپولیسم از آن رو می تواند به اتحادیه اروپا حمله ور شود که همگرایی اروپایی نه یک موجودیت وابسته به اراضی، که پروژه ای سیاسی و لیبرال-دموکراتیک است. نهادهای اتحادیه اروپا به آن معنا که نهادهای ملی ضروری اند، واجب الوجود نیستند. دولت-ملت ها می توانند جهت گیری های ایدئولوژیک خودشان را تغییر بدهند، اما اتحادیه اروپا نمی تواند چنین کند. اگر اتحادیه ارزش های کلیدی اش را وانهد، علت وجودی خود را از دست می دهد. اتحادیه اروپا می تواند در زمینه پروژه های منفرد به سمتی بچرخد که حکمرانان ملی می خواهند، اما نمی تواند دست از ریشه هایی در لیبرالیسم و وابستگی متقابل بشوید.

بنابراین گزارش، از همین رو است که اتحادیه نباید چشم به روی سوء استفاده از قدرت و یا نقض حقوق ببندد. نظام تصمیم گیری اتحادیه می تواند با یک عضو مرتد که خواهان جدا شدن است کنار بیاید، اما اگر این چالشگران بیش از اینها باشند می توانند کار اتحادیه را به رکود بکشانند. در یک خانواده ۲۸ عضوی، یک یا دو عضو بیگانه را می توان تحریم کرد، اما آنگاه که نقض اصول عادی این اتحادیه همه گیر شود، دیگر کاری از نهادهای اروپایی هم بر نخواهد آمد.


منبع: ساعت 24

انهای پیام/


اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.