حوزه رادیو تلویزیون گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ کمتر اهل مصاحبه بود، با آنکه در حرفه خودش استاد بود تئاتر، سینما، تلویزیون و رادیو حضور وی را در خودش حس کرده. صدای با صلابت و چهره متین و آرام او، به درستی او را از سایر هنرمندان جدا کرده بود. تپق زدن در ذاتش نبود و تبحر خاصی در کارش داشت. هنوز اجرای او در برنامه «مسابقه هفته» در ذهن پدران و مادران ایرانی وجود دارد و آن اجرا و آن برنامه از جاودانههای تلویزیون ایران است.
مرحوم منوچهر نوذری در گروه اولین کسانی است که به هنر دوبله در ایران پرداخت و جزو آغازین مجریان ظاهر شده در جعبه جادویی تلویزیون است. زندهیاد نوذری در آخرین روزهای عمر خود در بیمارستان مدرس تهران میگوید: «من اولین کسی بودم که در تلویزیون ایران مقابل دوربین رفتم و گفتم نام جعبهای که تصویر من را در آن میبینید، «تلویزیون» است.»
مرحوم نوذری همواره در سخنانش رادیو را خاستگاه خود میدانست. صدای پر طنین و آرامش و آسودگی خاطرش، نوستالژی دوستداران هنر صدا و رادیو است.
اما از یک مساله نگذریم که محبوبیت نوذری، نه فقط به خاطر هنرش در زمینههای مختلف صدا و تصویر، بلکه خاکی بودن وی و معاشرتش با مردم عادی کوچه و بازار، او را به این درجه از محبوبیت رساند.
غمخوار مردم بودن و نشست و برخاست کردن با اقشار مردم، راز پنهان موفقیت مرحوم منوچهر نوذری بود.
مهران امامیه یا همان «سق سیاه» که خود را شاگرد نوذری میداند، در خصوص کردار و منش این هنرمند فقید میگوید: مرحوم نوذری درد مردم را میفهمید. به عنوان مثال مردی را میدید که ناراحت است، جلو میرفت و میگفت «چرا ناراحتی؟». آن مرد پاسخ میداد: «زنم مریض است» و نوذری به او میگفت: «8 صبح فردا در فلان بیمارستان باش» و تا کار آن مرد را حل نمیکرد، آسوده نمیشد.
و یا نوذری در جای دیگری میگوید: هرگز خودت را برای مردم نگیر و در مقابل آنها عینک دودی نزن؛ زیرا همین مردم هستند که من و تو هم هستیم.
به فیلمهای سینماییاش بپردازیم. نوذری با بازی در فیلمی که ساخته برادرش بود، پرده نقرهای سینما را نیز تجربه کرد و اثر پر بیننده «چند میگیری گریه کنی» نیز آخرین فیلم زندهیاد است.
مرحوم مرتضی احمدی که خودش نیز از هنرمندان فقید این سرزمین هنرمندخیز است، همواره به نیکی از زندهیاد نوذری یاد میکرد و میگفت: کارکردن در کنار منوچهر نوذری بسیار جذاب و لذتبخش بود. من و منوچهر نوذری در کنار هفده نفر دیگر، به مدت 18 سال در رادیو برنامه اجرا میکردیم. آن سالها تداعی کننده خاطرات خوب زندگی من است.
زندهیاد نوذری در سالهای آخر عمر خود کمی رنجش خاطر داشت. قسمت اعظمی از ناراحتیاش، به خاطر کلاهبرداری جمعی از دوستانش و سوء استفاده از اعتماد نوذری به آنها بود. داستان از این قرار بود که دوستانش از وی چک گرفتند و به دست مردم دادند. آنها بعد از چپاول اموال مردم گریختند و مرحوم نوذری ماند و چکهای موجود در میان مردم که توسط نوذری کشیده شده بود.
بعد از آن زمان، بیماری قلبی به سراغش آمد و این بار نوذری راهی بیمارستان شد. اینجا بود که مرد خنده روی رادیو و تلویزیون، شکستگی در صورتش هویدا شد. سرانجام نیز در یکی از روزهای آذر سال 84 چشم خود را به روی این جهان بست تا نامش در میان مردم ایران جاودانه شود.
امروز دهم اردیبهشت زادروز منوچهر نوذری است؛ ای کاش بیش از این هنر کشور از وجودش بهره میبرد.
روحش شاد ...
انتهای پیام/