حوزه سینما گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ سالن شلوغ و مزدحم کاخ جشنواره، غلغله و قیل و قال و غلیان، پلههای بین صندلیها که همه از تماشاگران نشسته و ایستاده پر هستند و موبایلهای غلاف شده و چشمهای بیپلک و گوشهای شش دانگ سپرده برای فیلم، اینها همه دلایل بد بودن فیلمی هستند که قبل از دیده شدنش مثل حباب بزرگ شده بود و قرار بود که جای گوی جهاننما را بگیرد.
وقتی این همه آدم آمده بودند تا فیلمی را ببینند که کارگردانش در اثر قبلی هم نه یک پرده قصه گفته بود و نه چندان چیزی از کارگردانی در کارش دیده میشد، یعنی غوغا و جنجال جای تمام معیارهای زیبايى شناختی را برای ما گرفته و همین میشود که به «لانتوری» میرسیم.
راستی چه کسی «عصبانی نیستم» را نقد فنی کرد؟ آیا غیر از این بود که هر چه طومار نوشتند و در نشریات مجازی و حقیقی منتشرش کردند، همه له یا علیه موضع آن فیلم بود؟ آن فیلم فقط تابلوی یک جریان سیاسی را دزدیده بود و بی اینکه ربطی به ماجراهای خط اصلیاش داشته باشد چند جا با بالا بردن آن هوچیگری میکرد؛ همین.
اما همه جمع شدند و یا خواستند اصطلاحاً از مظلوم دفاع کنند، یا که موضع مقابل آن فیلم را مظلوم فرض کرده و وامظلوما سر دادند.
اما به راستی کدام موضع؟ «عصبانی نیستم» مضحکتر از آن بود که یک ایدئولوژی در قفا داشته باشد و فقط جنجال مطرحش کرد.
تحلیلهایی که در آن فیلم شده بود، در حد دیالوگهای توی تاکسیها و یا مغازههای سلمانی مردانه بین افرادی است که خود را عقل کل آدم میدانند و برای تمام جهان نسخه میپیچند. همه چیز را دلبخواهی، غیراصولی و سطحینگرانه تحلیل میکنند و به شکلی پارانوئید و سرشار از توهم توطئه برای مسایل مستقبل پیشبینیهایی هولناک ارائه میدهند.
«لانتوری» هم دقیقاً همین حکم را داشت. منتهی با غلظتی بیشتر؛ به طوری که هم کاتهای تند آن آدم را یاد فرم بصری کلیپهای رپ میانداخت و هم شعارهای پرت و پلا و غیر مسنجمش دقیقاً معادل تکستهایی است که رپرها میخوانند.
کدام رپر ایرانی را سراغ دارید که تحلیلهایش و داد و بیدادهایش (که مثلاً قرار است نقد اجتماعی باشند) از حد همان دیالوگهای داخل تاکسی و سلمانی عمیقتر باشد.
بسیار خوب! حالا ناراحت و ناامید شده از سانس «لانتوری» بیرون بیایید و در اولین چشم در چشم با دوستانتان آه و پیف بکشید. حالاست که حباب رضا درمیشیان میترکد و دیگر برای فیلم بعدیاش این همه ازدحام نخواهد شد. اما چه فایده! مگر همین یک نفر است؟ ماییم که مشکل داریم و دنبال جنجالهای بیبنیه را میگیریم؛ و گرنه فیلمسازی در این سطح، به هیچ وجه نباید تا این حد مهم میشد که چنین ازدحامی برای دیدن فیلمش به وجود بیاید.
عدهای هستند که نه اين طرفى هستند نه آن طرفى. اینها عصبانیاند. گروه عصبانیان به شکل مضحک و سطحی و کوتهنظرانهای راجع به همه چیز داد و فریاد الکی راه میاندازند. آنها نانشان را در روغن جنجال فرو بردهاند و وضعشان از هر روشنفکر و روشنگر و روشنپژوهی بهتر.
آيا تیغزنى از وادی فرهنگ و اندیشه را هم نبايد معادل ديگرى از لانتورى گرى دانست و آيا هر کس جزو گروه عصبانیان نیست، نباید از لانتوریهای فرهنگی عصبانی باشد؟
یادداشت از: میلاد جلیل زاده
انتهای پیام/