چهل و هشتمین سالگرد درگذشت جهان پهلوان غلامرضا تختی روز پنج شنبه (17 دی ماه) در ابن بابویه شهر ری برگزار می شود.

تختی مرد همیشه ی تاریخبه گزارش خبرنگار کشتی و رزمی گروه ورزشی باشگاه خبرنگاران جوان، مي‌گويند خاك سرد است اما چهل و هشت سال از مرگ تختي گذشته و باز هم دي كه مي‌آيد فقط نام اوست و جوانمردي كه در ورزش ايران طنين‌انداز مي‌شود.  
ياد كسي كه "او پورياي ولي نبود، او هيچ‌كس نبود، او خودش بود، بگذار ديگران را به نام او و با حضور او بسنجيم، او مبنا و معناي آزادگي است .


به طور حتم گفتن واقعیت ها اگر بارها و بارها هم تکرار شود خالی از لطف نیست؛چه کسی دیگر می‌آید که دلش برای تخمه‌فروش بی‌بضاعت بسوزد و خرج زندگی او را بدهد. تا سال‌های سال ،کدام ورزشکاری است که بعد از زمین زدن حریف اشکش سرازیز شود  چرا که  مادرش آن‌جا روی سکوها نشسته بود. من جلوی روی او  پسرش را شکست دادم. من دلش را شکستم. آیا دیگر این چیزها ممکن است اتفاق بیفتد؟ این‌ها همه قصه است. افسانه است. کِی دیگر یک تختی پیدا می‌شود که همه عاشقش باشند. 

سهمی از عشق که به خاطر آن مدال‌ها و عضله‌ها نبود. نه که نبود، بود، اما فقط به خاطر قهرمانی‌هایش نبود، بیشتر به خاطر قلبش بود که همیشه خدا، برای مردم زد. به خاطر روحی که به وسعت یک ملت بود و خودش را سنجاق کرد به سینه تاریخ. او رفت توی تاریخ و دیگر بیرون نمی‌آید و همین است امروز می گوییم "تختی مرد همیشه تاریخ" جمعه هفدهم دي ماه است، روزي كه اتاق شماره 23 هتل آتلانتيك براي آخرين بار صداي نفس‌هاي به شماره افتاده جهان‌پهلوان را شنيد و ابن‌بابويه پذيراي پيكر بي‌جانش شد.  

راستی 17 دیماه سال 46 در اتاق شماره 23 هتل آتلانتيك چه گذشت!روزی که برای آخرین بار صدای قلب پهلوان شنیده شد و او برای همیشه از میان ما به دیار باقی شتاف؟حرف و حدیث و گمانه زنی زیاد است شاید فقط دیوار های اتاق هتل آتلانتيك بتوانند واقعیت را برای ما بازگو کنند اما چه حیف که دیوار نمی تواند صحبت کند...  

مدیر هتل آتلانتیک که اتاق شماره 23اش به تاریخ پیوست می گوید؛ بنز180 مشکی به آرامی عرض خیابان تخت جمشید را از ولی‌عصر به سمت سفارت طی می‌کند. هتل آتلانتیک؛ این‌جا مقصد است. مرد با تفنگ شکاری وارد هتل می‌شود. در همان آستانه در به رزروشن می‌رسد.
  
مرد این‌قدر چهره‌اش آشنا هست که صاحب هتل برای خوش آمدگویی خودش را به او برساند؛ «تازه از شکار برگشته‌ام و چون دیر وقت است نمی‌خواستم خانواده را از خواب بیدار کنم.» مسافر این جمله را می‌گوید و تقاضای اتاق می‌کند. مدیر هتل هم کلید اتاق شماره23 را به او می‌دهد؛ «بردن اسلحه به داخل هتل ممنوع است. اگر لطف کنید تفنگ شکاری‌تان را پیش ما بگذارید.» 

مرد به اتاق23 می‌رود و تنها یک بار از پیش خدمت هتل تقاضای خودکار و کاغذ می‌کند. او شب بعد را هم در هتل می‌ماند. بیش از 24 ساعت است کسی از او خبر ندارد. بنز180 جلوی در، پنچر شده است. مستخدم هر چه در اتاقش را می‌زند صدایی نمی‌شنود: «از هتل با من تماس گرفتند و گفتند که هر چه در اتاقش را می‌زنیم جواب نمی‌دهد،‌گفتم با کلانتری تماس بگیرند. خودم هم سریع برگشتم تا ببینم چه اتفاقی افتاده است. در را که باز کردیم دیدیم او به پشت روی تخت افتاده و تکان نمی‌خورد. 



اتاق شماره23 این نقطة پایان تختی است. اتاقی مثل همة اتاق‌های دیگر هتل آتلانتیک که نامش شده اطلس. اتاقی که سال‌ها درش را قفل کرده بودند. درست بعد از همان حادثه لعنتی 17دی 1346.
یادداشت‌های خصوصی «تختی» نشان می‌دهد که او از مدت‌ها پیش تدارک «مرگ» را می‌دیده است. تقویم‌اش را ورق به ورق بخوانیم: 

2فروردین
همه شادی‌هایم تمام شده است.
3فروردین
باید خود را برای رفتن آماده نمود.
4فروردین
زندگی برای هر کس یک طور لذت دارد. چه بهتر که کار خوب کنیم...
11فروردین
زندگی موقعی شیرین است که خود را برای ترک آن آماده کنیم.
18فروردین
در ماه فروردین اختلاف داشتیم. کدام ماه اختلاف نداشته‌ایم؟
1اردیبهشت
حقیقت همیشه روشن است.
8اردیبهشت
در شهریور ماه خداوند به ما فرزندی می‌دهد.
15اردیبهشت
خدایا، عاقبت همه را به خیر کن.
22اردیبهشت
اوقاتت را صرف قمار نکن.
29اردیبهشت
چرا مرا آفریدی؟
5خرداد
چه وقت خواهم مرد؟
12خرداد
خدایا کمکم کن.
19خرداد
راستی برای همه نیکوست.
در نظر من رنگ، پوست و مذهب مطرح نیست. باید انسان بود. چند روز بعد:
باز هم با شهلا دعوایم شد. برای شکایت پیش مادرش رفتم. او در جواب من عوض این‌که میانه را بگیرد گفت: «برو تو یک گدا زادة بی‌سوادی، ما از روز اول هم تو را دوست نداشتیم...»
16تیر
یک روز با شهلا یک اختلاف مختصری داشتم. تلفن کرد به مادر و پدرش
30 تیر
مادرش بدون مقدمه گفت: «ما هیچ‌کدام از روز اول تو را دوست نداشتیم و...»
6مرداد
من خودم احساس می‌کردم که چه کسی قبلا مرا به خانه‌اش راه نمی‌دهد.
20مرداد
هیچ مبارزه‌ای مرا خسته نکرد. جز از موقعی که به فکر ازدواج افتادم.
27مرداد
در این ازدواج، خوشبختانه یا بدبختانه هیچ یک از اقوام و آشنایان دخالتی نداشتند.
3آذر
هر چه قسمت باشد همان است.
10آذر
امیدوارم سرنوشت بابک عزیزم خوب باشد.
17آذر
فرزند یکی کم است. دلم می‌خواهد چند تا باشند.
24آذر
شهلا دارد وزن خودش را کم می‌کند.
1دی
با کم کردن وزن، شیرش هم کم شده است.
8دی
نه، همین یکی اولاد کافی است.
جمعه 15دی
یهودی سرگردان – از خانه بیرونم کرد، به برادرش گفت این مردیکه...
16دی
یهودی سرگردان 

تختی مرد همیشه ی تاریخ
17دی
همه چیز تمام شد...
از مرحوم تختی 2 وصیت نامه به جای مانده است که خواندن چندین باره اش خالی از لطف نیست....متن وصیت‌نامه اول غلامرضا تختی در روزنامه اطلاعات صفحه چهار شماره12481 مورخ نوزده دی ماه به چاپ رسید. در روزی كه تیتر یک روزنامه این بود: «تختی دو ماه و نیم قبل تصمیم به خودكشی گرفت.
بسم‌الله الرحمن‌الرحیم
سپاس خدای را كه برانگیخت بندگانش بر وصیت و درود بر پیغمبر و آل او(ص). خدای در قرآن كریم فرموده هر شخصی كه شربت ناگوار مرگ را می‌چشد باید برای سفر دور و دراز تهیه توشه كند.
لذا توفیق رضا ربانی شامل حال غلامرضا تختی فرزند رجب شماره شناسنامه 500 از بخش 5 تهران شده در حال صحت بدن و كمال عقل پس از احراز به وحدانیت خدا وصی شرعی و قائم مقام قانونی خود قرار داده برادر! آقای محمد مهدی تختی را كه ثلث مالش را به مصرف دفن، كفن و چهلم او برساند و مابقی این ثلث را به دو خواهر و یك برادرش بدهد و دو سوم مالش را طبق قانون بین وراث تقسیم كند.
متن وصیت‌نامه دوم غلامرضا تختی
تلفن داخلی هتل را می‌گیرد و از مسئول شیفت هتل برای اتاق 23 درخواست قلم و كاغذی می‌كند و روی كاغذ آرم‌دار هتل در غروب 16 دی، وصیت‌نامه دوم‌اش را این‌گونه تنظیم می‌كند:
« خانه شمیران به دو خواهرهایم واگذاردم، تا موقعی كه زنده هستند از آن استفاده کرده، در صورتی كه پسرم باقی بود بعد از مرگشان به بابكم واگذار کنند. مدال‌هایم را البته اگر بابك عزیزم بزرگ بود مال ایشان بود ولی چون چهار ماه بیشتر ندارد به اسم فرزند دلبندم بگذارید در موزه حضرت رضا(ع)دیگر عرضی ندارم صورت بدهی‌هایم این است:
بانك‌ها - آن‌ها رهن است
اشخاص:
شركت مریخ 5 بنز 50000 ریال
نیكو سلیمی 40000 ریال
امیر خان 2000 ریال
پرویز خان بیضایی 2000 ریال
روح‌الله سلیمی 5000 ریال
حاج حسین خاله 5000 ریال
طلب از خسرو ضابطی 20000 ریال
غلامرضا تختی
16/10/46
بخشی از افتخارات 'جهان پهلوان تختي':
 
سال 1951: مسابقه هاي جهاني هلسينكي فنلاند، مدال نقره.  
سال 1952: بازي هاي المپيك هلسينكي فنلاند، مدال نقره.  
سال 1955: جشنواره جهاني ورشو لهستان، مدال نقره.  
سال 1956: بازي هاي المپيك ملبورن استراليا، مدال طلا.  
سال 1958: مسابقه هاي جهاني صوفيه بلغارستان، مدال نقره.  
سال 1958: بازي هاي آسيايي توكيو ژاپن، مدال طلا.  
سال 1959: مسابقه هاي جهاني تهران - ايران، مدال طلا.  
سال 1960: بازي هاي المپيك رم ايتاليا، مدال نقره.  
سال 1961: مسابقه هاي جهاني يوكوهاما ژاپن، مدال طلا.  
سال 1962: مسابقه هاي جهاني توليدو آمريكا، مدال نقره.  

*برای آگاهی از آخرین اخبار و پیوستن به کانال تلگرامی باشگاه خبرنگاران جوان اینجا کلیک کنید.

انتهای پیام/
 

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۰:۱۷ ۱۹ دی ۱۳۹۴
روحش شاد
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۰:۴۳ ۱۸ دی ۱۳۹۴
روحت شاد پهلوون
آخرین اخبار