
باشگاه خبرنگاران جوان؛ کمیته انضباطی فدراسیون فوتبال، در اقدامی عجیب، بهدلیل فحاشی هواداران منتسب به چادرملو نسبت به دروازهبان تیم تراکتور، یک امتیاز از باشگاه چادرملو کسر کرد. اجرای قانون اگر چه قابل تحسین است، اما پرسش بنیادینی که بیپاسخ مانده، این است: در ماجرای تلخ ورزشگاه آزادی، که در آن یک هوادار پرسپولیس بیناییاش را برای همیشه از دست داد و دیگری با جمجمه شکسته راهی بیمارستان شد، جای قانون کجا بود؟ آیا اجرای عدالت نیز تبعیضبردار است؟ سلیقهای رفتار کردن آیا تبعاتش بیشتر نیست؟
در آن حادثه، نه فحاشی بود، بلکه خشونت فیزیکی بود. نه توهین کلامی، بلکه از بین رفتن سلامت انسانها. اگر چنین واقعهای مستحق کسر امتیاز نیست، پس مرز «تخلف انضباطی» از منظر رکن قضایی فدراسیون کجاست؟ آیا برخی باشگاهها، نانوشته، در حاشیه امن مصونیت از مجازات قرار دارند؟ مقابل آنها، قانون شما، اتوبوس پارک کرده و از تیم خاصی دفاع اتوبوسی میشود؟
در بازی تیم ملی مقابل ازبکستان نیز، شعارها علیه همان دروازهبان تکرار شد. اگر ضابطهای هست و عدالت مسیر یکسویهای نمیپیماید، آیا سزاوار نیست که در این مورد نیز شاهد اقدام انضباطی باشیم؟ یا آنجا که پای تیم ملی در میان است و امکان کسر امتیاز وجود ندارد، قانون به سکوت دعوت میشود؟ آنجا امتیازی در کار نبود، پای آبروی رفته فدراسیون در تاخیر در صدور حکم گلر فاسخ در میان بود.
نمیتوان از نقش فدراسیون در تعلل مشهودش در صدور حکم فسخ قرارداد دروازهبان تراکتور غافل شد. تأخیری که نه تنها بذر سوءتفاهم را میان هواداران پاشید، بلکه زمینه را برای بروز عصبانیتهای هیجانی و فضای پرتنش امروز فراهم آورد. اگر تخلفسنجی عادلانه است، شاید لازم باشد از کارنامه فدراسیون نیز امتیازاتی کسر شود؛ برای آنهمه تعلل، بیتصمیمی، و سکوتهایی که بهموقع شکسته نشدند. البته اگر فدراسیون، در جدول اذهان عمومی، امتیازی داشته باشد. از امتیاز منفی که نمیتوان امتیاز کسر کرد.
عدالت، آنگاه که سلیقهای اجرا شود، نهتنها شأن قانون را مخدوش میکند، بلکه به مشروعیت تصمیمها نیز آسیب میزند. فوتبال، آینهای از جامعه است؛ اگر در آن نیز عدالت با ترازوهای مختلف سنجیده شود، اعتماد افکار عمومی به تدریج فرو خواهد ریخت. تصحیح میکنیم.. فرو ریخته است. ویرانه را نمیبیند؟
رئیس محترم کمیته انضباطی فرمودهاند که قرار است نماینده ایفمارک و پزشکان متخصص کشاله شجاع خلیل زاده را معاینه کنند تا ببینند آیا واقعاً مصدوم بوده یا خیر. اما کاش این قبیل معاینات فقط به کشالهها محدود نمیشد. کاش همان متخصصان، روزی برای بررسی «مایعات ناشناس» که به سر هواداران پرسپولیس پرتاب شد، حضور داشتند تا بهوضوح اعلام میکردند که مایع شناسایی شده از کدام گونه است و آیا اثری بر روان و جان طرفداران میگذارد یا نه! شاید اگر آن روز از همین متخصصان در کنار زمین استفاده میشد، دیگر لازم نبود بگویند «مایعات ناشناس»!ای کاش! البته شاید تخصص دوستان فقط منحصر به جامدات باشد و نه مایعات. جامدات.. جام داد!
کاش پروفسور خدادوست زنده بود تا میزان آسیب به چشم هوادار پرسپولیس را تعیین میکرد و به فدراسیون یادآوری میکرد که آسیب به چشم به اندازه کشالههای فوتبال اهمیت دارد. به راستی اینقدر کشاله شجاع مهم است که نماینده ایفمارک از راه برسد، اما آسیبی که به چشمی از هواداران وارد شد، همچنان در دل تاریکی باقی بماند؟ یعنی تا این حد مخاطب را "جیگر" فرض میکنند؟
کاش پروفسور سمیعی اینجا بود و نظر میداد که آسیب مغزی و جمجمهای که در جریان مسابقات به سر برخی هواداران وارد شده، چطور باید محاسبه و بابت آن امتیاز کسر شود! شاید اگر جناب استاد در مورد آثار ضربه به مغز هم صحبت میکرد، امروز درک میکردیم که عدالت، تنها کشاله و مناطق جغرافیایی "شورت ورزشی"نیست، بلکه مغز و چشم روح مردم را هم باید در نظر گرفت.
در طباخی قانون ما، چشم و کله، با پاچه و کشاله تفاوت ماهوی دارند شاید! البته که "زبان" برخی دوستان هم پرکاربرد است و به "بناگوش" فوتبال سیلیها زدهاند.
کاش استاد بزرگوار کاتوزیان هم بودند و درباره فسخها و خیارات تدریس میکرد، تا امروز فدراسیون میدانست که فسخهای ناموجه و بازیهای سیاسی فوتبال، در واقع بیاثر نیستند و نمیتوانند در میانه میدان بیحساب و کتاب باقی بمانند؛ که البته ماندهاند. کشاله فسخ هم کش آمده! اما شاید همه این «کاشها» برای این است که در دیاری زندگی میکنیم که عدالتش در عمل، شبیه به سکهای است که همیشه یک روی آن طرف دیگر میافتد.
عدالت که تنها در کمرکش اراده و خواست برخی تیمها میچرخد، و بقیه فقط باید تماشاگر این نمایش و معاینات مشکوک باشند. معاینه.... مایع... کشاله. کاش!
عبدالصمد ابراهیمی روزنامه نگار